kayhan.ir

کد خبر: ۹۸۷۹۸
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۲

قرآن و حقیقت باطنی اعمال انسان(خوان حکمت)




قرآن كريم كه وزنه مهم دين ماست و عترت اطهار هم همتاي اين قرآن هستند، چند كار از قرآن ساخته است؛ البته خواندن قرآن، فراگيري مفاهيم قرآن و عمل به قرآن جزء وظايف همه ماست و سعادت‌آور است؛ اما كارهاي اصيل و عنصر‌محوري قرآن چندتاست: يكي اينكه خدا را از نظر علمي به ما معرفي مي‌كند؛ اوصاف خدا، اسماي خدا، افعال خدا، اقوال خدا، آثار خدا را به ما معرفي مي‌كند. دوم اينكه آنچه در جهان هست از آسمان و زمين، از مُلك و ملكوت آنها را آينه اين اوصاف مي‌شمرد؛ يعني در قدم اول خدا را با مفاهيم اسما و صفات معرفي مي‌كند كه خدا اين اسما را دارد كه نشانه آن همان دعاي پربركت «جوشن كبير» است. در قدم دوم آينه‌اي را ترسيم مي‌كند كه ما در اين آينه آن هزار اسم را مي‌بينيم؛ يعني زمين ، دريا، صحرا، جماد، نبات، حيوان، انسان، فرشته، عرش و لوح و قلم را طوري معرفي مي‌كند كه يك تابلوي خوبي است، يك آينه خوبي است و اوصاف و اسماي خدا را ما در اين آينه‌ها مي‌بينيم؛ يعني هيچ چيزي در جهان خلقت نيست مگر اينكه آينه‌دار جمال و جلال اوست. ما معمولاً وقتي مي‌گوئيم آينه؛ يعني آن شيشه شفاف كه مقداري جيوه پشت اوست و قابي دارد، آن را مي‌گوئيم آينه و مرآت؛ كه به وسيله آن، صورت خود را يا صورت چيزي را در اين شيشه مي‌بينيم؛ ولي آنها كه اهل قرآن هستند به اين شيشه‌اي كه پشت آن جيوه است و قابي دارد نمي‌گويند مرآت، اينها وسيله ديدن صورت خود آدم است، صورت شجر و حَجر را نشان مي‌دهد. مرآت؛ يعني ابزار ديدن، خود آن صورت است كه به وسيله آن صورت، ما اسماي الهي را مي‌بينيم، اوصاف الهي را مي‌نگريم، اگر كسي عرفي باشد وقتي گفت آينه؛ يعني همين شيشه‌اي كه پشت آن جيوه است و اگر عرفي نباشد از اين قدم بالاتر برود اهل معرفت باشد وقتي مي‌گويد آينه، خود آن صورت را مي‌گويد آينه؛ يعني آن صورت، مرآت است، ابزار است براي آن نام كه ما به وسيله اين صورت، آن صورتگر را مي‌بينيم، اگر به وسيله اين صورت ما آن صورتگر را ديديم اين اسم آلت براي آن صورت است نه براي اين شيشه و جيوه. قرآن كريم طوري جهان را معرفي مي‌كند كه آسمان مي‌شود آينه و منظور از آينه آن شيشه و جيوه نيست. منظور از مرآت آن صورت است كه صورتگر را نشان مي‌دهد.
آثار زشت و زيبای اعمال آدمی
 قرآن كريم طوري جهان را معرفي مي‌كند كه ممكن نيست كسي بصير باشد، چشم داشته باشد و جهان را ببيند و خدا را با جانش مشاهده نكند و با عقل نفهمد، اين كار اصلي قرآن كريم است كه گذشته از آن كارهاي پربركت، به ما از نظر معرفت، فنون فراواني ياد مي‌دهد كه ما با بررسي اين آيات آن آفريدگار را بشناسيم، اين يك كار اساسي است كه شناسنامه جهان است؛ يعني سماوات سبع و ارضين را ترسيم مي‌كند، فرشته و ملائكه و جن و امثال اينها را معرفي مي‌كند، اين قرآن، شناسنامه نظام خلقت است، یعنی يكي از كارهاي آن، شناسنامه بودن است. كار ديگر قرآن كريم اين است كه اوصاف ما، عقايد ما، اخلاق ما را به ما ياد مي‌دهد كه (يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهًَْ)[1] حق و باطل، صدق و كذب، زشت و زيبا، حَسن و قبيح، خير و شرّ ما را به ما بيان مي‌كند بعد آثار زشت و زيبا را هم مي‌گويد كه اگر كار نيك كرديم، عقيده نيك داشتيم چه خواهد شد و اگر عقيده بد داشتيم، كار بد كرديم چه می‌شود. به تعبير مرحوم حكيم فردوسي:
اگر بار خار است خود كشته‌اي                    وگر پرنيان است خود رشته‌اي[2]
 اين حرف از لطايف بلند مرحوم حكيم فردوسي است كه از بزرگان شيعه است و اين بركت را به وسيله آن شعرها حفظ كرده است. قرآن اوصاف ما، عقايد ما را تبيين مي‌كند و نتايج آن را هم مي‌گويد. كار ديگر قرآن كريم این است که نقشه‌كشي مي‌كند و به ما ياد مي‌دهد، مي‌گويد بددهني مي‌دانيد يعني چه؟ نيش زدن به اين و آن و آبروريزي و فضا را مسموم كردن مي‌دانيد يعني چه؟ اين مار و عقرب نشانه آن درون شماست. اين طور نيست كه فقط مار و عقرب در بيرون باشد يا اين شعله در بيرون باشد يا آن بوستان و گلستان در بيرون باشد. فرمود اين گل‌ها را مي‌بينيد، اين بوستان را مي‌بينيد، اين پرنيان نرم را مي‌بينيد، اينها نشانه‌هاي آن اوصاف خوب شماست. اين مار و عقرب را مي‌بينيد، اينها نشانه‌هاي آن اوصاف زشت شماست، اگر آن اوصاف زشت كه انسان به اين و آن نيش مي‌زند، آبروي اين و آن را مي‌برد اگر این رفتار بخواهد ظهور كند، مي‌شود مار و عقرب.
مستندسازی قرآن
قرآن به ما دو چيز ياد مي‌دهد: يكي اينكه بردن آبروي مردم حرام است؛ دوم اينكه اين آبروريزي به صورت مار و عقرب درمي‌آيد. در قرآن و روايات از جهنم سخن به ميان آمده و زياد هم به ميان آمده؛ اما مي‌بينيد در هیچ آيه‌ و روايتي نیست كه از جنگل هيزم بياورند و در جهنم شعله برافروزند و آتش را روشن كنند. آيا هيزم جهنم را از جنگل مي‌آورند يا برابر اين آيه قرآن كه فرمود: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)؛[3] ظالمان خود هیزم جهنم هستند؟«قاسِط»؛ يعني اهل قَسط (به فتح قاف) ، قَسط؛ يعني جور و ظلم در قبال قِسط (به کسر قاف)است به معنی عدل. در زمان حكومت نوراني امير بيان(ع)، مارقين و قاسطين و ناكثين پيدا شدند، قاسطين همان‌هايي هستند كه اهل قَسط و جور و ظلم هستند، فرمود: (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)؛ هيزم جهنم، افراد ظالم‌ هستند؛ يعني خود ظالم گُر مي‌گيرد و هيزم نسوز هم مي‌شود نه هيزم بسوز؛ هيزم دنيا مي‌سوزد و خاكستر مي‌شود و ديگر خبري نيست؛ اما اينها هيزم نسوزند، مرتّب در حال سوختند. قرآن به ما مي‌گويد ظلم كردن حرام است اين از نظر اخلاق و حكم تكليفي و فقهي و حقيقت ظلم هم همين آتش است، حقيقت آن آبروريزي، همين مار و عقرب است؛ يعني آيا در قرآن هست كه در جهنم، مار و عقرب را از باغ‌وحش مي‌آورند يا همين اخلاق بد ما به صورت مار و عقرب درمي‌آيد. اين كار عجيب قرآن است كه مستندسازي مي‌كند، حقيقت را بازگو مي‌كند، مفهوم را مشهود مي‌كند، ذهن را عين مي‌كند: «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش»[4] اين‌طور نيست كه فقط يك سلسله مفاهيم ذهني به ما ياد بدهد، فرمود آنچه در خارج هست، اينها دوتا كارند، دو آينه‌اند: از يك طرف قدرت الهي را نشان مي‌دهند، از طرف ديگر اوصاف دروني آدم را نشان مي‌دهند. ما آنجا مثلاً كِرم ابريشمي داريم و اطلس‌بافي داريم يا نه، همين اخلاق نرم، گفتار نرم، روش نرم، با مردم خوب رفتار كردن، به كسي آسيب نرساندن، به جامعه خدمت كردن مي‌شود پرنيان. البته در آيات و روايات اين مطالب هست كه يك سلسله اموري در آخرت هست كه هيچ كسي درك نمي‌كند و چون فوق انديشه ماست ما آرزو هم نداريم. اين دو مطلب را خوب عنايت كنيد. فرمود ما يك سلسله چيزهايي در بهشت آفريده‌ايم كه آنها فوق ادراك شماست، ما در دعاها از خدا خيلي چيز مي‌خواهيم، خيلي بركت مي‌خواهيم اما وقتي ندانيم در بهشت چه چيزي هست آنها را نمي‌خواهيم، مي‌گوئيم خدايا هر چه خير است به ما بده! اما آنجا چه چيزي هست،فقط اجمالاً مي‌گويد: (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهًِْ أَعْيُن‏)(5) اين نكره در سياق نفي است؛ يعني هيچ كسي نمي‌داند آنجا چه خبر است! در بخش‌هاي ديگر فرمود: (لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها)؛ وقتي وارد بهشت شدند هر چه بخواهند هست. بعد مي‌فرمايد چيزهايي است كه فوق خواسته آنهاست، چون خواستن هر كسي محدود به معرفت اوست؛ هر اندازه كه ما مي‌فهميم مي‌خواهيم، چيزي را كه نمي‌دانيم، چطور بخواهيم؟ آيا شما شنيديد يك كشاورز در تمام مدت عمر از خدا آرزو داشته باشد اي كاش من نسخه خطّي تهذيب شيخ طوسي را مي‌داشتم! يا نسخه خطّي استبصاررا داشته باشم! اين شيخ طوسي نشنيده، كتاب تهذيب نشنيده، نسخه خطّي نشنيده، اما وقتي چيزي را نمي‌دانيم آرزو هم نمي‌كنيم، فرمود شما هر چه بخواهيد در بهشت هست؛ ولي بدانيد چيزهايي هست كه شما از ما نمي‌خواهيد، چون آن را نمي‌دانيد: (لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيدٌ)؛(6) يعني زائد بر خواستن است، چون خواستن به اندازه معرفت است وقتي ما نمي‌دانيم كه آنجا چه خبر است چه چيزي بخواهيم فقط اجمالاً مي‌توانيم بگوئيم هر چه خير است به ما بده،اين درباره خيرات.درباره شرور هم اينچنين است. فرمود: ما جهنم نسوز داريم، آتشي داريم كه با اين آتش، درخت، سبز مي‌شود و مي‌رويد: (شَجَرَهًُْ تَخْرُجُ في‏ أَصْلِ الْجَحيمِ)(7) اين چه آتشي است كه كار آب را مي‌كند، كار درخت را مي‌كند، اين شجره خبيثه از آتش مي‌رويد! آن‌قدر در جهنم اسراري هست كه ما نمي‌دانيم چه چيزهايي موادّ سوخت و سوز آن است، ما نمي‌دانيم درجهنم از جاي ديگر هيزم مي‌آورند ممكن است، از سنگ مي‌آورند كه (وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهًُْ)(8) ممكن است، اين سنگ‌هايي كه مي‌پرستند آنها را مي‌سوزانند ممكن است، هزارها چيز ممكن است كه ما نمي‌دانيم.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان، طلاب و پرسنل نظامی و انتظامی، قم؛ 3/10/1394
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر می‌شود.    
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا

[1] . بقره، 129. آل عمران، 164. [2] . شاهنامه فردوسی، فريدون، بخش 20.
[3] . جن، 15 . [4] . ديوان اشعار سنايي ، غزل209؛  [5] . سجده، 17.
[6] . ق، 35.     [7] . صافات، 64 .       [8] . بقره، 24 .