کمال مطلق حقیقی برای سالک (سلوک عارفانه)
(بدان ای سالک راه خدا!) انسان باید ابتدا آنچه را که برایش کمال محسوب میشود، تشخیص دهد و بعد برای به دست آوردن آن تلاش کند. همانگونه که در باب بقای هستی و ادامه حیاتش، اول باید تشخیص دهد که چه چیزی برای ادامه حیات او مفید بوده و مانع از نیستی او است و سپس به دنبال آن رفته و آن را هدفگیری کند...
ذات ما عاشق کمال است و عشق و محبت به کمال، آن هم کمال مطلق، ذاتی انسان بوده و با جوهره وجود او آمیخته است اما در تشخیص اینکه چه چیزی برای انسان کمال مطلق محسوب میشود اشتباه رخ میدهد.
حب به دنیا در هرکس یک معنا دارد و دنیای افراد مختلف است، یکی بر اثر غلبه شهوت، پول را کمال خود میداند، به دنبال آن رفته و پول روی پول میگذارد، یکی هم بر اثر غلبه غضب، کمال خویش را در مقام و ریاست میبیند و به دنبال آن میرود. اما مصداق واقعی کمال مطلق خداست و میگوید: «خلقتک لاجلی» من تو را با این صفت آمیختهام تا مرا طلب کنی (جواهرالسنیه، ص 710) ... شکی نیست که در برابر طلب بینهایت، یک مطلوب بینهایت هست که میتواند این نیاز را برطرف کند. چون «طلب بینهایت» و «مطلوب متناهی» با یکدیگر همگون و سازگار نیستند. بدبختی همه دنیاداران نیز همین است که میخواهند جواب طلب بینهایت درونی خود را با مطلوب متناهی دنیا بدهند (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- رسائل بندگی، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 82
ذات ما عاشق کمال است و عشق و محبت به کمال، آن هم کمال مطلق، ذاتی انسان بوده و با جوهره وجود او آمیخته است اما در تشخیص اینکه چه چیزی برای انسان کمال مطلق محسوب میشود اشتباه رخ میدهد.
حب به دنیا در هرکس یک معنا دارد و دنیای افراد مختلف است، یکی بر اثر غلبه شهوت، پول را کمال خود میداند، به دنبال آن رفته و پول روی پول میگذارد، یکی هم بر اثر غلبه غضب، کمال خویش را در مقام و ریاست میبیند و به دنبال آن میرود. اما مصداق واقعی کمال مطلق خداست و میگوید: «خلقتک لاجلی» من تو را با این صفت آمیختهام تا مرا طلب کنی (جواهرالسنیه، ص 710) ... شکی نیست که در برابر طلب بینهایت، یک مطلوب بینهایت هست که میتواند این نیاز را برطرف کند. چون «طلب بینهایت» و «مطلوب متناهی» با یکدیگر همگون و سازگار نیستند. بدبختی همه دنیاداران نیز همین است که میخواهند جواب طلب بینهایت درونی خود را با مطلوب متناهی دنیا بدهند (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- رسائل بندگی، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، ص 82