به مناسبت درگذشت فیدل کاسترو
کوبا ، تجربه ایستادگی ملتی کوچک علیه غول امپریالیسم
21 آگوست 1958، نوبت کاسترو بود که «آفند» بزرگ خود را علیه نیروهای دیکتاتور کوبا، فولجنسیو باتیستا آغاز کند. در استان «اورینته»، فیدل، رائول و خوان آلمیدا بوسکه با هدف حمله از چهار جبهه، از سییرا مائسترا سرازیر شدند. آنها که به سلاحهای غنیمتی از ارتش و سلاحهایی که با هواپیما به طریق قاچاق به دستشان میرسید، مجهز شده بودند، موفق شدند شهرهایی چون مافو، کنترا مائسترا و اورینته مرکزی را تصرف کنند.
همزمان، سه ستون از انقلابیون به فرماندهی چهگوارا، کامیلو سی ینفوئگوس و حایمه وگا، به سوی غرب یعنی شهر «سانتا کلارا» پیشروی را آغاز کردند. ستون تحت فرماندهی حایمه وگا به کمین نیروهای باتیستا خورد و نابود شد. اما دو ستون دیگر به استانهای مرکزی کشور رسیدند و به نیروهای مسلح انقلابی دیگر (که تحت فرمان کاسترو نبودند) ملحق شدند.
در 31 دسامبر 1958، نیروهای مشترک چهگوارا و «اداره دانشجویان انقلابی» به فرماندهی کوبلا، خوان آبراهانتس و ویلیام الکساندر مورگان، شهر سانتا کلارا را تصرف کردند. باتیستا که خبر این پیروزیها را شنید، به وحشت افتاد و بلافاصله با هواپیما به جمهوری دومینیکن گریخت.
وقتی خبر فرار باتیستا به کاسترو رسید، مذاکرات خود را با فرمانده نیروهای دولتی در شهر «سانتیاگو دی کوبا»، دومین شهر بزرگ کوبا، در 2 ژانویه برای تسلیم این شهر به انقلابیون آغاز کرد. سرهنگ «روبیدو»، فرمانده نیروهای دولتی به سربازان دستور عدم جنگ داد و نیروهای کاسترو شهر را تصرف کردند. این در حالی بود که نیروهای «اداره انقلابی دانشجویان» به طور مستقل شهر «سی ینفوئگوس» را از دست نیروهای دولتی درآوردند. همزمان نیروهای تحت امر چه گوارا و سی ینفوئگوس وارد پایتخت، هاوانا، شدند بدون این که سر راه خود از سانتا کلارا با هیچ مقاومتی روبه رو شوند.
کاسترو در 8 ژانویه، بعد از یک راه پیمایی طولانی پیروزی وارد هاوانا شد. او مهره مورد تایید خود، «مانوئل اوروتیا لئو» را در 3 ژانویه به عنوان رئیس جمهور موقت کشور منصوب کرد.
در 15 آپریل 1959، فیدل کاسترو به دعوت «انجمن آمریکایی سردبیران مطبوعات» به دیداری 11 روزه از آمریکا رفت. در این سفر او چند بار تاکید کرد که «برخلاف تصور جهانیان، همانطور که قبلا گفته بود، انقلابیون کوبا کمونیست نیستند و دنیا هم نباید آنها را کمونیست بپندارد.»
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، صدها تن از ماموران امنیتی، پلیسها و سربازان ارتش در رژیم باتیستا تحت محاکمه علنی در دادگاههای انقلابی قرار گرفتند. اتهامات آنها جنایت جنگی، قتل و شکنجه بود. بسیاری از آنها به جوخه آتش سپرده شدند. تعدادی به حبسهای طولانی مدت محکوم و شماری هم تبعید شدند. ارنستو چه گوارا به دلیل نقش پررنگی که در تصرف هاوانا ایفا کرد، به عنوان دادستان عالی در «پایگاه لا کابانا» منصوب شد. این بخشی از برنامه کلان کاسترو برای پاکسازی حکومت از نیروهای امنیتی وفادار به باتیستا و دشمنان حکومت انقلابی جدید بود. نیروهای رده پایین ارتش و پلیس تنها از کار برکنار شدند.
کاسترو در یک دهه اول حکومت خود، اقدامات انقلابی و مترقیانه بسیار قابل توجهی انجام داد، تصویب قوانینی برای برابری حقوق نژاد سیاه با سایر کوباییها، ارتقاء جدی حقوق زنان، بهبود بخش سلامت، بخش آموزش، رسانهها و ....
یکی از اقدامات جالب دولت کوبا، برگزاری تورهای رایگان مراکز فرهنگی (سینما، تئاتر، موزه) برای ارتقاء سطح فرهنگی توده مردم بود. در انتهای دهه 1960، همه کودکان کوبایی، مشمول آموزش عمومی بودند. بیکاری و فساد تا حد زیادی کم شد. اما توفیقات چشمگیری در عرصه سلامت عمومی و درمان و همچنین سوادآموزی عمومی دو کار اساسی دولت انقلابی کوبا بود که تا سالها به عنوان یک الگو، دست کم در کشورهای سوسیالیستی، الهام بخش بود.
اقدام اساسی دیگر کاسترو، بحث اصلاحات ارضی بود. تا پیش از پیروزی انقلاب، حدود 75 درصد زمینهای مرغوب کشاورزی در کوبا، تحت مالکیت خارجیها، به ویژه آمریکاییها بود. ایجاد تعاونیها و تقسیم ثروت حاصل از زمین میان بخش بزرگتری از مردم، ارتقاء قابل توجهی در عدالت اجتماعی به وجود آورد. همزمان با این اقدامات، به تدریج، رهبران همه گروههای انقلابی رقیب کاسترو تبعید، اعدام یا در شورشهای ناموفق علیه کاسترو کشته شدند.
کاسترو اندکی بعد از به قدرت رسیدن یک میلیشیای انقلابی درست کرد تا هم شور انقلاب را در بین جوانان انقلابی زنده نگه دارد و هم پایگاه قدرتی فراتر از نیروهای مسلح داشته باشد. یک سازمان اطلاعاتی انقلابی موسوم به «کمیته های اطلاعاتی برای دفاع از انقلاب» در سپتامبر 1960 تشکیل شد تا از انقلاب در برابر توطئههای داخلی و خارجی حفاظت کند. در این دوره، با گروههایی چون همجنسبازان به شدت برخورد می شد.
در فوریه 1959، یک وزارتخانه برای «احیای داراییهای اختلاس شده» تشکیل شد که وظیفه آن سلب مالکیت خصوصی زمینها و اموال خصوصی تحت قانون اصلاحات زراعی مصوب 7 می 1959 بود. همه زمینهای کشاورزی به این ترتیب تحت مالکیت دولت قرار گرفت. همه داراییهای بزرگ متعلق به طبقات متوسط به بالای جامعه هم ملی شد (حتی اموال خانوادگی و مزارع بزرگ خانواده پدری کاسترو.)
در انتهای سال 1960، حکومت انقلابی حدود 25میلیارد دلار از اموال خصوصی کوباییها را ملی اعلام کرده بود. در 1961، دولت کوبا داراییها و مالکیت همه شرکتهای خارجی مشغول به کار در این کشور، به ویژه هلدینگهای بزرگ آمریکایی را ملی اعلام کرد و اداره آنها را خود به دست گرفت.
در جولای 1961، از به هم پیوستن «جنبش 26 جولای» فیدل کاسترو، «حزب سوسیالیست کوبا» به رهبری بلاسا روکا و «اداره انقلابی دانشجویان» به رهبری «فوره چومون»، یک سازمان انقلابی یکپارچه شکل گرفت. این سازمان بعد از تغییراتی، در 3 اکتبر 1965، به «حزب کمونیست کوبا» تغییر نام داد. دبیرکل این حزب هم البته خود فیدل بود. او ابتدا در جایگاه نخست وزیر، و بعد از 1976 در جایگاه رئیس جمهور، رهبر کوبا باقی ماند تا این که در 2008 به علت ناتوانی ناشی از بیماری، جای خود را به برادرش رائول داد.
واکنشهای بینالمللی
مهمترین بخش از روابط خارجی کوبای بعد از انقلاب، مربوط به رابطه با ابرقدرت غرب و همسایه شمالی آن یعنی ایالات متحده بود. گرچه آمریکاییها مایل بودند در ابتدا حکومت جدید را به رسمیت بشناسد، اما خیلی زود ترس از شعلهور شدن آتش انقلاب در کل آمریکای لاتین، آن هم در زمان اوج گیری جنگ سرد میان آمریکا و شوروی، باعث شد که آمریکا در برابر حکومت کاسترو موضع بگیرد. کاسترو هم به دلیل حمایت آمریکا از دولت دیکتاتوری باتیستا از آمریکا کینه به دل داشت.
اعلام ملیشدن شرکتهای آمریکایی در کوبا، موجب تیرهتر شدن روابط دو همسایه شد. رئیس جمهور آمریکا، دوایت آیزنهاور، بیدرنگ همه اموال کوبا در آمریکا را توقیف کرد، روابط دیپلماتیک را به پایینترین سطح رساند و تحریمهای قبلی بر کوبا، در اواخر دوره باتیستا، را تشدید نمود.
در 1961، دولت کندی در آمریکا، از یک گروه هزار نفری از کوباییهای مهاجر به آمریکا که ضدکاسترو بودند، برای حمله به کوبا و سرنگونی کاسترو حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی کرد. اما این گروه توسط نیروی مسلح انقلاب تار و مار شد، و مسئله به یکی از شرمندگیهای بزرگ دولت کندی بدل شد. از آن پس، دولت آمریکا در طول سالیان متمادی، بارها برای ترور رهبر کوبا انواع برنامه ها را پیاده کرد که همگی شکست خورد. به علاوه، کوبا تحت تحریمهای سنگین از طرف آمریکا قرار گرفت. تحریم کوبا، طولانیترین سیاست در بخش سیاست خارجی در تاریخ آمریکا است که چندین دهه به طول انجامیده است. گرچه در سالهای اخیر این تحریمها با تعدیلها و تخفیفهایی از سوی آمریکا، جهت عادیسازی بیشتر روابط همراه بوده است. در آگوست 2015، بعد از دهها سال، سفارتخانه آمریکا در هاوانا دوباره بازگشایی شد.
پیروزی کاسترو و سیاست خارجی انقلابی او تبعات جهانی قابل توجهی با خود داشت. کاسترو، ملهم از گسترش نفوذ اتحاد شوروی در اروپا پس از انقلاب اکتبر 1917، به سرعت راهبرد صدور انقلاب به سایر کشورهای آمریکای لاتین و حتی جهان را اتخاذ کرد. در دهههای بعد کوبا به طور جدی درگیر کمکهای نظامی، مالی و آموزشی از جنبشهای مردمی در کشورهای آسیایی و آفریقایی شد که نمونه آن حمایت از انقلابها یا قیام های الجزایر، غنا، یمن، نیکاراگوئا و آنگولا بود. حتی در جریان جنگ داخلی آنگولا در دهههای 1970 و 1980، حدود 60000 سرباز کوبایی مستقیما دخیل
بودند.
با دشمن شدن ایالات متحده با کوبا، اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به بزرگترین متحد و همچنین بزرگترین حامی مالی این کشور شد. آن دو همکاریهای همه جانبه نظامی و امنیتی خود را خیلی زود گسترش دادند که اوج آن نگهداری کلاهکهای هستهای شوروی در کوبا در 1962 بود. رویدادی که نزدیک بود منجر به شروع جنگ هستهای بین دو ابرقدرت، یعنی شوروی و آمریکا شود. ماجرایی که به «بحران موشکی کوبا» معروف شد و یکی از نقاط عطف تاریخ جنگ سرد میان اتحاد شوروی و ایالات متحده محسوب میشود. اگر جان اف. کندی، رییس جمهور آمریکا و نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی، عقلانیت و درایت به خرج نمیدادند و مساله با مذاکره حل نمیشد، جهان با خطر نابودی حاصل از جنگ هستهای مواجه میشد.
این رابطه نزدیک و تنگاتنگ تا زمان سقوط شوروی در 1991 ادامه داشت. سقوط شوروی و از دست دادن یک متحد و حامی مالی راهبردی برای کوبا، منجر به بحرانهای بزرگ اقتصادی برای این کشور شد. مسالهای که به باور کارشناسان یکی از دلایل عمده عقبنشینیهای سالهای اخیر کوبا از ایدئولوژی انقلابی و نرمش بیشتر آن در برابر آمریکا بوده است.
منبع :خبرگزاری فارس