چرا جنگ نظامی علیه ایران بلوفی بیش نیست
رضا رحمتی
درست یک سال قبل، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم آذربایجان پرده از «تاکتیک» جدید ایالات متحده، بعد از توافق برجام برداشتند. ایشان چنین فرمودند که: «یکی از اهداف مذاکرهکنندگان که واقعاً زحمت کشیدند و عرق ریختند این بود که با سرمایهگذاری خارجی گشایش اقتصادی ایجاد شود، [اما] دو روز قبل مسئول آمریکایی گفت کاری میکنیم که کسی جرئت نکند در ایران سرمایهگذاری کند، اینکه بنده ۱۰ بار گفتم نمیشود به آمریکا اعتماد کرد، معنایش این است، ۲ سال مذاکره، حالا که تمام شد میگویند ما نمیگذاریم».
یک سال بعد، رهبر انقلاب در جمع همین مردم آذربایجان، «راهبرد» آمریکا علیه ایران را، نه جنگ نظامی، بلکه «جنگ اقتصادی» مطرح کردند. البته آمریکاییها بسیار تلاش دارند تا این نکته انحرافی را برای برخی از مسئولین و حتی مردم ایران جا بیندازند که «همه گزینهها روی میز است»، همانطور که رئیسجمهور جدید آمریکا، در هفتههای گذشته گفت که «همه گزینهها در خصوص توافق با ایران بر روی میز است». مقامات اروپایی نیز که مانند همیشه، سیاست رله کردن نقشه آمریکاییها را عهدهدار بودهاند، در همسویی با آمریکا، صحبت از آن کردند که اگر برجام نبود، جنگ نظامی علیه ایران حتمی بود. آنچنانکه «فرانسوا اولاند» رئیسجمهور فرانسه در دیدار با مقامات ایرانی به آن اشاره کرد و یا «فرانک والتر اشتاین مایر» وزیر سابق امورخارجه آلمان و رئیسجمهور فعلی گفت: «لغو برجام باعث آغاز جنگ در خاورمیانه میشود».
بلوف آمریکاییها درباره جنگ نظامی
آیا واقعا همانگونه است که مقامات آمریکایی و اروپایی ترسیم کردهاند؟ آیا به راستی، گزینه نظامی، در دستور کار مسئولین آمریکا قرار داشته و دارد؟
با اندک تأمل پیرامون تحلیلهایی که در اینباره در رسانههای بینالمللی منتشر شده است به خوبی میتوان دریافت که این موضوع، بلوفی بیش نیست. آنچنانکه وبسایت الجزیره در این باره نوشت: «عمق قدرت استراتژیک ایران در منطقه و فقدان حمایت بینالمللی از حمله به ایران، با پیامدهای فاجعهباری که خواهد داشت، ترامپ و تیمش را از رویارویی نظامی با این کشور دور نگه خواهد داشت... از سوی دیگر، افکار عمومی آمریکا تحمل درگیری نظامی با ایران و فرو رفتن در باتلاقی دیگر را ندارد؛ باتلاقی که حمله به عراق و افغانستان در برابر آن، مثل قدم زدن در پارک است».
همچنین در گزارش موسوم به گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵، به بررسی وضعیت قدرت نظامی این کشور پرداخته شده و توان ارتش آمریکا از لحاظ ظرفیت و قابلیت در سطحی پایینتر از سطح متوسط «جزئی» قرار دارد. در این گزارش چنین آمده است: «ارتش آمریکا جهت انجام فعالیتهایی فراتر از این [یک منازعه منطقهای جدید] با مشکلاتی روبهرو خواهد شد و مطمئناً از تجهیزات کافی جهت پرداختن تقریباً همزمان به دو رویداد منطقهای عمده برخوردار نیست. کاهش مداوم منابع مالی و متعاقباً تنزل نیروی نظامی باعث شده تا این نیرو تحت فشارهای چشمگیری قرار گیرد. فرآیندهای اساسی نگهداری و تعمیر به تعویق افتادهاند؛ واحدهای کمتری (عمدتاً پلتفرمهای نیروی دریایی و نیروهای عملیات ویژه) در معرض فرآیند استقرار عملیاتی چرخشی و طولانیمدتتر قرار میگیرند، مهلت استفاده از تجهیزات قدیمی تمدید میشود».
موضوع دیگر، مسئله ضعف و ناتوانی اقتصادی این کشور برای شروع جنگی دیگر است. چند صباحی پیش، «جفری لیکر» از مسئولان عالیرتبه بانک مرکزی آمریکا در سخنرانی خود گفت: «در حالی که سه سال پیش رشد اقتصادی آمریکا از سر گرفته شد، امروز بار دیگر با کندی رشد اقتصاد کشور روبرو هستیم و نرخ بیکاری نیز در کشور در حال افزایش است. این مشکلات را میتوان تا اندازهای ناشی از عدم موازنههای اساسی دانست که در سالهای اخیر در اقتصاد کشور اصلاح نشده است».
موقعیت ژئواکونومیک ایران و جنگ اقتصادی آمریکا
حال که مشخص شد آمریکاییها ناتوان از ایجاد جنگ نظامی علیه ایران هستند، باید پرسید پس سیاست آنها در قبال ایران چیست؟ جواب آن است که آنها برای اینکه بتوانند ایران را «مهار» کنند، جنگ جدیدی علیه ایران راه انداختهاند که پیشتر توسط رهبر انقلاب، بارها و بارها به آن اشاره شد: جنگ اقتصادی.
جغرافیای اقتصادی ایران که در فضایی بینظیر قرار گرفته، سبب شده است تا قدرت اقتصادی ایران مورد طمع آمریکاییها قرار گیرد. آمریکاییها به خوبی از پتانسیل تبدیل شدن ایران به یکی از قطبهای اقتصادی بینالمللی باخبر هستند. شاید همین موضوع سبب شده بود تا وزیر امورخارجه ایتالیا اظهار دارد: «شرکتهای مختلف اقتصادی ایتالیا اشتیاق فراوانی دارند که سطح مناسبات و همکاریهای خود را با جمهوری اسلامی ایران هر چه بیشتر ارتقاء دهند». روزنامه «فرانکفورتر الگماینه» نیز اول ماه می سال جاری، به نقل از «فولکر ترایر» رئیس بخش خارجی اتاق بازرگانی و صنایع آلمان، بیان داشت: «بهرغم موانع جدی موجود برای تأمین مالی صادرات به ایران، من همچنان این ارزیابی را واقعبینانه میدانم که حجم صادرات به این کشور میتواند در پنج تا هفت سال آینده به مرز ۱۰ میلیارد یورو در سال برسد». «اولریشگریلو» رئیساتحادیه صنایع آلمان در ماه ژوئن ۲۰۱۶ نیز در این باره به روزنامه «هندلزبلات» گفت: «هماکنون مهم این است که واقعا به این بازار بسیار جالب [ایران] راه پیدا کنیم».
با توجه به این موقعیت اقتصادی ایران، آمریکاییها «تهدیدهای اقتصادی» خود را درست بعد از توافق هستهای شروع کردند. اولین اقدام آنها نیز «هجوم به اقتصاد ایران با موضوع بالا بردن خطر سرمایهگذاری در این کشور بود.» از همان روزهای نخست توافق هستهای، وزیر وقت انرژی آمریکا، «ارنست مونیز» با اشاره به این که شرکتهای بینالمللی در خصوص روابط با ایران بایستی محتاط باشند گفت: «درباره روابط اقتصادی با ایران باید بگویم که ایران کشوری با جمعیت هشتاد میلیون نفری، فرصتهای اقتصادی زیادی دارد، به ویژه در شرایط جدیدی که پیش آمده است. اما کسانی که میخواهند با ایران روابط اقتصادی داشته باشند باید با چشمان کاملا باز وارد عمل شوند و به گزینههایی همانند احتمال بازگشتپذیری تحریمها و امثال آن توجه داشته باشند. آنها باید بدانند که اگر تحریمها بازگشت پیدا کنند، سرمایهگذاری بزرگی انجام نخواهد شد». والاستریت ژورنال نیز در تاریخ ۶ فوریه ۲۰۱۷ مصاحبهای را بازنشر داد با عنوان «جنگ اقتصادی ترامپ علیه ایران». در این مصاحبه به چالشهای جنگ نظامی در منطقه اشاره شده و نهایتا به جنگ اقتصادی علیه ایران پرداخته میشود. این همان چیزی است که «اسکات ریچارد» مقام ارشد سابق آمریکا آن را «مطلقا یک جنگ اقتصادی» علیه ایران قلمداد کرده است. همه اینها بیانگر آن است که دشمن، پشت دروازههای اقتصاد کشور کمین کرده و هرلحظه درصدد ضربه زدن به کشور است. بنابراین عقلانیت حکم میکند که همه توان کشور، معطوف به آمادگی رزم در این میدان باشد.