kayhan.ir

کد خبر: ۹۷۹۸
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۴
قاب تلویزیون عید امسال چگونه بود؟

خوب، بد، متوسط

رضافرخی
نوروز 93 به پایان رسید و حالا عملکرد تلویزیون در بوته نقد وبررسی کارشناسان قرار گرفته است.آنچه این روزها درباره نکات مثبت و منفی عملکرد تلویزیون و محصولات آن در طول ایام نوروز گفته می شود حاوی موضوعاتی از ابعاد مختلف است.اما به نظر می رسد که سریال ها و فیلم های سیما از نکات مشترکی برخوردار بودند که در تحلیل آنچه در این محصولات در ایام نوروز گذشت نمی توان آن ها را نادیده گرفت.به شکلی که ضعف ها و نقاط قوت قابل تأملی در این سریال‌ها که برخی از آنها بین هر کدام از این محصولات مشترک بود می‌توان مشاهده کرد.

کاراکترهایی که به تکرار افتادند !
از یک سو فیلم های تلویزیونی (تله فیلم ها) با فیلمنامه های نه چندان قوی روی آنتن رفتند و از سوی دیگر برخی سریال ها علی رغم نکات مثبت در دام تکرار شخصیت ها و کندی ریتم‌ها افتادند.این در حالی است که در ایام نوروزی سالهای گذشته هم برخی سریالها تا اندازه ای به این مشکل دچار بودند.
امین حیایی در «خوب،بد ،زشت» یکی از مصداق های تکرار کاراکتر بود.در این سریال امین حیایی تقریبا همان تیپی را تکرار کرد که مخاطب آن را در فیلم «کما» و «ساخت ایران» مشاهده کرده بود.کاراکتری که خاستگاه آن از پایین جامعه نشات گرفته،رفتارهایی شبیه لمپن‌ها دارد و رفیق باز است و در جایی ساده دل می‌شود. حتی برخی از منتقدان براین باورند که بزرگ‌ترین اشتباه کارگردان «خوب،بد،زشت» این بود که وی از امین حیایی خواسته تا این تیپ را تکرار کند.چرا که مخاطب درهر قسمت می‌توانست حرکات و حتی دیالوگ های امین حیایی را به عنوان کاراکتر اصلی داستان از قبل پیش بینی کند.البته ماجرای تکرار تیپ ها در سریال «خوب، بد، زشت» تنها به امین حیایی محدود نشده و در همین سریال هم بهنوش بختیاری در تیپ های قدیمی اش تکرار شده است.آن چنان که بختیاری حتی بیش از امین حیایی همان سبک و تیپ های گذشته خود را باز خوانی می کند و حتی ژست های این بازیگر بر طبق فیلمنامه به نوعی دوباره وکپی برداری شده از فیلم های گذشته او است.از قرار معلوم این اتفاق یعنی کپی شدن و تکرار ژست های گذشته فقط در سریال «خوب بد زشت» اتفاق نیفتاده.به طوری که در سریال «روزهای بد به در» سعید آقاخانی هم هومن‌برق‌نورد به سبک سریال «دودکش»، کاراکتر آن سریال را تکرار کرده است.
گم شده برخی سریال ها
در این میان به نظر می رسد که علاوه براین موضوع،ریتم هم یکی دیگر از عناصر فراموش شده در میان سریال های نوروزی بود.به شکلی که برخی مخاطبان از برخی سریال ها به دلیل افت شدید ریتم ناراضی بودند. در سریال «ما فرشته نیستیم» علی رغم شروع خوب،قصه داستان خیلی سریع در ورطه کشدار شدن افتاد.دیالوگ ها در این سریال ریتم را به شدت تضعیف می کردند. بازی بازیگران هم تحت تاثیر همین مساله قرار گرفته بود.در «روزهای بد به در» هم ،سعید آقا‌خانی سعی کرده بود که به موضوع ریتم توجه کند. به همین دلیل در دام تکرار صحنه ها و دیالوگ ها افتاد. به شکلی که برای افزایش ریتم سریال برخی دیالوگ‌ها و حتی گره ها دائما باز و بسته می شدند.
پیام هایی که نبود یا منتقل نشد!
شاید برخی اعتقاد داشته باشند که سریال‌های نوروزی فقط کافی است که مخاطب را شاد کنند و با نیل به این هدف رسالت خود را برای این ایام انجام داده اند.اما اگر از زاویه متفاوتی به این موضوع نگاه کنیم متوجه می شویم که مخاطب امروز که هم اهل تفکر است و هم انتظارات خاصی را دنبال می کند، برنامه و محصول بدون پیام یا انتقال نادرست پیام را چندان نمی پذیرد. در همین‌باره یکی دیگر از نقص های اغلب سریال ها را باید کمبود پیام و یا عدم انتقال صحیح پیام درآنها دانست. برخی منتقدان به این مسئله اشاره دارند که دلیل این امر را باید در عدم روایت درست قصه و یا ارتباط نگرفتن سریال ها با مخاطب عنوان کرد.البته می توان «پایتخت3» را در این باره از دیگر سریال ها مستثنی کرد.چرا که سریال به مسئله انتقال پیام های خود به ویژه در مباحث محیط زیستی،خانواده و دوستی و کنار هم بودن توجه خوبی داشته است.
ماجرای همیشگی شتاب زدگی
اما ماجرای دیگری که ظاهرا امسال هم برخی سریال های نوروزی درگیر آن شدند معضلی قدیمی به نام شتاب زدگی بود.شتاب زدگی که همیشه قبل از ایام نوروز به علت دیر رسیدن بودجه و طبیعتا تاخیر در شروع وجود دارد ظاهرا امسال هم سریال نوروزی را درگیر خود کرد.این معضل که با برنامه ریزی قابل حل است را شاید بتوان یکی از علت های اصلی وجود نقص‌های فنی ومحتوایی در سریال‌های مناسبتی و به ویژه نوروز دانست.معمولا به دلیل شتاب زدگی چند اشکال جدی در سریال‌های نوروزی ایجاد می شود:
یک- دیالوگ های طنز سریال ها خیلی سطحی به نظر می رسند و در برخی مواقع گویای این مسئله است که وقت کافی برای پخته کردن دیالوگ وجود نداشته است.
دو- بازی ها به دلیل تک برداشت ها و کات ندادن و عدم برداشت دوباره صحنه های بی‌کیفیت، جذاب نیستند.
سه- شتاب زدگی در ضرباهنگ سریال و پلان‌های طولانی دیده می شود.به این صورت که به دلیل عجله در فیلمبرداری قسمت های یک سریال با کمترین لوکیشن تولید می شود. همین مسئله در خستگی مخاطب نقش موثری دارد.
علی رغم تمام مسائل مطرح شده در محصولات نوروزی تلویزیون به نظر می رسد که «کلاه قرمزی» و «پایتخت3» توانستند با اختلاف قابل توجهی نظر مخاطبانی که ماندن در خانه را به سفر نوروزی ترجیح می دادند بربایند.شاید در مرحله اول برخی اشاره داشته باشند که این دو سریال از سابقه خوب خود بهره بردند. اما می توان این فرضیه را با چند نکته رد کرد.
کلاه قرمزی وعروسک های تازه اش
کلاه قرمزی در نوروز امسال باز هم نسبت به سالهای پیش مخاطب سنی خود را افزایش داد.آن چنان که به گمان برخی ها کلاه قرمزی امسال نسبت به سال پیش مخاطبان بیشتری جلب کرد.حتی کار به برخی مسئولان کشید و آنها هم از لذت بردن تماشای کلاه قرمزی گفتند.دیالوگ های بین عروسک ها به شکل قابل توجهی از لحاظ سطح مخاطب از قسمت سوم به بعد افزایش یافت.کاراکتر «عزیزم ببخشید» در ابتدا چندان با مخاطب ارتباط برقرار نکرد اما دیالوگ‌های نوشته شده برای آن خیلی سریع مخاطب را در چند قسمت بعدی جذب کرد.همچنان که پسر فامیل دور هم به شکل مناسبی از همان ابتدای ورود،مخاطب را به سمت خود جذب می‌کرد.طوری که مخاطب در ادامه دائما حضور او را پی گیری می کرد.از سویی کاراکتر بچه دیو هم که از یک ضرب المثل قدیمی (دیوها همه چیز را برعکس انجام می دهند) دستمایه گرفته بود هم خیلی سریع و هم مخاطب کم سن سال وهم مخاطب بزرگسال را به سمت خود کشاند. قصه‌گویی ها و حرف های عجیب برعکس این کاراکتر خیلی مناسب و به جا استفاده شد.
براساس همه این مسائل می توان گفت که کلاه قرمزی در ایجاد پذیرش در مخاطب برای توجه به کاراکترهای جدید کاملا موفق بود. همین مسئله یک ویژگی برتر نسبت به کلاه قرمزی 92 محسوب می شود.ایرج طهماسب به خوبی در این قسمت متوجه شد که مخاطبش از شلوغی صحنه در کلاه قرمزی لذت می برد.همچنان که مخاطب کلاه قرمزی به دنبال کاراکترهای جدید بود و به طور دائم، دیالوگ ها هماهنگ شده بودند. حتی تکیه کلام این کاراکترها هم توانست در ذهن مخاطب جا پیدا کند.
روایت شیرین پایتخت بدون سفر
سیروس مقدم امسال مثل سری های قبلی پایتخت، قصه را به سوی مسافرت طولانی سوق نداد و چیدمان قصه خود را به سمت طنزی با لوکیشن های مشخص از شمال تا تهران کشاند.شاید بسیاری از مخاطبان هم امسال انتظار داشتند تا قصه پایتخت را این بار هم در مسیر یک مسافرت تجربه کنند.اما تنابنده ومقدم امسال روند داستان را به شکلی دیگر روایت کردند.اما نویسنده این سریال که بار اصلی را بر دوش طنز موقعیت قرار داده بود خیلی خوب توانست در همین فضا به علاقه مندان سریال پایتخت بیفزاید.طوری که مخاطبان هر لحظه از هر صحنه ای و یا دیالوگ و موقعیت سازی انتظار یک لبخند را داشتند.همین مسئله سبب شد تا از قسمت چهارم به بعد حتی مخاطبانی که در طول سال چندان تلویزیون تماشا نمی کنند به شدت از پایتخت استقبال کنند.ضمن اینکه ماجرای پلنگ مازندران و صحبت هایی که از رسوم این منطقه است هم به سریال جذابیت دیگری بخشید بود.
به طور کلی به نظر می رسد که سریال های نوروزی امسال در برخی موارد به نسبت بودجه صدا وسیما بسیار موفق عمل کردند و در برخی موارد به دلیل برخی اشکالات که مطرح شد با نقص های جدی روبه رو بوده اند. اما آنچه به نظر می رسد که راه حل بسیاری از مشکلات باشد استقبال از برنامه‌ریزی و ایده های تازه‌تر در شبکه‌های مختلف تلویزیون برای سالهای بعدی است.