kayhan.ir

کد خبر: ۹۹۰۶۹
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران- ۹

کشتار ایلات به وسیله پلیس جنوب!



همان طور که اشاره شد، در پی اشغال همدان، ترک‏ها ‏‏دیگر تلاشی جدی برای حرکت به سمت تهران نکردند. دلیلش آن بود که حمله روسیه در آذربایجان تهدیدی برای قطع ارتباط خطوط ترک‏ها ‏‏با عراق بود. در اوایل سپتامبر 1916، روس‏ها ‏‏دو پیروزی سرنوشت‏ساز در آذربایجان به دست آوردند. در 2 سپتامبر 1916، روس‏ها ‏‏ارتش عثمانی را در شرف‌خانه، در جنوب ارومیه، شکست دادند و 1800 سرباز ترک را اسیر گرفتند. اندکی بعد، روس‏ها ‏‏بار دیگر ترک‏ها ‏‏را در سقز شکست دادند. با آن که جنگ در خاک ایران میان ترک‏ها ‏‏و روس‏ها ‏‏تا پایان مارس 1917 ادامه یافت، اما تا اکتبر 1916 روشن شده بود که سرمایه‌گذاری نظامی عثمانی در ایران شکست خورده است ولی شش ماه دیگر طول کشید تا روس‏ها، ‏‏ترک‏ها ‏‏را از ایران بیرون کنند.
همان طور که گفته شد، در دسامبر 1916، انگلیسی‏ها ‏‏حمله نهایی خود را برای تصرف بغداد آغاز و در 11 مارس 1917، آن را اشغال کردند. از دست رفتن بغداد ضربه گزنده‏‏ای به جهان اسلام و به ویژه برای ترک‏ها دردناک ‏‏بود. ترک‏ها ‏‏از 1520 تا 1622 که ایرانی‏ها ‏‏را گرفتند، بر بغداد حکومت کرده بودند. عثمانی‏ها ‏‏در 1638 آن را از ایرانیان پس گرفتند و تا زمانی که در 1917 به دست انگلیسی‏ها ‏‏افتاد، بر آن حکم راندند. این آغازی بر پایان کار ترک‏ها ‏‏در عراق بود. در اواخر 1917، انگلیسی‏ها ‏‏به بغداد نزدیک شدند. همزمان روس‏ها ‏‏حمله‏‏ای را در غرب ایران آغاز کرده بودند. در 2 مارس 1917، آنها همدان را باز تصرف کردند و به پیشروی خود ادامه دادند و در 8 مارس به بیستون رسیدند و ترک‏ها ‏‏را در بیرون کرمانشاه شکست داده و وارد شهر شدند. روس‏ها ‏‏در ادامه بار دیگر قصرشیرین را در 31 مارس 1917، بعد از مقاومت سخت ترک‏ها ‏‏اشغال کردند. با از دست رفتن قصرشیرین، قوای ترک خاک ایران را ترک گفتند و به عراق عقب‌نشینی کردند. این شکست سختی بود. در همین زمان، ستون دیگری از روس‏ها ‏‏خانقین را در 22 مارس 1917 تصرف کرد و ستون‏های ‏‏پیشتاز روسیه در قزل رباط به انگلیسی‏ها ‏‏رسیدند. دو متفق، همانند جشن‏های ‏‏انگلیس و روسیه در سپتامبر 1916 در اصفهان بار دیگر جشن گرفتند. اما پیش از این، روسیه در آستانه انقلاب قرار گرفته بود.
پیش از آغاز انقلاب روسیه، ایران در دام آشوب گرفتار آمده بود. شارژدافر آمریکا، جفرسون کفری، در گزارشی به تاریخ 12 اکتبر 1916، اظهار می‏‏دارد سلطه و ادارۀ حکومت بر بیشتر مملکت از میان رفته و بر بقیه آن نیز بسیار اندک است. شاه جوان چهره‏‏ای تشریفاتی و بدون قدرت است، مجلس برای مدتی نامعلوم بسته شده و به قانون اساسی اعتنایی نمی‏‏شود. اوضاع مالی دولت وخیم است و تنها پولی که دریافت می‏‏شود، پرداخت‏های ‏‏ماهانه دول روسیه و انگلیس است که کنترل مالی کشور را در دست دارند. انگلیسی‏ها ‏‏و روس‏ها ‏‏مشغول سازمان دادن قوای مسلحی بودند که اگرچه اسماً ایرانی بودند، ولی بطور کامل به دست این دو قدرت کنترل و فرماندهی می‏‏شدند.
انقلاب روسیه و خروج از ایران
در 15 مارس 1917، تزار نیکلای دوم خلع شد و دولت موقت شکل گرفت. وزیر خارجه روسیه، میلیوکوف، در تلگرامی تحولات اخیر را به آگاهی دولت ایران رساند و خواستار آینده‏‏ای بهتر شد. در 20 مارس 1917، وثوق‌الدوله، رئیس‏الوزرای ایران، به تلگرام پاسخ داد و خرسندی دولت ایران را از چرخش رویدادها اعلام داشت. در طول دو ماه بعد، چندین تلگرام حاوی امیدهای خوب و آرزوی همکاری میان دو طرف رد و بدل شد. اندکی بعد از آغاز انقلاب، نظم قوای روسیه در ایران از میان رفت. در 25 آوریل 1917، برخی نیروها و اتباع روسیه در تبریز کنسول روسیه را اخراج و برخی اتباع سرشناس روس را بازداشت کرده بودند. در می‌‏‏1917، وقتی روسیه از قزل رباط به پیتک عقب‏نشینی کرده و تنها نیروی مختصری را در قصرشیرین باقی گذاشتند، روشن بود که روسیه دیگر قادر به ادامه عملیات نظامی در ایران نیست. در 21 ژوئن 1917، آنها قصرشیرین را ترک کردند. اما اندکی بالاتر در شمال در ماه ژوئن، روس‏ها ‏‏به سمت موصل و سلیمانیه حرکت کردند، اما حمله آنها به زودی متوقف شد. تا اوت 1917، ارتش روسیه در غرب ایران شامل 31000 پیاده‏نظام، 22000 سواره‏نظام و 102 یگان توپخانه در آستانه فروپاشی قرار داشت.
با انقلاب روسیه، اوضاع سیاسی در تهران به کلی تغییر کرد. سیاستمدارانی که در نوامبر 1915 گریخته بودند، بازگشتند و تا می‌‏‏1917، روشن شده بود که کابینه وثوق‏الدوله در آستانه سقوط است. در ژوئن 1917 موجی از ترور سیاسی جامعه ایران را به شدت نگران ساخت. وثوق‏الدوله قربانی نیروهای رهاشده از انقلاب روسیه شد و در 12 ژوئن 1917، استعفاء داد. شاخص‏ترین اقدام کابینه جدید به ریاست علاء‏السلطنه «لغو» به رسمیت شناختن پلیس جنوب بود که اسلافش اعطا کرده بودند. اما ترورهای سیاسی به شدت ادامه یافت و بسیاری از نخبگان سیاسی از ترس جانشان پنهان شده بودند. در اکتبر 1917، کابینه علاء‏السلطنه استعفاء کرد و تا 26 نوامبر 1917، ایران همچنان دولت نداشت. اندکی بعد، کابینه جدید به ریاست عین‏الدوله منصوب شد، اما در 17 دسامبر 1917 استعفاء کرد. کشور این بار تا 17 ژانویه 1918 و کابینه مستوفی‏الممالک، کابینه جدیدی به خود ندید. این کابینه تا آوریل 1918 دوام آورد. در اول می‌‏‏1918، کابینه جدید با صمصام‏السلطنه بختیاری شکل گرفت و تا اوایل اوت 1918 برقرار بود. در 6 اوت 1918، کابینه جدید با وثوق‏الدوله تشکیل شد. این کابینه تا ژوئن 1920 بر سر کار بود. به این ترتیب در طول 13 ماه، کشور شش کابینه به خود دید.
با انقلاب بلشویکی در نوامبر 1917، عملیات نظامی روسیه در خاور نزدیک پایان یافت. دولت شوروی در 3 دسامبر 1917، در اعلامیه‏‏ای خطاب به مسلمانان شرق اعلام کرد که سیاست‏های ‏‏تزاری پایان یافته و آینده روشن‏تری برای مسلمانان ایران و شرق پیش رو است. این اعلامیه مشخصاً قراردادهای انگلیس و روسیه در 1907 و 1915 برای تقسیم ایران را ملغی اعلام کرد. در 19 دسامبر 1917، دولت شوروی رسماً دولت ایران را از قصد خود برای خروج همه نیروهای روسیه از ایران آگاه کرد. مذاکرات صلح میان روسیه و عثمانی در 22 دسامبر 1917 آغاز شد و با امضای قرارداد 3 مارس 1918 در برست- لیتوسک، روس‏ها ‏‏و ترک‏ها ‏‏پذیرفتند تا پایان مارس 1918 خاک ایران را ترک گویند. البته تا آن زمان قوای ترک ایران را ترک کرده بودند و تا پایان مارس 1918، قوای روس نیز ایران را ترک کردند. ایران ماند و میراث اشغال، تا با آن کنار بیاید.
نهادهای ‏‏نظامی خارجی: «پلیس شمال» و «پلیس جنوب»
پیشتر به تشکیل شبه‌نظامیان «سوری» یا «آسوری» به دست روس‏ها ‏‏در بهار 1915 در ارومیه اشاره شد. بعد از خروج روس‏ها ‏‏از ارومیه در دسامبر 1917، انگلیسی‏ها ‏‏و فرانسوی‏ها ‏‏حامی اصلی این شبه‌نظامیان شدند که در قالب 4000 نفر سازمان یافته و به «پلیس شمال» معروف بودند. تلاش‏های ‏‏دولت ایران برای خلع سلاح این شبه‌نظامیان به جنگ میان قزاق‏های ‏‏ایران و قوای مسیحی در ارومیه و دیلمان و به سمت شمال انجامید، اما قزاق‏ها ‏‏نتوانستند آنها ‏‏را خلع سلاح کنند. اما ایرانیان اصرار ورزیدند و در اول مارس 1918، درگیری بسیار خونینی در ارومیه میان قوای دولت ایران و شبه‌نظامیان درگرفت. بیش از 300 قزاق کشته شدند، اما ایرانیان نتوانستند شبه‌نظامیان مسیحی را شکست دهند. دولت ایران اعلام کرده بود میسیونرهای آمریکایی مسیحیان را همراهی و هدایت می‏‏کنند. دولت آمریکا به شدت این ادعا را تکذیب کرد، هر چند که وزیرمختار آمریکا در تهران در گزارشی بسیار محرمانه نوشت که برخی از میسیونرها در آذربایجان در فعالیت‏هایی درگیر شده‏اند ‏‏که «کاملاً فراتر از دامنه وظایفشان» بوده است. در اواخر مارس 1918، ترک‏ها ‏‏ساوجبلاغ و اشنو را اشغال کرده بودند. در 16 آوریل 1918، قوای مسیحی شکست بدی به آنها دادند و آنها را وادار به عقب‏نشینی کردند. از آن پس، براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، مسیحیان دست به خشونت بی‏حد در آذربایجان در بهار 1918 زدند. همان طور که در ادامه توضیح داده می‏‏شود، آنها کنترل ارومیه را تا ژوئیه 1918، زمانی که ارتش عثمانی به آنجا نزدیک شد، در اختیار داشتند و بعد شهر را ترک گفتند تا در همدان به قوای انگلیسی بپیوندند.
ایجاد پلیس جنوب به دست انگلیسی‏ها ‏‏در 1916، پیشتر مورد اشاره واقع شد. در ژانویه 1917، با حرکت انگلیسی‏ها ‏‏به سوی بغداد، رئیس‌الوزرای ایران، وثوق‌ا‌لدوله، تلگرامی به سایکس فرستاده و در آن از او به خاطر «برقراری قانون و نظم» تشکر کرده بود. رویکرد دوستانه دولت ایران همکاری میان ژاندارمری قدیم با پلیس جنوب را بسیار آسان کرد. جای تعجب نیست که با تسخیر بغداد در 11 مارس 1917، کابینه وثوق‏الدوله رسماً پلیس جنوب را به رسمیت شناخت. وثوق‏الدوله در ژوئن 1917 استعفاء کرد و جای خود را به علاء‏السلطنه داد. همان طور که اشاره شد، کابینه جدید به رسمیت شناختن پلیس جنوب را «ملغی» کرد، ولی در آن زمان دیگر فرقی نمی‏‏کرد که موضع دولت ایران چه باشد. سایکس درصدد «برقراری نظم و قانون» در فارس و کرمان بود. سایکس خود این قضیه را با شعف و به تفصیل گفته است. از آوریل 1917 تا می‏‏1918، ارتش انگلیس با کمک پلیس جنوب، «تنبیه» ایلات کوچک جنوب ایران را آغاز کرده بود، حال آن که با ایل بزرگ قشقایی در آن زمان کاری نداشت. این سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن بود. «تنبیه» شامل حمله و کشتار ایلات در خانه‏های ‏‏روستایی آنها، ضبط حیوانات و نابود کردن محصولاتشان ‏‏بود. با شکست ایلات کوچک، انگلیسی‏ها ‏‏توجه خود را معطوف ایل بزرگ‏‏تر و قدرتمندتر قشقایی کردند. سایکس مدعی است موفقیت اولیه حمله آلمانی‏ها ‏‏در جبهه غربی در بهار 1918، به کابینه صمصام‏السلطنه بختیاری جسارت بخشید که در مقابل، قشقایی‏ها ‏‏را به حمله به انگلیسی‏ها ‏‏تشویق کند. قشقایی‏ها ‏‏با اعلام جهاد علیه اشغالگران انگلیسی در می‌‏‏1918، درست در زمانی که انگلیسی‏ها ‏‏مشغول جابجایی نیروی بزرگی از عراق به شمال ایران بودند، به پلیس جنوب حمله کردند. در فاصله ژوئن تا اوت 1918، درگیری‏های متعددی میان ارتش انگلیس و قشقایی‏ها ‏‏رخ داد که به تلفات سنگین ایلیاتی‌ها، نابودی محصولاتشان و طبق معمول ضبط حیواناتشان انجامید. قشقایی‏ها ‏‏در عین نومیدی به مقاومت خود ادامه دادند. حتی در اکتبر 1918 هنگامی که پیروزی‏های ‏‏انگلیسی‏ها ‏‏در فلسطین و شمال عراق، ترک‏ها ‏‏را مجبور کرده بود همه خاک ایران را ترک گویند، قشقایی‏ها ‏‏علیرغم نتیجه قابل پیش‏بینی به جنگ ادامه دادند.