ردّ خون - ۹
ایرگون و بِتار؛ سازمانهای تروریستی صهیونیستها
در سال 1940.م، سازمان ايرگون با نيروهاى انگليسى، در زمينه جاسوسى دست به همكارى زد. به همين دليل، گروه اِشترن از ايرگون منشعب شد. در سال 1943.م، مناخيم بگين رهبرى ايرگون را به عهده گرفت، و سازمان، فعاليتهاى تروريستى خود را بر ضد اعراب گسترش داد. مهمترين فعاليتهاى آن، انفجار هتل شاه داوود در بيتالمقدس به تاريخ 22 جولاى 1946.م؛ و حمله وحشيانه به روستاى عربنشين ديرياسين و كشتار ساكنان آن، در تاريخ 9 آوريل 1948 بود.
روابط اين سازمان با هاگانا و آژانس يهود در نوسان بود، و به مقتضاى اوضاع سياسى، گاهى تيره مىشد و گاهى به همدستى و اتحاد مىگراييد. از آغاز سال 1944.م، و در پى نقشه صهيونيستها براى زير فشار قرار دادن انگليس، و پايان دادن به قيموميت، و فرصت دادن به صهيونيستها براى تشكيل دولت خود؛ روابط اين سازمان با مقامات قيموميت نيز به خشونت و سردى گراييد.
در سپتامبر 1948.م، پس از اعلام موجوديت دولت اسرائيل، و در پى قتل كنت برنادوت، ميانجى سازمان ملل متحد، سازمان ايرگون منحل، و در ارتش اسرائيل ادغام شد.
در آن زمان بنگوريون نخستوزير و وزير دفاع بود. واحدهاى هاگانا مراكز ايرگون در مناطق ناتانيا و تلآويو را به محاصره درآوردند. افراد آنها را خلع سلاح كردند، و به آنها دستور دادند كه به واحدهاى ارتش ملحق شوند.
پس از آن، بگين حزب حيروت را تشكيل داد، كه از همان ايدئولوژى نژادپرستى و تروريستى ايرگون پيروى مىكرد. نخستوزير رژيم صهيونيستى، در نوامبر 1968.م، از رهبران ايرگون به دليل نقشى كه در رهبرى جريان تشكيل اسرائيل داشتند، تجليل به عمل آورد.
عمدهترين منبع براى شناخت و بررسى اين سازمان تروريستى افراطى، كتاب رهبر آن مناخيم بگين تحت عنوان انقلاب: داستان ايرگون است. ژابوتنسكى نيز كه پدر فكرى اين سازمان به شمار مىآمد، كتابى به نام دستههاى يهودى نوشته است. او در آن كتاب، يهوديان را به عنوان اروپايىهايى تصوير كرده است كه هيچ رابطهاى با عربها ندارند، و وظيفه دارند براى وسيعتر كردن محدودهى اروپا، فلسطين را تا رود فرات، با زور اشغال كنند.
بگين درباره فعاليت تروريستى ايرگون عليه فلسطينىها مىگويد:
«ما در مراحل اوليه انقلاب، يكى از هدفهاى استراتژيك مهم خود را با موفقيت به دست آورديم؛ و آن از كار انداختن عامل محلى عربى بود. در سالهاى 1936، 1933، 1929، 1921، 1920 و 1939.م، كه حملههاى عربها (خيزش) بر ضد يهوديان صورت مىگرفت، انگليسىها وجود خود را براى حمايت از يهوديان توجيه مىكردند.»
اين مسأله در حالى بيان شد، كه استراتژى تروريستى صهيونيستها ايجاب مىكرد به عربها حمله كنند. بگين همچنين مىگويد:
«در يكى از جلسات سران ايرگون در اواخر ژانويه 1948.م، كه بخش طرح و عمليات نيز در آن شركت داشت، چهار هدف استراتژيك بيتالمقدس، يافا، اللّد- رمله، و مثلث مشخص شد. بيشتر اين هدفها، داخل آن محدودهاى نبود كه قطعنامه تقسيم (فلسطين) به يهوديان واگذار كرد.»
وى در ادامه مىگويد:
«وقتى استراتژى حمله را تصويب مىكرديم، اسلحه كافى نداشتيم. و از آن جا كه حملههاى نخستين بر يافا نشان داده بود كه اشغال اين شهر مقاوم بسيار سخت است، ناگزير بوديم اسلحه به دست آوريم.»
بدين ترتيب، تروريستهاى ايرگون نصب كردن كمين عليه فلسطينىها؛ و عمليات نظامى تروريستى خود، به منظور دستيابى به اسلحه را شروع كردند.
سازمان بتار
سازمان بتار (Betar) يا سازمان تندرو جوانان صهيونيستى، يكى از مهمترين بخشهاى تشكيلات تجديدنظر طلبان صهيونيست، به رهبرى ولاديمير ژابوتنسكى بود.
اين سازمان در سال 1923.م، به منظور آمادهسازى جوانان يهودى لهستان براى زندگى در فلسطين، و آموزش آنها در زمينههاى كشاورزى و نظامى؛ و نيز آموزش زبان عبرى به آنها، و ترويج ايدئولوژى فاشيستى، با شعار جنگ يا مرگ در لهستان تشكيل شد.
عدهاى از جوانانى كه به تبعيت از محافظان هيتلر پيراهن قهوهاى به تن مىكردند، تحت اين نام فعاليت نظامى داشتند. اين گروه از جوانان، براى رسيدن به اهداف ايدئولوژيك خود، فعاليت نظامى را بر ساير اقدامات ترجيح مىدادند، و ژابوتنسكى را پيشواى فكرى و مذهبى خود مىدانستند.
نام سازمان بتار، مخفف نام يك افسر يهودى ارتش تزار روسيه، به نام بريت يوسف ترومپلدور
(Brit Yosef Trumpeldor) است. وى در هنگام وقوع درگيرى در يكى از اردوگاههاى مهاجران يهودى در منطقه جليله سفلى به دست فلسطينىها
كشته شد.
اين سازمان اولين كنفرانس خود را در ژانويه 1929.م در شهر ورشو برگزار كرد، و در طى آن مقرر شد كه تشكيلات اين سازمان، كلاً جنبه نظامى به خود بگيرد.