جشنواره عمار و ایجاد نظم جدید در سینمای ایران
تاختن در قلب کودتا، هجوم به کاخ مافیا
آرش فهیم
هفت سال قبل بود که اخباری درباره شکلگیری شتابزده یک جشنواره جدید شنیده میشد. این جشنواره، هم اسم متفاوتی داشت، هم فیلمهای منحصر به فردی و هم موضوع خاصی. جشنواره عمار، در سال 89 با کمتر از 20 فیلم کوتاه و مستند که اغلب آنها نیز به طور آماتور و خودانگیخته ساخته شده بودند کلید خورد. کارگردانهای این فیلمها سعی داشتند تا روایت دسته اول و بکری را درباره مسائل سیاسی آن مقطع، آن هم از زبان و نگاه لایههای پنهان جامعه نمایش دهند. برای اولینبار میشد در یک رویداد فرهنگی، صدا و نظر آدمهای ساکن در روستاها، شهرهای دورافتاده و حتی ایلات و عشایر درباره آنچه سال 88 در فضای سیاسی ایران رخ داد را دید و شنید. تا به حال هیچ کس نظر دهقانان مزارع استان خراسان، دخترهای قالیباف لرستان یا کارگرهای کورهپزخانههای اطراف تهران را درباره آن حوادث نشنیده بود. اما عمار، رسانه این صداها و تصاویر شده بود. تاختن در قلب کودتای اشراف و اشرار داخلی و خارجی، با سلاح دوربین و قلم، سنگ بنای این گردهمایی شد. پا برهنهها این بار با هنر خودشان میخواستند هیمنه رسانهای زرسالاران را زمین بزنند.
آن موقع کمتر کسی فکرش را میکرد که جشنواره عمار ادامه پیدا کند. اما عمار نه تنها به راه خود ادامه داد که امروز به یکی از جریانهای تأثیرگذار در فضای رسانهای کشورمان تبدیل شده است. این جشنواره دوست داشتنی، محل تولد و پرورش امیدهای آینده سینمای ایران شده است. جایی که در آن قرار است بارهای بر زمین مانده فرهنگ و هنر این جامعه از زمین برداشته و در آسمان برافراشته شود.جشنواره عمار یعنی تمرین برای برهم زدن نظمهای فرسوده و عصیانگریهای جوانان بیقرار و عاشق، آن هم با دستان خالی!
اما آرمان جدید جشنواره فیلم عمار، مخاطبیابی برای سینمای انقلاب است. برگزارکنندگان این حرکت، این بار طرح «سازمان تماشا» را ریختهاند. اما چگونه و چطور؟ پرداختن به این موضوع، مجالی مفصل را میطلبد اما فعلا در قالب اکرانهای مردمی در نقاط مختلف کشور، این جریان در حال اتفاق است.
مسئله مدنظر برگزارکنندگان جشنواره عمار از آنجا مهم به نظر میرسد که طی دو دهه اخیر، بحران مخاطب همواره اساسيترين معضل سينماي ايران بوده و هدف بحث و جدلهای گوناگونی هم از سوی علاقهمندان به هنر هفتم، هنرمندان و مسئولان و نهادها قرار گرفته است. اما هنوز هم نتیجه دقیقی از این مباحث به دست نیامده است.
برای رسیدن به نتیجه و ایجاد سازمان تماشا برای سینمای متعهد و انقلابی، باید زیربنای مسئله، یعنی تولید اصلاح شود. به این معنی که یکی از دلایل کمبود مخاطب بیشتر فیلمهای سینمای ما، ضعف درام است. مطابق سیاستگذاریهای دولتی رویکرد اصلی تولید فیلم به ویژه در میان جوانان، فیلمهای به اصطلاح آوانگارد و ضدداستان است. به نظر میرسد که فیلمسازان جوان سینمای انقلاب باید از این خلأ بهره لازم را ببرند و با تولید فیلمهای دراماتیک، پاسخگوی نیاز مخاطب و دارای جاذبه روایی و داستانی، در حوزه مخاطب یابی نیز خاکریزهای جدیدی را فتح کنند. همچنین فعالان عرصه سینمای انقلاب، ازجمله جشنواره عمار، نباید منتظر حمایت صحنهگردانان آشکار و پنهان، سینماداران و افرادی شوند که به مافیای اکران مشهور هستند. این طیف از فیلمسازان، همان طور که در زمینه تولید، باید خودجوش و چریکی عمل کنند، در زمینه نمایش و مخاطب یابی نیز باید راهها و روشهای تازهتری را کشف و ابداع کنند.
فيلمسازان جوان و نوخواسته به ساختارشكني و تجلي ايدهها و فرمهاي بديع و متفاوت گرايش داشته باشند. اما رويكرد به نوگرايي و درانداختن طرحهاي آوانگارد در سينما تنها زماني ميتواند مسير جديدي را ايجاد كند كه برآمده از ريشهها و اصالتهاي فرهنگي و اعتقادي اين مرزو بوم باشد. يكي از عصيانگريهاي سينماي جوان انقلاب، عبور از اين كليشههاي گيشهاي و نمايش واقعياتي كمتر ديده شده از متن جامعه ايران است. چون چراغي در تاريكي كه روشنايي ميبخشد و خواب خفتگان را آشفته ميسازد. مستقل بودن و پرهيز از سفارشيسازيهاي آب و ناندار، خطشكني و گريز از محافظهكاري در نقد مصائب و چالشهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي، حضور دائم در ميان عموم مردم و سنگ صبور جامعه بودن، اتكا به خلاقيت و توانايي خويش و عدم توقع از حمايتهاي محفلي، ارتباط نزديك با منابع و متون فرهنگي بومي و برخورداري از نگاه منتقدانه نسبت به نظريهها و ديدگاههاي وارداتي و غربي، واقعگرايي به جاي سياهنمايي و عدم شيفتگي به جوايز جشنوارههاي داخلي و خارجي از جمله اين شاخصهها هستند.