گفتاری پیرامون ریشهها و پیامدهای چشم تنگی
بخل صفتی ذلتآور
*مرتضی وفائی
بخل که در فارسی به چشم تنگی معروف است، رذیلتی اخلاقی است که انسان را از بخشش مال و احسان و انفاق و سخاوت بازمیدارد. بدتر از بخیل انسان خسیس است که حتی نسبت به خودش نیز بخل میورزد و تنها به تکاثر مال پرداخته و چیزی را خرج زندگیاش نمیکند. این دو خلق و خوی زشت در آدمی ریشه و آثاری دارد که در مطلب حاضر جنبه اجتماعی آن که همان بخل باشد بررسی شده است.
***
بخل و چشم تنگی
برخی از رذایل اخلاقی انسان، فردی و برخی اجتماعی است. به عنوان نمونه در انسان دو رذیلت خساست و بخل است که تنها تفاوت آن در بروز و ظهور فردی و اجتماعی آن است. خساست صفتی است که موجب میشود تا انسان اموالش را برای خودش نیز هزینه نکند. برخی از این افراد نسبت به خانواده خساست دارند ولی برخی حتی به خودشان هم رحم نمیکنند و تنها دوست دارند که دارایی داشته باشند هرچند با فقر و نداری روزگار بگذرانند. این افراد به ظاهر اهل قناعت هستند ولی وقتی خوب دقت شود به روشنی دانسته میشود که تنها مال دوستی است که در وجودشان ریشه دوانیده و جانشان به مالشان بسته است. از این رو حاضرند جان بدهند ولی مال ندهند حتی به خودشان.
برخی دیگر، این منع و امساک را نسبت به دیگران دارند که از این افراد به عنوان بخیل یاد میشود. خسیس و بخیل، اهل ثروت اندوزی هستند و همواره میکوشند تا ثروت بیشتری گردآوری کنند. (همزه، آیات 1 و 2) بیآنکه از آن بهرهای ببرند. این خصوصیات اخلاقی به اقتصاد سالم جامعه نیز ضرر میزند، زیرا مال اندوزی بدون آنکه در تامین نیازهای فردی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد، سرمایه را راکد میگذارد و اجازه تولید و یا افزایش قدرت اجتماعی را نمیدهد، در حالی که اقتصاد. قوام جامعه است(نساء، آیه 5) و میبایست با گردش ثروت در جامعه موجب افزایش تولید و قدرت و شکوفایی اقتصادی شود.(حشر، آیه 7)
بخیل با منع و امساک مال و ترک سخاوت، بخشش، جود، کرم، احسان و انفاق(مفردات ألفاظ القرآن ، راغب اصفهانی، ص ۱۰۹ ؛ لسان العرب ،ابن منظور، ج ۱۱، ص ۴۷) امکان بهره گیری از مال و ثروت و صرف آنها در جاهای شایسته را سلب میکند.(همان)
پیامبر(ص) در تعریف بخیل میفرماید: البَخيلُ الَّذي يَأكُلُ ولا يُعطي؛ بخيل ، كسى است خود مىخورد و به ديگران نمى دهد. ( بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۳۵۶ ح ۱۸ )
بدتر از بخیل در رفتار اجتماعی، کسی است که گرفتار «شحّ» (حرص) است؛ زیرا چنین شخصی همراه با بخل، حرص را نیز دارد و آزمندانه بخل میورزد.( معجم مقاييس اللغة ، ج ۳ ، ص ۱۷۸ مادّه «بخل» ) برخی «شح» را به کسی گفتهاند که چشم تنگی آزمندانه در نهایت شدت آن، عادت و خصلت او شده و دیگر قابل ترک نباشد.( مفردات ألفاظ القرآن ، ص ۴۴۶ ، مادّه «بخل» )
امام صادق(ع) تفسیری زیبا از تفاوت بخل و شح بیان میکند. ایشان فرمود: «مى دانى تنگنظرى چيست؟» . گفتم : همان بخل است. فرمود: «تنگنظرى ، شديدتر از بخل است . بخيل، نسبت به آنچه خود دارد ، بخل مى ورزد؛ امّا شخص تنگنظر، هم به مال مردم و هم به مال خود ، تنگنظرى مى ورزد ، چندان كه هر چه در دست مردم مىبيند ، آرزو مى كند كه به حلال يا به حرام، از آنِ او باشد و به آنچه خدا روزى اش كرده است قانع نيست»(الكافي : ج ۴ ص ۴۵ ح ۷ )
از نظر آموزههای قرآنی، هر گونه افراط و تفریط در رفتار اقتصادی، زیانبار و آسیب زاست. از این روست که قصد و اعتدال در رفتار اقتصادی شرط لازم است و بر همین اساس اقتصاد را به این نام نامیده اند؛ زیرا اعتدال، قوام، قصد و میانه روی در آن، عنصر اصلی است. پس هر گونه افراط و تفریطی در رفتار اقتصادی جایز نیست. (اسراء، آیه 29)
شخص برای اینکه در رفتار اقتصادی، اعتدال را رعایت کند، نباید آنچنان سخاوت کند که دست تنگ شود و نه آنچنان بخل ورزد که اهل شح و خساست شود. امام حسن عسکری (ع) میفرماید: إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ ، ولِلحَزمِ مِقدارا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ جُبنٌ ، ولِلاِقتِصادِ مِقدارا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ ؛ براى سخاوتمندى ، اندازهاى است كه اگر از آن فزونتر شود ، آن ، زياده روى است ؛ و براى دورانديشى (احتياط) ، اندازه اى است كه اگر از آن فزونتر شود ، آن ، ترسويى است ؛ و براى صرفه جويى ، اندازه اى است كه اگر از آن فزونتر شود، آن، بخل است.( بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۴۰۷ ح ۱۱۵ )
امیرمومنان علی(ع) نیز میفرماید: فرق بين صرفه جويى با بخل ، اين است كه: در صرفه جويى، انسان آنچه را در دستش دارد ، نگه مى دارد ، چون نمى خواهد با درخواست كردن، آزادى و آبروى خويش را از بين ببرد. بنا بر اين ، به جا خرج مى كند و در برابر آنچه ضرورتى ندارد (نيازهاى غيرضرور) شكيبايى مى ورزد و اندكْ احسانش را با گشاده رويىِ بسيار ، همراه مى كند و در دوستى كردن زياده روى نمى كند ؛ زيرا مى ترسد كه دارائىاش به كلّى از بين برود. امّا بخيل، احسانى را كه به او مى شود ، جبران نمى كند و به كسى كه سزاوارِ عطاى بسيار است ، حتّى اندك هم عطا نمى كند و براى [رفع] اندكْ گرفتارى خود ، خوارى بسيار را به جان مى خرد.( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۲۰ ص ۲۸۳ ح ۲۳۹ )
خاستگاه و ریشههای چشم تنگی
و بخل
این رذیلت اخلاقی همانند دیگر رذایل اخلاقی دارای ریشهها و بسترهایی است که شناخت آن به درمان این بیماری کمک میکند:
1. جهل در هستی شناسی و جهان بینی : بیگمان عامل اصلی و اساسی بخل و چشم تنگی، نادانی انسان است؛ زیرا رفتارهای آدمی بر اساس بینشها و نگرشهایی است که در چارچوب شناخت انسان از هستی شکل میگیرد. سبک زندگی و رفتار هر انسانی دارای فلسفهای است که هستی شناسی و جهان بینی اش آن را شکل بخشیده و معنا داده است. کسی که نسبت به هستی شناختی، درک و فهم درستی ندارد و از نظر شناختی ضعیف یا جاهل است، فلسفهای ناقص از زندگی خواهد داشت و بر اساس همان فلسفه ناقص، سبک زندگی و رفتارش را شکل میدهد.
در آیات قرآن مهمترین عامل در هر رفتاری، بینشها و نگرشهای فرد دانسته شده است. از این رو بر هستیشناسی و جهان بینی تاکید ویژه میشود؛ زیرا اگر فلسفه و جهان بینی شخص درست و راست نباشد، نمیتوان رفتاری راست و درست را از او انتظار داشت.
امیرمومنان علی (ع) میفرماید: الحِرصُ وَالشَّرَهُ وَالبُخلُ نَتيجَةُ الجَهلِ؛ آزمندى و سيرى ناپذيرى و بخل ، زائيده نادانى است.( غرر الحكم : ج ۲ ص ۲۸ ح ۱۶۹۴ )
از نظر قرآن، این جهل و عدم شناخت میتواند در امور چندی باشد که عبارتند از:
الف: جهل به آفریدگاری خدا و کفر : انسان کافر بر این باورست که همه هستی همین دنیاست. پس آرامش و آسایش دنیا را هدف اصلی زندگی خود قرار میدهد و در جمعآوری ثروت میکوشد و تمام همت خود را مبذول گردآوری آن میکند تا زندگی خود را در سایه آن به آرامش و آسایش برساند. (یس، آیه 47)
ب: جهل به پروردگاری خدا و شرک در آن: گاه انسان به آفریدگاری خداوند اعتقاد دارد، ولی نسبت به پروردگاری خدا ایمانی ندارد. اینکه همان آفریدگار، بنا به حکمتی این دنیا را آفریده و خودش آن را مدیریت میکند تا به سمت هدف و حکمت آن برود.
ج: جهل به مالکیت خدا:یکی دیگر از عوامل، جهل انسان نسبت به مسئله مالکیت خداوند است. به این معنا که شخص وقتی باور داشته باشد که خداوند مالک او و همه هستی است و هر آنچه در اختیار اوست از فضل و بخشش الهی است و او مالک هر چیزی از جمله مال و ثروت اوست و هر زمان بخواهد به عنوان مالک آن را میگیرد، این اندازه به مال دلبسته نمیشود و آن را برای خود نگه نمیدارد بلکه بخشی را به نیازمندان میدهد. اما جهل انسان نسبت به مالکیت خداوندی موجب میشود که رفتار بخل را در مال و ثروت پیش گیرد و خود را مالک آن بداند و اجازه ندهد تا به کسی خیری از او برسد.(آل عمران، آیه 180)
د: جهل به غنا و بینیازی خدا: جهل انسان به غنا و بینیازی خداوند و فقر ذاتی انسان موجب میشود که گمان کند آنچه دارد از آن اوست ؛در حالی که او فقیر ذاتی است و خداوند غنی بالذات است(فاطر، آیه 15) که به او جان و مال بخشیده است. پس این جهل و عدم شناخت یکی دیگر از عوامل بخل ورزی انسان است. (محمد ، آیه 38)
هـ : جهل به خیر و شر: از دیگر مصادیق جهل انسان که موجب بخل ورزی میشود، جهل انسان به خیر و شر است. به این معنا که نمیداند چه چیزی برای او خیر است و چه چیزی برای او شر؟ زیرا انسانها نسبت به حقایق هستی علم اندکی دارند.(اسراء، آیه 85) همین علم اندک موجب میشود که به قصاوت ارزشی درباره امور بپردازند و میخواهند خیر و شر خودشان را تشخیص بدهند و بر اساس آن عمل کنند؛ در حالی که امری که خیر میبینند شاید چیزی جز شر نباشد یا بر عکس چیزی را که شر میدانند ممکن است جز خیر و خوبی برای آنان نباشد. (بقره، آیه 216) پس بر اساس همین علم ناقص گمان میکنند که بخل ورزی برای آنان خیر است و اگر انفاق و سخاوت داشته باشند مال از دستشان میرود و این شر خواهد بود، در حالی که این گونه نیست؛ زیرا با انفاق نه تنها شری برای آنان ایجاد نمیشود بلکه خیری به ایشان میرسد و شری از آنان دور میشود. به هر حال، بر اساس آیه 180 سوره آل عمران، بخل ورزى آدمى، معلول جهل و شناخت نادرست وى از خير و شرّ است.
2. غریزه آزمندی و بخل شدید در آدمی: از دیگر عواملی که در قرآن به عنوان عامل بخل ورزی معرفی شده است، غریزه «شح» در نفس انسان است. به این معنا که انسان در طبیعتش خصلت آزمندی شدید و بخل ورزی است که به او اجازه نمیدهد از خود بگذرد؛ زیرا دوست دارد که همه چیز را برای خودش داشته باشد. (نساء، آیه 128؛ اسراء، آیه 100؛ حشر، آیه 9) البته این طبیعت آدمی همانند برخی دیگر از طبایع مانند ظلوم و جهول و عجول بودن(احزاب، آیه 72) و مانند آن را باید از طریق عقل و وحی اصلاح کرد و آن را در مسیر درست به کار گرفت.
3. تکبر و فخر فروشی: از دیگر عوامل بخلورزی آدمی است که در آیاتی از جمله 36 و 37 سوره نساء و 23 و 24 سوره حدید به آن اشاره شده است.
4.ترس از تهیدستی: از دیگر عوامل بخلورزی، ترس از تهیدستی، بینوایی و فقر در آینده است. همین ترس موجب میشود تا از هر گونه انفاق و بذل مال و سخاوت و بخشش دست بردارد.(اسراء، آیه 100)
5. وسوسههای شیطان: خداوند میفرماید شیطان شما را وسوسه میکند که بخل کنید و از تهیدستی بیم میدهد.(بقره، آیه 268) بنابراین انسان به خاطر اینکه گرفتار فقر و تهیدستی نشود تحت تاثیر وسوسه ابلیس و شیطان بخل میورزد و از انفاق و سخاوت پرهیز میکند.
از این عوامل برخی اختصاص به کافران دارد، ولی برخی در مسلمانان نیز یافت میشود که به عللی چون سستی ایمان و جهل نسبت به پروردگاری، مشیت خداوند، قسمت روزی، حب دنیا و مال دوستی و مانند آن در این افراد ایجاد میشود و دچار بخل و چشم تنگی میشوند.
آثار و پیامدهای بخل
در قرآن از بخل مذمت فراوان شده و به عنوان رفتاری زشت و ناپسند معرفی گردیده است. (اسراء، آیات 28 و 29) و کسانی که بخل را با نفاق و کفر و شرک و استغنا از خدا و مانند آن همراه کنند، بیهیچ تردیدی دچار عذاب ابدی دوزخ خواهند شد.(توبه ، آیات 67 و 68؛ آل عمران، آیه 180؛ لیل، آیات 8 و 10؛ نساء، آیه 37) چشم تنگی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است. برخی از این آثار عبارتند از :
1. ناسازگاری در خانواده: از نظر قرآن بخلورزی یکی از عوامل رفتارهای نابهنجار در خانواده است؛ زیرا موجب میشود که اهل خانواده با یکدیگر سرناسازگاری بگذارند و صلح و صفا و آرامش از خانه و خانواده رخت بربندد. (نساء،آیه 128)
2. نفاق: از دیگر آثار بخل، نفاق است که خداوند در آیات 76 و 77 سوره توبه به آن اشاره کرده است.
3. محرومیت از محبت خدا: این نیز از دیگر آثار بخل ورزی است؛ زیرا خداوند انسان بخیل فخر فروش را دوست نمیدارد.(نساء، آیات 36 و 37؛ حدید، آیات 23 و 24)
4.مانع صلح در خانواده: از دیگر آثار بخل این است که امکان صلح و اصلاح در اهل خانواده از دست میرود.(نساء، آیه 128)
5.کینه: بخل، زمينهساز بروز كينه، حتى در برابر دعوت خداوند به انفاق است.(محمد، آیات 37 و 38)
6. کفران نعمت: کسی که بخل میورزد در حقیقت کفران نعمت میکند؛ زیرا شکر نعمت آن است که خود و دیگران از نعمتهای خداوند استفاده کنند.(نساء، آیه 37)
7. شر و بدی: بخل ورزی فرجام بدی را به دنبال دارد که خداوند در آیه 180 سوره آل عمران به آن توجه داده است.
8. سختی : بخل ورزى، زمينهساز گرفتار شدن به عسر و سختى شدید است.(لیل، آیات 8 و 10)
9. تهدید الهی به عذاب: خداوند در آیات 4 و 7 سوره ماعون بخل ورزی را بسیار زشت دانسته و بخیل را تهدید به چاه ویل دوزخ میکند که جایگاه بسیار بدی است.
10. ترک جهاد: از آثار بخل ورزی ترک جهاد از سوی بخیل است که در آیات 18 و 19 سوره احزاب به آن اشاره شده است.
11. انکار پاداش الهی: بخیل منکر پاداش الهی است و پاداشهای الهی بویژه پاداشهای اخروی چون بهشت و نعمتهای جاودانه آن را انکار و تکذیب میکند. (لیل، آیات 8 و 9)
12.بخل به نفس: بخیل همان طوری که مانع خیر رسانی به دیگران است نسبت به خودش نیز بخل میکند و خیر را از خودش دور میسازد و سودی به خودش نمیرساند. خداوند در آیه 38 سوره محمد میفرماید: : «وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ ؛ و هر كس بخل ورزد ، تنها به زيانخود، بخل ورزيده است» . پیامبر(ص) نیز میفرماید: كسى كه فقر در دلش باشد ، هر اندازه هم در دنيا بر [ثروت] او افزوده شود ، بى نيازش نمى گردانَد و بخل او ، تنها به خودش زيان مى رساند.( كنزالعمّال: ج ۳ ص ۲۰۶ ح ۶۱۸۸ )
13. عدم گذشت: آدم تنگ چشم اهل عفو و گذشت و مصالحه نیست. پیامبر(ص) میفرماید: كَفى بِالمَرءِ مِنَ الشُّحِّ أن يَقولَ : آخُذُ حَقّي لا أترُكُ مِنهَ شَيئا ؛ در تنگ نظرى آدمى همين بس كه بگويد: «حقّم را مى ستانم و از كمترينِ آن نمىگذرم».( كنزالعمّال : ج ۳ ص ۶۲۰ ح ۸۲۰۹ ) در حقیقت میتوان این نوع رفتار زشت اجتماعی را نشانهای از بخل فرد دانست که هیچ گذشتی ندارد و میخواهد به هر شکلی شده ثروت و قدرت خویش را افزایش دهد.
در روایات آثار و پیامدهای بسیاری برای بخل ورزی بیان شده که از جمله آنها میتوان به از دست رفتن آسایش، پررویی، عدم مروت و مردانگی، بدنامی، دشنام مردم ، خواری و ذلت و مانند آن اشاره کرد.
به هر حال به قول سعدی :
چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور