تاریخ ادبیات؛ ضرورت امروز
پژمان کریمی
دوست گرامی حسین قرایی، مدتی است که مجدانه در حال تهیه تاریخ شفاهی ادبیات انقلاب اسلامی و ایران است.
«انسان رزمنده نویسنده» و «از سناباد شعر» بخشی از فعالیت و پژوهشهای قرایی در حوزه تاریخ شفاهی است.
واقعیت این است که پرداختن به تاریخ شفاهی ادبیات انقلاب اسلامی و ایران کاملا در سایه غفلت قرار گرفته است.
غفلت یاد شده و به اضافه کمرنگی پژوهش وتاریخنگاری ادبی و کمبود نگاه نقاد به حوزه ادبیات ایران، باعث شده؛ جریان سکولاریستی ادبیات فارسی، عرصه عرضاندام را گسترده و هموار ببیند و هر گونه که دوست دارد و میپسندد به جعل تحریف و سانسور تاریخ ادبیات شفاهی به نفع خود مشغول شود.
بهطور مثال؛ این جریان بیمار، که در طول 38سال گذشته، آشکار و پیدا در خدمت اهداف کوچک و بزرگ دشمنان ملت ایران قرار داشته، همواره تلاش کرده، کانون منحله نویسندگان ایران را نهادی مستقل از میدان سیاست معنا کند و فعالیتهای سیاسی و ضد ایرانی عناصر منسوب به خود را سانسور نماید! عناصری که ادبیات ایران در دوران پهلوی دوم را به ورطه متعفن ابتذال راندند و در پس از پیروزی انقلاب، مصر بودند و هستند تا آرمانها و ارزشها و افتخارات مردم ایران را از ساحت شعر و داستان دور کنند!
جالب اینجاست که؛ تحریفگران به حدی فضا را برای هیاهو و دروغهای خود آماده دیدهاند که گاه عناصر شناخته شده جیرهخوار دربار پهلوی و سانسورچیان ساواک را قهرمانان مبارز علیه استبداد شاهی و استعمار معرفی میکنند. خط تحریف، در مقطع کنونی خاصه در اندازه و قاب و قالب روزنامهها و نشریات اجارهای و زنجیرهای مانند «شرق ومهرنامه و...» و نیز رسانههای معاند خارجی مانند بیبیسی فارسی دیده میشود.
در همین روزنامهها و نشریات است که افرادی مثل شاعر؛ احمد شاملو یک نخبه معرفی میشود بیآنکه به سابقه معاندت وی با دین اسلام، جاسوسی او برای نازیها، چپگرایی و پادویی او برای دربار پهلوی و بهرهمندی او از توجه فرح دیبا و... اشارهای گردد. در همین روزنامهها و نشریات مدعی اطلاحطلبی است که داستاننویس جاسوس انگلیس یعنی ابراهیم گلستان قدر داده میشود و از نگاه او تصویر ادبیات ایران روایت میگردد.
در همین شبه رسانههاست که به مصائب تفکرات چپ - دینزدایی - که در مقطعیگریبانگیر شعر و داستان ایرانی شد، پرداخته نمیشود وعلتی از علتهای عقبافتادگی ادبیات سرزمینمان نادیده گرفته میشود.
تکاپوی یک فرد به نام حسین قرایی، قطعا کافی نیست. هر شاعر و نویسنده و پژوهشگری که دل در گرو انقلاب اسلامی دارد باید، حوزه تاریخ شفاهی را جدی بگیرد. هم این حوزه را جدی تلقی کند و هم تکاپوی سکولارهای رخنه کرده در میدان ادبیات ایران را!
در مجموع باید تاکید کرد، فراهم آوردن تاریخ شفاهی ادبیات انقلاب اسلامی و ایران از زبان و قلم اهالی متعهد ساحت قلم، این پیامدهای مثبت را در بر دارد:
یک:دادن شناخت از صاحب قلمان متعهد.
دو:به سبب شناخت عناصر و جریانهای ادبی، مخاطب فهم دقیقی نسبت به جهان ذهنی و اندیشگی حاکم بر اثر بهدست میآورد.
سه: در سایه شناخت، شاعران و نویسندگان متعهد اتفاق همدلی و شمیم توافق را تجربه میکنند.
چهار: چنان که اشاره رفت، سیر تاریخ ادبیات از خطر تحریف و سانسور دور گذارده میشود.
پنج: ارزشها و دستاوردهای ادبیات انقلاب اسلامی و ایران از منظری نزدیک و به دور از غرض ورزیهای لاقیدانه دینستیز و بیگانه با فرهنگ ملی، قضاوت میشود.