kayhan.ir

کد خبر: ۹۵۰۵۰
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
بازخوانی دیدگاه‌های مرحوم حسن شایانفر درباره نفوذ فرهنگی

فرهنگ به مثابه سلاح عليه جمهوري اسلامي ايران



صدرالدين الهي پيشنهاد خود را براي دور جديد به اصطلاح مبارزه اين‌گونه بيان مي دارد: « ...اما يك راه وجود دارد، راهي كه ما را به بقاي واقعي مي رساند... ما در برابر فكر مسمومي كه جامعه ما را در خود گرفته، مي توانيم فكر سالمي را ارايه دهيم. يعني اين دور مسابقه را به صورت يك مبارزه فرهنگي آغاز كنيم. مبارزه فرهنگي؛ در تمام زمينه ها، تئاتر، سينما، ورزش، شعر، موسيقي، نقاشي و غيره... حكومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ مي توان خلع سلاح كرد و دست بسته تحويل مردان سياست داد...»(1)
نويسنده ديگري به نام محمداميني - مديرومالك انتشارات «ايران زمين» در لس آنجلس- طي گفت‌گويي با بخش فارسي «صداي امريكا»، در پاسخ به اين سؤال گزارشگر كه «چرا مبارزه مخالفان جمهوري اسلامي نتيجه مؤثر نداشته است؟» مي‌گويد: «...آنچه اصولاً درايران در اين ده سال اتفاق افتاده با يك نوع سطحي‌نگري بي مانندي ارزيابي شده... همگان اين‌گونه فكر مي كنند كه رژيم كنوني ايران هم رژيمي است استبدادي و خودكامه و از قماش ديگر رژيم هاي خودكامه. اكثر گروه‌ها به هوادارانشان اميد دو ماه و سه ماه و شش ماه و غيره مي‌دادند...»(2)
 وي در ادامه همين گفت‌وگو مي افزايد: «...به طور كلي كساني كه با قلم و انديشه سروكار دارند، نسبت به اين موضوع كمتر توجه دارند كه حكومت ايران حكومتي است كه با هشت سال جنگ در مقابل ارتشي يك ميليوني و تقريباً در مقابل همه كشورهاي عربي مقاومت كرد... آن جنبشي كه حكومت [امام] خميني را در ايران به وجودآورد، جنبشي بود متكي بر ارزشهاي سنتي وجامعه سنتي ايران كه در ميان مردم ايران داراي نفوذ و پايه است... »(3)
 اين نويسنده سرانجام با اشاره به اينكه مقابله با جمهوري اسلامي ايران تنها از طريق فرهنگي امكان پذير است، چنين ادامه مي دهد: «آنچه كه در اين سالها فراموش شده، دامن زدن و ايجاد يك جنبش بزرگ فرهنگي و دركنار آن يك حركت نيرومند سياسي متكي به اين جنبش فكري و هنري است كه در مقابل انديشه هاي سنتي و عقب گرايي كه در اين جامعه دارد رواج پيدا مي‌كند و دارد شكل و سازمان پيدا مي كند، نوآوري كند، تجددخواه باشد و حرف جديد بزند...»(۴) امپرياليسم براي اجراي طرح تهاجم فرهنگي عليه جمهوري اسلامي ايران و دستيابي هرچه سريع تر به اهداف آن از كليه ابزارهاي رسانه اي از قبيل راديو، تلويزيون، جرايد و كتاب سود مي‌برد و تمام دستاوردهاي تكنولوژيك دانش بشري نظير ماهواره و اينترنت را به خدمت گرفته است. نگاهي به آمار و ارقام و فعاليت هاي انجام شده در اين زمينه حكايت از گستردگي و اهميت اين اقدام دارد ونشان مي‌دهد كه يك جنگ رسانه اي تمام عيار عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز شده و هرروز بردامنه آن افزوده شده است. هفته نامه كيهان سلطنت‌طلب چاپ لندن در يك گزارش ويژه با عنوان «جنگ امواج راديويي برفراز ايران» مي‌نويسد: «هرروز بيش از 25 فرستنده راديويي بالغ بر هفتاد ساعت برنامه به زبان فارسي براي ايران و ايرانيان پخش مي‌كنند. تعداد اين راديوها همچنان رو به افزايش است. اين درتاريخ كشورها بي سابقه مي باشد.» (۵) در اين گزارش اسامي راديوهايي كه به زبان فارسي برنامه پخش مي‌كنند، به اين ترتيب معرفي شده است: «راديو بي بي سي، راديو صداي امريكا، راديو مسكو، راديو اسرائيل، راديو صداي ملي ايران، راديو جمهوري فدرال آلمان، راديو بغداد و...»(۶)
در ادامه اين گزارش آمده است: «در اين ميان راديوهاي گروه‌هاي مخالف رژيم آيت الله خميني نيز هرروز ساعتها خبر و گزارش و تفسير و موسيقي پخش مي‌كنند... مهم ترين اين راديوها عبارتند از راديو ايران وابسته به نهضت مقاومت ملي، راديو درفش كاوياني، صداي آزاد ايران... راديو صداي مجاهد و راديو فدايي وابسته به چريكهاي فدايي خلق نيز برنامه هاي مربوط به اين سازمانها را پخش مي كنند...»(۷)
چندي بعد كارگزاران امپرياليستي با سرمايه گذاري وسيع، امكانات ارسال ماهواره اي امواج تلويزيون به ايران را فراهم آوردند. هفته نامه كيهان لندن دراين مورد نوشت: «روز يكشنبه اول ژوئيه 1990 تلويزيون ايرانيان، تلويزيون جنبش و تلويزيون جام جم هرسه برنامه خود را به صورت مشترك اجرا كردند. اين اولين باري بود كه برنامه روي ماهواره مي رفت. . . در اين برنامه ابتدا آقاي علي ليمونادي هدف اين برنامه را تشريح كرد و پس از آن پيام آقاي جرج دگمه چيان كه درآن بازلزله زدگان ايران ابراز همدردي شده بود پخش گرديد. پس از آن محمدرضا شجريان براي كنسرت خود پيام فرستاد...»(۸) در ادامه اين گزارش آمده است: «در اين برنامه گفت‌وگوي فرزان دلجو با مهندس بازرگان پخش شد و فرزان دلجو سپس با رضا پهلوي در مورد مسايل روز و كمك به زلزله زدگان و اقدامات او در اين مورد صحبت كرد. . . »(۹) نكته مهم در اين ميان حضور سرمايه داران يهودي به عنوان «اسپانسر» و حاميان مالي اين برنامه بود كه از جمله مي‌توان به صيون ابراهيمي و منوچهر بي‌بي‌يان اشاره كرد. يكي از عوامل فعال جريان روشنفكري وابسته در خارج از كشور به نام غلامحسين ميرزاصالح كه اكثراً در حوزه ترجمه كتاب فعاليت داشته، در مصاحبه اي پس ازبازگشت به ايران نسبت به پي گيري سياست در داخل كشور مي گويد: «ديگر ما حاضر نيستيم راجع به بمب گذاري و ترورها و اعمال خشونت ها چيزي از ايران بشنويم، بلكه آماده هستيم كه ببينيم مجلات متعدد، كتب متنوع كه درجهت اين سياست ما باشد. . . رواج يابد.»(۱۰) و اسلام كاظميه(۱۱) طي مقاله اي با عنوان «نوعي تعبير تاريخي» كه حكايت از پيشروي دشمن درعرصه تهاجم فرهنگي در داخل كشور دارد، با اشاره به سابقه تاريخي حمله اعراب و به عبارتي ديگر ورود اسلام به ايران در چهارده قرن پيش، آن را با گذشت چهارده سال از عمر جمهوري اسلامي ايران مقايسه مي‌كند و مي‌نويسد: «...امروز با وجود اين همه نگراني و كميابي كاغذ، اگر به استقبال حيرت آوري كه در داخل ايران به موادخواندني مي شود، بنگريم به تيراژ كتابها و مجله ها، تنوع نوشته‌ها و ترجمه‌ها در زمينه‌هاي تحقيقي و تاريخ وادبيات و علم وجامعه شناسي و فلسفه و شعر و سياست، اگر مثل صاحب اين قلم، نزديك به چهل سال به خواندن معتاد بوده باشي و نگاهي به مجله‌ها و كتابهاي منتشر شده يا در حال انتشار اين چندسال گذشته كرده باشي، انصاف مي دهي كه از تاريخ ورود چاپ و نشر كتاب تا امروز، هيچگاه مسئله انتشار كتاب و مجله و مولود جدي خواندني، متنوع‌تر و پربارتر از اين چندسال گذشته در ايران نبوده است...» (۱۲)

ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- هفته نامه «فوق العاده» چاپ امريكا، شماره 382، مورخه 1368/5/15
2- اميني، محمد، گفت‌وگو با صداي امريكا، به نقل از رويدادها1، نشريه سپاه پاسداران، شماره 259، مورخه1368/6/25
3- اميني، محمد، گفتگو با صداي امريكا، مورخه 1368/6/25
4- اميني، محمد، گفتگو با صداي امريكا، مورخه 1368/6/25
5- هفته نامه كيهان، چاپ لندن، شماره 200، مورخه ۲۹/۲/۱۳۶۷
6-همان
7-هفته نامه كيهان، چاپ لندن، شماره 2007 مورخه 1367/2/29
8- هفته نامه كيهان، چاپ لندن، شماره 309، مورخ 1369/4/14
9- شماره 309، مورخه 1369/4/14
10- هويت، چاپ پنجم، ص 182
11- عباسقلي كاظميه، معروف به اسلام كاظمیه سال 1309 درتهران به دنيا آمد. در اواسط دهه 1320 به عضويت سازمان جوانان حزب توده درآمد. زماني كه خليل ملكي به همراه جلال آل احمد و عده اي ديگر از حزب توده انشعاب كردند، اسلام كاظميه نيز به آنان پيوست. او همراه خليل ملكي به عضويت حزب زحمتكشان درآمد و از همين زمان آشنايي و روابط او با جلال آل احمد آغاز شد كاظميه ارتباط نزديكي با دكتر علي اميني داشت و رابط خليل ملكي با علي اميني بود و در سال 1340 كليه نطق هاي اميني را او مي‌نوشت. كاظميه از اعضاي كانون نويسندگان ايران بود. وي پس‌از پيروزي انقلاب از ايران گريخت و در فرانسه اقامت كرد. او كه درتمام دوران اقتدار محمدرضا پهلوي خود را مخالف سلطنت قلمداد مي‌كرد، در خارج ازكشور نقاب از چهره برداشت و به عنوان نزديك ترين مشاور ودستيار علي اميني در تشكيلاتي ضدانقلابي «جبهه نجات ايران» به خدمت رضا پهلوي مشغول شد. او سرانجام در پاريس خودكشي كرد. البته گروهي معتقدند كه او به دليل اختلافاتي كه با جانشين اميني درجبهه نجات ايران داشت توسط عوامل منوچهر گنجي به قتل رسيده است.
12- نشريه رويدادها، دفترسياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، شماره 347، مورخه 1370/5/1.