جایگاه ولایت در نگرش فاطمه(س)
فرشته محیطی
در آموزههای وحیانی قرآن، اصولی است که اعتقاد و ایمان به آن نقش کلیدی در سعادت و رستگاری انسان دارد. از جمله آنها توحید، نبوت، امامت و معاد است. از آنجا که امامت، استمرار نبوت و رسالت است، این مهم در سخنان و بیانات حضرت فاطمه زهرا(س) بسیار برجسته میشود. نویسنده در این مطلب با مراجعه به سخنان حضرت فاطمه(س)، نگرش آن حضرت(س) درباره جایگاه ولایت وامامت در نظام هستی و دفاع ایشان از این جایگاه را تبیین کرده است.
***
ولایت امیرمؤمنان علی(ع) اکمال دین و اتمام نعمت
بر اساس آموزههای قرآنی، ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر اولیای معصوم پس از آن حضرت، از مهمترین و اساسیترین آموزههای وحیانی است؛ زیرا استمرار نبوت و رسالت پیامبران(ع) برای هدایت انسانها در قالب ولایت و امامت انجام میگیرد و عدم پذیرش آن به معنای بریدن جامعه اسلامی از رهبری الهی و ولایت الله و نیز بازگشت به عصر جاهلیت و پذیرش حکومت طاغوت است.
خداوند در آیاتی از جمله 59 سوره نساء اطاعت اولوالامر را اطاعت خود و پیامبر(ص) دانسته و از مردم خواسته است تا در مسائل دینی و دنیوی به آنان مراجعه کنند؛ چرا که این روش بهترین عمل خوش فرجام است. بر اساس این آیه ایمان مسلمانان با همین امور سنجیده میشود؛ از همینرو خطاب به مومنان میفرماید در صورتی که به خدا و رستاخیز ایمان دارید، این گونه عمل کنید. پس مراجعه به اولوالامر در دین و دنیا و اطاعت آنان معیار سنجش ایمان مومنان است.
همچنین در آیه 60 توضیح داده میشود که مراجعه به دیگران و پذیرش حکم و حکومت آنان به معنای مراجعه به طاغوت است. چنین مراجعهای به طور طبیعی ضلالت و کفر(همان)، خروج از نور به ظلمت(بقره، آیه 257)، انتخاب گمراهی به جای رشد و هدایت(بقره، آیه 256)، پذیرش عبودیت شیطان به جای خدا(مائده، آیه 60؛ نحل، آیه 36) و مانند آن است.
اما پذیرش ولایت اولوالامر که منصوب از سوی خداوند(نساء، آیه 59)، ولیالله (مائده، آیه 55) و دارای عصمت و طهارت (احزاب، آیه 33) هستند، موجب میشود که انسان در مسیر رشد و هدایت باقی بماند و پس از پیامبر اکرم(ص) تحت ولایت و امامت آنان، اطاعت خداوند را همچنان در این شکل و صورت حفظ کند. از همین رو در آیه 3 سوره مائده اعلان رسمی ولایت و امامت امیرمؤمنان علی(ع) در روز غدیر به عنوان اکمال دین و اتمام نعمت الهی معرفی شده و خداوند در آیه 67 سوره به پیامبر(ص) یاد آور میشود که اگر این گونه عمل نمیکرد رسالت به تمام و کمال ابلاغ نشده بود. اما پس از ابلاغ رسمی نصب الهی امام علی(ع) به ولایت مومنان در غدیر خم، دین به کمال رسید و ابلاغ رسالت انجام پذیرفت و به تمامیت خود رسید.
فاطمه(س) مفسر ولایت
و مدافع ولیالله
حضرت فاطمه(س) به سبب جایگاه عظیم و قرب منزلتی که به خدا و پیامبر گرامی(ص) داشته، همواره بر آن بود تا به حکم ایمان و بقا بر آن (نساء، آیه 59) بر اساس آموزههای وحیانی قرآن و سنت و سیره پدر گرامیاش به تفسیر و تبیین ولایت و معرفی مصداقی آن بپردازد و هرگونه شبهه و تردید را برطرف سازد تا هیچ بهانهای در دست دشمنان و مخالفان باقی نماند. آن حضرت(س) همانند پدرشان تنها به کلیات بسنده نکرد بلکه با بیان مصداق در اشکال گوناگون سعی کرد تا هرگونه شکی برداشته شود و مردم به روشنی دریابند که مراد از ولیالله و اولوالامر کسی جز امیرمؤمنان علی(ع) و امامان معصوم(ع) نیستند و مراد از ولایت آنان تنها ولایت محبت و مودت صرف نیست، بلکه چنانکه آیه 59 سوره نساء و روایات بسیاری تبیین کرده، مراد از ولایت، اطاعت است.
حضرت فاطمه(س) در کلامی در تعریف جایگاه خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در نظام هستی میفرماید: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ انْبیائِهِ؛ ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار میباشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم. (شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج16، ص211)
آن حضرت(س) در این سخن چند صفت برای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بیان میکند که از جمله آنها وسیله و حجت الهی بودن آنان است. خداوند در آیاتی از قرآن میفرماید که برای هر چیزی سبب و وسیلهای است که باید بدان آویخت، و برای کسب رضایت الهی باید وسائلی را فراهم آورد(مائده، آیه 35؛ اسراء، آیه 57) که از جمله مهمترین وسائل غیر از نماز و روزه همان تمسک به ولیالله و امام است که اساس اسلام است.
همچنین خداوند هرگز زمین را خالی از حجت نمیگذارد (قصص، آیه 59) تا مردم به آنان مراجعه کرده و راه و چاه را از آنان بپرسند(نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) و از آنان راهنمایی بجویند و در فتنهها و درگیریها و منازعات، مرجع مردم باشند.(نساء، آیه 59)
حضرت فاطمه(س) نیز بر اساس همین سنت الهی در مدت کوتاه عمرش پس از رحلت پیامبر(ص) بر آن شد تا حجت را بر همگان تمام کند. از همینرو از هر جلسه و نشستی برای اثبات حق و تبیین مفهوم ولایت و تعیین مصداق آن بهره میبرد تا جایی که آن حضرت(س) به این نتیجه رسید که دیگر حجت بر همگان تمام شده و کسی نیست که مدعی عدم ابلاغ معنا و مصداق ولایت و ولی الله شود. لذا خطاب به مهاجرین و انصار فرمود: إلَیْكُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَالاْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ؛ از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بىتفاوتى و سهلانگارىهایتان، عذرى براى شما باقى نمانده است. آیا پدرم در روز غدیرخم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت؟ (خصال ، شیخ صدوق ج1، ص173؛ احتجاج ، طبرسی، ج1، ص146)
همانطوری که پیامبر(ص) پیش از ابلاغ رسمی و نصب امیرمؤمنان علی(ع) به امامت، بارها در سخنان خویش به جایگاه و خلافت آن حضرت در دین و دنیای مردم اشاره کرده است، حضرت فاطمه زهرا(س) نیز بر آن بود تا به تعریف خصوصیات و صفات و مقامات الهی آن حضرت(ع) اشاره کند و حجت را بر آنان تمام کنند؛ زیرا مردم یقین داشتند که حضرت فاطمه(س) سرور زنان اهل بهشت و از کسانی است که طهارت و عصمتش بر اساس آیه 33 سوره احزاب اثبات شده و بر اساس آیات سوره انسان از زنان بهشتی است. پس نمیتوان در صداقت و راستی کسی که خداوند او را دارای عصمت دانسته و از اهل بهشت شمرده است تردید کرد و سخن ایشان را به اموری چون عواطف و احساسات زنانگی و دلبستگی به شوهر و مانند آن حمل کرد.
آن حضرت(س) در تعریف جایگاه امیرمؤمنان علی(ع) در نظام هستی میفرماید: او پیشوایى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مركز توجّه تمامى موجودات است، فرزندى پاك از خانواده پاكان میباشد، گویندهاى حقگو و هدایتگر است، او مركز و محور امامت و رهبریّت است. (ریاحین الشّریعه، ج 1، ص93)
از نظر حضرت فاطمه(س) امیرمؤمنان علی(ع) دارای امامت ربانی است. مقام ربانی از مقامات عالی انسانی است؛ کسی به این مقام میرسد که متاله شده و صفات الهی در او ظهور کرده باشد.
اینکه آن حضرت(س) بر مرکزیت امیرمؤمنان علی(ع) در مسئله امامت تاکید دارد، از آن روست که همانطوری که اثبات امامت آن حضرت(ع)، امامت دیگران را قابل اثبات میکند، همچنین امامت علی(ع) است که به عنوان اصل و اساس امامت مطرح است.
به سخن دیگر، همان طوری که پیامبر(ص) اساس رسالت و نبوت اسلام است، امام علی(ع) هم مرکز و محور امامت و بقای اسلام در این قالب و شکل است. از همینرو حضرت فاطمه زهرا(س) در بیان جایگاه پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) نسبت به امت میفرماید: ابَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما؛ حضرت محمّد(ص) و على(ع)، پدر این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند، آنان را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات میدهند؛ و از نعمتهای متنوّع و وافر بهشتى بهرهمندشان میسازند. (بحارالانوار: ج23، ص259، ح8)
البته پیامبر(ص) خود در این باره فرموده است: انا و علي ابوا هذه الامه؛ من و علی پدران این امت هستیم. (عيون أخبارالرضا(ع)، ج2، ص 86 ؛ عللالشرائع، ج1، ص128)
حضرت فاطمه(س) در سخنان خود به تفسیر این مفهوم میپردازد و نشان میدهد که نقش پدری پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) در حوزه هدایتگری و سعادت بشر است. بنابراین، همان جایگاه که برای پیامبر(ص) به عنوان رسول الله است، برای امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان ولی الله مطرح است.
بر اساس همین تفسیر و تحلیل است که حضرت فاطمه(س) در جایی دیگر سعادت را منوط به پذیرش امامت امیرمؤمنان علی(ع) میداند و میفرماید: إنَّ السَّعیدَ كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ ؛ همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادتها و رستگارىها در دوستى على(ع) در زمان حیات و پس از رحلتش خواهد بود. (شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید: ج2، ص449 )
از نظر حضرت فاطمه(س) همه اعمالی که امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) انجام داد بر اساس اوامر الهی و انجام به وظیفه و تکلیف بوده است. پس زمانی که به مخالفت برمیخیزد و زمانی که سکوت میکند و زمانی که خشم میگیرد یا رضایت میدهد همه اعمال و رفتارهایش بدون هیچ اما و اگری درست و صحیح و مطابق رضایت خداوندی بوده است. از نظر فاطمه(س) امیرمؤمنان علی(ع) مظهر عین الله، یدالله و اذنالله و در مقام فنای فیالله است. پس در مقام قرب الفرائض و قرب النوافل همان کاری میکند که خداوند خواسته است یا خداوند از طریق او انجام میدهد. (انفال، آیه 17) فاطمه(س) در تائید سنت و سیره علوی (ع) میفرماید: ما صَنَعَ ابُوالْحَسَنِ إلاّ ما كانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِبُهُمْ؛ آنچه را امام علی(ع) نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آنها را محاسبه و مجازات خواهد کرد. (الامامه والسّیاسه، ص30؛ بحارالانوار، ج28، ص355، ح69)
در حقیقت ایشان با نگاهی به آموزههایی چون آیه 8 سوره تکاثر و آیه 3 سوره مائده بر آن است که امت را نسبت به اعمال خودشان به شک و تردید افکند و بگوید آنچه در حق نعمت الهی انجام شده است نوعی کفران نعمت است که باید پاسخگو باشند و خداوند در روز قیامت از آنان نسبت به نعمت ولایت بازخواست و مجازات میکند.
در روایات است که بعضى از زنان مهاجر و انصار پس از جریان غصب فدك و احتجاج آن حضرت(س) نسبت به حقانیت خویش، به منزل او آمدند و احوال حضرت را جویا شدند، حضرت(س) در پاسخ فرمود: أصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَهً لِدُنْیاكُمْ، قالِیَهً لِرِجالِكُمْ؛: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقهاى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود. (دلائل الامامه، ص128، ح 38، معانى الاخبار، ص355، ح2)
در حقیقت ایشان با این بیان خویش نه تنها تلنگری به زنان زد بلکه بر آن شد تا خشم خدا را نیز نشان دهد؛ زیرا پیامبر(ص) درباره ایشان بارها به مردم فرموده بود: يا فاطمه انّ الله ليغضب لغضبك ويرضى لرضاك؛ ای فاطمه خداوند با خشمت خشم میگیرد و با رضایت تو خشنود میشود. (عوالمالعلوم، ص 116؛ ذخائرالعقبى، ص39)
پیامبر(ص) در جایی دیگر نیز فرمودهاند: فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است. (طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص294؛ شیخ طوسى، تلخیص الشافی، با مقدمه و تحقیق: بحرالعلوم، حسین، ج 3، ص122)
حضرت فاطمه(س) همچنین به عواقب و نتایج مخالفت با نصب الهی امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان خلیفه و ولی الله و امام به حق به مردم هشدار میدهد و میفرماید: به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر پیروى كرده بودند حتّى دو نفر هم با یكدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمىكردند و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یكى پس از دیگرى منتقل میشد و در نهایت تحویل قائم آل محمّد میگردید كه او نهمین فرزند از حسین(ع) است. (الامامه والتبصره ، ص1؛ بحارالا نوار، ج 36، ص352، ح224.)
از نظر آن حضرت(س) اختلافات که در آینده پدید میآید و امت اسلام را به ذلت و خواری سوق میدهد، نتیجه نخستین زاویه و انحرافی است که در سقیفه بنیساعده رخ میدهد. از نظر آن حضرت(س) پیامبر(ص) به حکم الهی امیرمؤمنان علی(ع) و امامان معصوم(ع) تا حضرت مهدی(عج) را نسب کرده است؛ زیرا هیچ انسان عاقلی امت را بیرهبر و سرپرست رها نمیکند، بویژه در زمانی که هنوز دشمنان سوگند خورده در پیرامون مرزهای جغرافیایی اسلام حضور داشته و منافقان در مدینه فعال بودند؛ آخر چطور میشود که خلیفه اول این اندازه خرد داشت که برای پس از خویش جانشین برگزیند و خلیفه دوم نیز همین راه را برود، اما پیامبر(ص) به این درجه از عقلانیت نرسیده باشد که جانشینی برای امت خویش معلوم دارد؟! این در حالی است که پیامبر(ص) عقل کل است؛ چنانکه خود آن حضرت میفرماید. از سوی دیگر خداوند همانطوری که حضرت آدم(ع) و حوا را در زمین بیکتاب و راهنما رها نکرده و برای هر قوم نذیر و بشیری میفرستد و حجت را تمام میکند، چطور نسلهای آینده بشریت پس از رحلت پیامبر(ص) را رها میکند و آنان را بیرهبر میگذارد؟
فاطمه زهرا(س) نه تنها نسبت به آینده امت هشدار میدهد بلکه به فرجام بد دیگر نیز اشاره میکند که امت با زاویه گرفتن از نصب الهی امام و ولی الله بدان گرفتار میشوند. آن حضرت(س) وقایعی چون شهادت امامان معصوم(ع) را پیشبینی میکند و بر اساس علم الهی و غیبی که به عنوان مرضات الله به آنان داده شده، به بدبختی امت اسلام در آینده اشاره کرده و میفرماید: خابَتْ اُمَّه قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها؛ رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى كه فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند. (مدینه المعاجز، ج3، ص430)
روزگاری نگذشت که همین امت زاویه گرفته، حسنین(ع) را به شهادت میرسانند، در حالی که یقین داشتند که آنان به حکم آیه 61 سوره آل عمران ابناء الرسول (ص) و به حکم آیات سوره انسان و بیانات بسیاری از پیامبر(ص) سرور جوانان بهشت هستند و در بهشت منزل و ماوی دارند. اما چه شد که این گونه عمل کردند؛ زیرا با زوایهای که از ولایت گرفتند راه را گم کرده و در فتنهها افتادند و خود و آیندگان را تباه کرده و به ضلالت و تفرقه و جنگ و خونریزی سوق دادند و امت را به وضعیتی چون امروز دچار کردند.