محسن سرش را به خدا سپرد(یادداشت روز)
دختری که تازه وارد دوران جوانی شده است، تکیه داده به حفاظ دریاچه چیتگر در تهران، با گوشی هوشمندی در دست و سرنخی که به یک بادکنک میرسد. این تصویر روی جلد هفتهنامه آمریکایی تایم دو سال پیش (16 نوامبر 2015) است. دختر جوان که حجاب چندانی ندارد از گوشه چشم به جایی نگاه میکند؛ به تیتر گزارش کارل ویک از تهران با عنوان؛ «ایران 2025». ادعای این گزارش شش صفحهای را میتوان در این عبارت خلاصه کرد که؛ انقلاب اسلامی و ارزشهایش پایان یافته به نظر میرسد. ایران به سرعت در حال تغییر و حرکت به سمت استحاله در ارزشهای جهانی غرب است و توافق هستهای - که تنها چند ماه قبل از این گزارش امضا شده بود- این روند را تسریع خواهد کرد و جمهوری اسلامی نیز چارهای جز تن دادن به این پروسه - بخوانید پروژه- ندارد. گزارش با جملهای قابل تامل به پایان میرسد؛ «ایرانیها 10 تا 15 سال آینده کمتر ایدئولوژیک خواهند بود.»
اندکی پس از توافق هستهای جان ساورز رئیسسابق MI6 - سازمان اطلاعات خارجی انگلیس- در مصاحبه با شبکه سیانان گفت؛ «ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از اساس و پایههای انقلابی به کشوری عادیتر قرار دارد...دوره 15 ساله برجام، فرصت تغییر در ماهیت انقلابی ایران است». لوران فابیوس (وزیر خارجه دوره مذاکرات فرانسه) نیز در فصلنامه واشنگتن نوشت؛ «سومین دستاورد برجام این است که به بروز تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران منجر شود. نتایج انتخابات اخیر امیدوارکننده است، هر چند عدم قطعیت و تردید بسیاری وجود دارد. باید پس از این با قاطعیت و سختگیری عمل کنیم.»
اینها تنها چند نمونه از تصورات و رویاهای غرب درباره ایران و آینده آن است و نگاهی به راهبرد سیاستمداران و رسانههای غربی درباره ایران نشان میدهد آنان چند خط القایی را به طور همزمان و به موازات هم دنبال میکنند؛ این ادعا که دوره آرمانگرایی و استقلالطلبی و اینگونه شعارها و اهداف به پایان رسیده است و دنبال کردن چنین مسائلی چیزی جز ایجاد هزینه و عقب ماندن از قافله جهانی ندارد. البته توضیح نمیدهند کدام قافله و به کدامین سو؟! دیگر آنکه مردم و حتی مسئولان جمهوری اسلامی نیز، اعتقادی به آن آرمانهای نخستین ندارند و چیزی جز مشتی تعارف، شعار و پوستهای از آن محتوای انقلاب اسلامی سال 1357 باقی نمانده است و این شعارها و تعارفات نیز به سرعت و یکی پس از دیگری در حال فراموش شدن هستند.
غربیها برای اثبات ادعاهای خود نیز، کم تلاش نمیکنند و از قضا پر سر و صدا نیز هستند اما چه باک که به فرموده خداوند متعال در آیه 17 سوره رعد، باطل همچون کف روی آب است و اگرچه در ظاهر نمود بیشتری دارد اما در نهایت محو و نابود خواهد شد. از این منظر ما نیز با غربیها در این مفهوم کلیدی هم نظر هستیم که اوضاع تغییر خواهد کرد اما نقطه اختلاف ما در آنجاست که این تغییر بنابر میل و خواست و برنامهریزیهای آشکار و پنهان آنان نخواهد بود. شهادت مظلومانه و عجیب محسن حججی در بیابان شام، حجتی شد بر راستی وعده حق. چقدر هزینه و تبلیغ کردند، فیلم و موسیقی ساختند، مقاله و کتاب نوشتند، در باغ سبز نشان دادند، از رویای جهانی آمریکایی گفتند تا جوان ایرانی را از خود بیگانه کنند و او را به مدار و معیارهای شیطانی خویش بکشانند، اما به قول شهید عزیز سیدمرتضی آوینی؛ اگر انسانهایی كه مأمور به ايجاد تحول در تاريخ هستند، خود از معيارهای عصر خويش تبعيت كنند، ديگر تحولی در تاريخ اتفاق نخواهد افتاد!
محسن حججی یکی از آن هزاران است که ماموریت دارند تا با اخلاص و عمل خود، بازی دشمن را برهم زنند. او سالها پس از پایان جنگ به دنیا قدم گذاشته و امام(ره) را نیز ندیده است. شیفته احمد کاظمی است، همان مردی که پیشبینی کرد؛ قسمت من آن است که در نیروی زمینی شهید شوم. محسن هم نیروی لشگر 8 نجفاشرف بود. برای او همه جا جبهه است. به اردوی جهادی میرود تا غبار محرومیت از چهره هموطنان مستضعفش بزداید، کتاب و کتابخوانی را ترویج میکند و راهی سوریه میشود تا از حریم نه تنها اسلام که انسانیت دفاع کند. در نهایت در دومین اعزام با آن وضعیت غریب و عجیب، به تأسی از مولای بیسرش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در غربت جام شهادت را سرمیکشد اما آوازهاش مرزها را در مینوردد و مهرش دلها را فتح میکند.
عطر شهادت محسن حججی همچون رایحهای بهشتی بر کشور وزید و دل همگان را - فارغ از اختلاف سلیقهها و نظرها- با خود برد تا نشان دهد که نه تنها دشمن جوانان ایرانی را نمیشناسد بلکه حتی بسیاری از خودیها نیز که گاهی با تردید و ناامیدی به این قشر نگاه میکنند نیز شناخت عمیق و کاملی از قاطبه جوانان ندارند. کدام جوان ایرانی است که از عزت گریزان و ذلتپذیر باشد. تصویر تاریخی محسن، نشان داد حتی هنگامی که در چنگال دشمن وحشی اسیر هستی و سرنوشتت نیز مشخص است، میتوانی عزتمند و سربلند و باعث غرور و افتخار کشور و ملت خود باشی. موجی که این شهادت به راه انداخت جای تعجب ندارد. مگر ما هر ساله از عظمت عجیب عزاداری مردم در محرم تعجب میکنیم؟ عشق امام حسین(ع) آتشی در دلهاست که هرگز خاموش و سرد نمیشود و از این منظر تعجبی ندارد که خون این جوان رهرو راه سرخ کربلا نیز چنین آتشی در دلها برپاکند. خون او محاسبات مادی بسیاری را بهم ریخت و ثابت کرد که ما نیز باید در محاسبات خود عمیقاً تجدید نظر کنیم. همان چیزی که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن تاکید کردهاند. اهل برنامهریزی و فکر و اندیشه و عمل و پشتکار باشید اما در نهایت به خدا توکل کنید و از محاسبات معنوی غافل نباشید. کدام عقل محاسبهگری با کدام متر و معیار میتوانست برآورد کند که تصویر جوانی اسیر در چنگال داعشی دشنه به دست، چنین زنگار از دلها و قلبها بزداید؟!
محسن حججی نمونه کامل و تندیس واقعی «آتش به اختیار» است. کسی به او فرمان نداد که چنین و چنان کند. او تنها به وظیفه و تکلیفی که به آن رسید عمل کرد. نه منتظر بودجه ماند و نه انتظار تشویق و تقدیر داشت و نه اهل گوشهای نشستن و ناله کردن بود که؛ آه! اوضاع خیلی خراب است و نمیتوان کاری کرد و دیگران به وظیفه خود عمل نمیکنند و میخورند و میبرند...او شاگرد مکتب مولاست که فرمود؛ در میدان نبرد اگر کوهها از جای جنبیدند تو استوار باش! و سرت را به خدا بسپار.
بر رسانهها، اندیشکدهها، تحلیلگران و سیاستمداران غربی حرجی نیست اگر به دفعات از پایان انقلاب اسلامی و آرمانهایش گفتهاند و پیشبینی و نقشههایشان نقش بر آب شده است. چرا که آن جوان مومن و انقلابی لشکر 8 نجف در محاسبات آنها جایی ندارد و اصلاً از دریچه مادی آنها قابل دیدن و محاسبه نیست.
محمد صرفی