واکاوی تاریخ سینمای ایران
تداوم موج نو در تلویزیون شاهنشاهی با الگوی بهائیان
سعید مستغاثی
تلویزیون شاهنشاهی با الگوی بهاییان؛ تداوم موج نو
عدم توجه به پس زمینههای سیاسی کارگزاران فرهنگی رژیم شاه ، باعث شده که بسیاری از توطئههای سیستماتیک امپریالیسم و صهیونیسم جهانی به واسطه سینما و تلویزیون نادیده گرفته شده تا به عمق نقشههای شوم آنها برای زدودن دین اسلام و مذهب شیعه از ذهن و زندگی ایران و ایرانی پی نبرده و بدل ساختن این سرزمین به حیاط خلوت اسراییل در منطقه دریافته نشود. فی المثل در بعضی از این نوشتهها و تاریخ پردازیها، ضمن پرداختن به حبیب ثابت۱ و تاسیس اولین تلویزیون در ایران، تنها اشکال آن را عدم نگرش ثابت پاسال و کارمندانش به تلویزیون «به عنوان یک جریان فرهنگی و فرهنگ ساز» به شمار آورده اند.
از حبیب ثابت تنها به عنوان یکی از سرمایه داران بزرگ خاورمیانه نام برده میشود که با وارد کردن بی شمار دستگاههای مختلف تلویزیون و تبلیغ آن، وسعت بینندگان آن را بالا میبرد! اما هیچ تحلیلی در برابر اینکه چرا بایستی اولین مجوز تاسیس تلویزیون در ایران به فردی داده شود که سواد آنچنانی نداشت و کارش را از دوچرخه سازی و گاراژ داری آغاز کرده بود تا بعدا به کارخانه داری و بانکداری ارتقاء یافت ، ارائه نشده است. در حالی که بسیاری از تاریخ نویسان براین موضوع آگاهند که حبیب ثابت، بهایی و صهیونیست معروفی بود که بنا برسیاست اسراییلی در اختیار گرفتن مراکز اقتصادی و رسانه ای، به همراه هم پالکیهایش، عمده ترین نهادها و شریانهای پولی و مالی کشور از جمله بانک صادرات را در اختیار داشت و برای تحقق بخشیدن به طرح صهیونیسم جهانی، ناگزیر بایستی رسانههای کشور و از جمله اولین ایستگاه تلویزیونی را هم مالک میشد. همین ثابت بود که در جریان برگزاری مسابقات فوتبال ایران و اسراییل در سالهای 1347 و 1349، کلیه بلیتهای استادیوم امجدیه (شهید شیرودی فعلی) را خرید تا ایرانیان مسلمان نتوانند به داخل ورزشگاه راه یافته و علیه اسراییل شعار دهند.
براساس اسناد ساواک اعتراض مردم مسلمان به حضور حبیب ثابت بهایی در راس تلویزیون و اشتغال صهیونیستها در بدنه آن287 باعث شد تا تلویزیون دولتی با مسئولیت رضا قطبی (پسر دایی فرح دیبا) تاسیس شده و در عین حال کلیه کارمندان بهایی و صهیونیست کانال ثابت پاسال به تلویزیون دولتی منتقل شوند.
فرخ غفاری عنصر مشترک و پیوند دهنده سینمای طاغوت و تلویزیون شاهنشاهی بود که از یک سو، در کنار امثال ابراهیم گلستان، سینمای به اصطلاح موج نو را از نمونه فرانسوی اش در ایران کپی کرد و از دیگر سو برای تاسیس تلویزیون دولتی شاه، در کنار رضا قطبی قرار گرفت.
میتوان گفت فرخ غفاری سینمای به اصطلاح موج نو را با همکاری رضا قطبی در تاسیس تلویزیون ملی ایران تداوم بخشید و روشنفکری فرمایشی دربار پهلوی را وارد رسانههای رسمینمود. رضا قطبی پسردایی فرح دیبا بود که در اوایل دهه 40 از طرف شاه، مامور راه اندازی تلویزیون دولتی شد و تا اواخر دوران رژیم پهلوی مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ماند.
مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» درباره او مینویسد:
«...از مدتی پیش رضا قطبی (پسر دایی و نامزد سابق فرح همسر شاه) در دفتر کوچکی وابسته به وزارت اطلاعات، طرحهای مربوط به تاسیس یک تشکیلات بزرگ تلویزیونی را که میبایست پایه اصلی تبلیغات رژیم باشد،تهیه میکرد. او از دانشجویان ناسیونالیست عضو گروه پان ایرانیست بود که پس از راه یافتن فرح به قصر شاه ، تحصیلات خود را به پایان برد و به تهران آمد. رضا قطبی...سرحلقه گروهی بود که کم کم دور و بر فرح جمع شده، باند او را میساختند...شاه که با گسترش دادن به سازمان تلویزیون ملی ایران، ناگزیر شد تلویزیون ایران (اولین فرستنده تلویزیونی کشور و متعلق به حبیب ثابت) را در اختیار رضا قطبی قرار دهد، برای جبران خسارت وارده به ثابت، علاوه بر پرداخت غرامت چند میلیونی به او (از بودجه دولت) دستور داد تا از متخصصان تلویزیونی آن سازمان، که عموما بهایی بودند، در سازمان تازه استفاده شود. کامبیز محمودی، مدیر تلویزیون ثابت، به معاونت قطبی منصوب شد و بسیاری دیگر از هم مسلکان او در پستهای مختلف قرار گرفتند...»
خود غفاری درباره چگونگی تاسیس تلویزیون ملی ایران در سالهای 44-1343 میگوید:
«... طرح تشكيل تلويزيون ملي را آقاي امیرعباس هويدا، نخست وزير وقت و شخص شاه به آقاي قطبي داده بودند. قبل از آن تلويزيون ايران(متعلق به بهاییان به ریاست حبیب ثابت) فعال بود كه سيستمي آمريكايي داشت و محدود به تهران هم میگردید... قطبی بعد از اينكه مامور به اين كار شدند، ابتدا سراع مصطفي فرزانه (فیلمسازی که در بخش مستند سازان دربار شرح کاملی درباره اش آمد) رفتند كه چند فيلم كوتاه بسيار ديدني و متنوع راجع به هنر ايران و جزيره خارك ساخته و همچنين يك دوره آموزش سينمايي را هم در وزارت فرهنگ و هنر برقرار كرده بود كه تمام شاگردانش بعدا به استخدام تلويزيون درآمدند. آقاي فرزانه هم اسم فريدون رهنما ۲ و بنده را به آقاي قطبي دادند. زماني كه آقاي قطبي به سراغ من آمدند، از پذيرش پيشنهاد كارهاي رسمي دولتي ابا داشتم. كما اينكه پيشنهاد مرحوم سيد حسن تقي زاده را براي كارمندي كتابخانه مجلس سنا و پيشنهاد سازمان برنامهرا براي تشكيل يك دفتر سينمايي، نپذيرفته بودم. آقاي قطبي از من خواستند كه مدتي به شكلي آزمايشي كار كنم و در صورت تمايل ادامه دهم. به اين ترتيب من اولين كارمند آقاي قطبي شدم و 12 سال هم باكمال خرسندي و شادماني زير لواي ايشان كار كردم. كار را با نهايت جديت در دفتري در سازمان برنامه فعلي شروع كردیم، در صورتي كه هنوز جا و مكان خاصي نداشتيم ... برای خانمها و آقاياني كه از فرنگ برگشته بودند و تحصيلات سينمايي داشتند و همچنین كسان ديگري كه تحصيلات اين كار را نداشتند، پروندههايي با توجه به وضعيت كار، تحصيل و نوع استعدادشان تشكيل دادیم و با مشورت آقاي قطبي اولين كارمندها را انتخاب كرديم ...»
اما هژیر داریوش (از فیلمسازان و دست اندرکاران سینمای طاغوت) که خود کاملا در جریان تاسیس تلویزیون به اصطلاح ملی ایران قرار داشت، تلویزیون حبیب ثابت و دلیل تعطیلی آن را اینگونه ارزیابی میکند:
«... تلويزيون ثابت، دستگاه ضبط ويدئو نداشت و همه چيز در آنجا زنده اجرا میشد. دستگاه امپكس كه در سال 1957 اختراع شده بود در تلويزيون ثابت وجود نداشت، بنابراين همه چيز منجمله تئاترها به طور زنده پخش میگردید. استنباطي كه از تلويزيون ثابت دارم این است که جز يكي دو تا از برنامههاي وزارت فرهنگ و هنر، بقيه كارها در سطح پائين، مبتذل و آسان پسند بود . درحقيقت تلويزيون ملي (دولتی) كه راه افتاد، سعي كرد نوعی تلويزيون فرهنگي ارائه بدهد ...»
اما اسناد و شواهد معتبر از جمله اسناد ساواک نشان میدهد که تلویزیون ملی ایران در اوایل دهه 40 شمسی براساس ارزیابی و توصیه ساواک برای تعطیلی تلویزیون بهاییان (متعلق به حبیب ثابت) به دلیل تاثیر منفی در اذهان مردم مسلمان و به خاطرحضور عوامل فرقه بهاییت در راس تلویزیون یک کشور اسلامی، تاسیس شد اما براساس همان توصیههای ساواک، تنها شکل قضیه عوض شد، درحالی که محتوا همان بود. از جمله اینکه همه برنامه سازان و کارمندان تلویزیون حبیب ثابت (مشهور به تلویزیون ایران یا کانال 3) که اکثرا بهایی یا یهودی و یا یهودی بهایی شده بودند به تلویزیون به اصطلاح ملی ایران انتقال یافتند. مثلا کامبیز محمودی که مدیر تلویزیون بهاییان بود، در تلویزیون به اصطلاح ملی ایران نیز به معاونت رضا قطبی (مدیر عامل رادیو تلویزیون ملی ایران) منصوب شد. یا کارشناسان و تکنیسینها و برنامه سازان از تلویزیون حبیب ثابت به تلویزیون تازه تاسیس منتقل شدند.
احمد اللهياري (عضو کانون روزنامهنگاران در عصر پهلوي) در کتاب «یهاییان در عصر پهلوی» (جلد 31 از مجموعه کتابهای «نیمه پنهان» تهیه شده در دفتر پژوهشهای موسسه کیهان) به معرفي چندتن از اعضاي شاخص تشکيلات بهائيان در تلويزيون ثابت میپردازد که ظاهراً به عنوان يک انجمن صنفي و با نام «اتحاديه کارکنان فني تلويزيون ايران» فعاليت ميکردند؛ نظير داود رمزي، مهندس مکانيک، فرشيد رمزي، کامبيز آزردگان، ژيلا سازگار، کامبيز محمودي و... و در این مورد مینویسد:
«...داود رمزي يهودي بهائي شده، در تشکيلات حبيب ثابت مالک نخستين فرستنده تلويزيون ايران داراي موقعيت ممتازي بود. وي به عنوان کارگزار بهائيان در رسانههاي جمعي ايران نقشآفريني ميکرد...»
اللهياري در ادامه مينويسد:
«...مهندس مکانيک و کامبيز محمودي معاون رضا قطبي شدند... و فرشيد رمزي برادر داود رمزي، مديريت برنامهها و موسيقي پاپ و تلويزيون ملي را برعهده داشت... و کامبيز آزردگان هم مدير برنامههاي شو، در تلويزيون بود...»
اللهياري، يکي از بهائيان سرشناس در تلويزيون را ژيلا سازگار معرفي ميکند:
«...او تحصيلات دانشگاهياش را در آمريکا به پايان برده و داراي ليسانس روزنامهنگاري از دانشگاه سن خوزه آمريکا بود. سازگار بيش از اينکه به عنوان يک روزنامهنگار شهرت داشته باشد، به عنوان يک قصهنويس معروف بود و به اصطلاح از دنبالهروهاي «جريان سيّال ذهني» به حساب ميآمد! در کنار تلويزيون با مجله تلاش متعلق به اميرعباس هويدا و اطلاعات بانوان همکاري داشت...»
بنابراین بیراه نبود که همان برنامهها و اهداف و طرحهایی که در تلویزیون بهاییان متعلق به حبیب ثابت، اجرا میشد در تلویزیون قطبی نیز عملی شود. برای اینکه براساس اسناد، اهداف و برنامههای تلویزیون حبیب ثابت را دریابیم، مستقیما به اسناد ساواک مراجعه مینماییم. در سند بیوگرافیک مربوط به سال 1345 هجری شمسی از حبیب ثابت که در میان اسناد ساواک موجود است، به چنین مطالبی برمیخوریم:
...مشخصات: اسم حبیب فرزند عبدالله شهرت ثابت پاسال دارنده شناسنامه 376 تهران متولد 1282 تهران محل سکونت تهران خیابان ویلا کوچه پناهی ـ شغل بازرگان.
سابقه: نامبرده رئیس هیأت مدیره شرکت (امنا) عضو محفل روحانی بهائیان ایران و مدیر شرکت زمزم و نماینده فولکس واگن در ایران و مؤسس تلویزیون ایران میباشد. محتویات پرونده به شرح زیر است:
1ـ در تاریخ 22/1/39 اطلاعیهای با تقویم ب 2 واصل شده که نامبرده در انگلستان درباره اخذ کمک برای تلویزیون ایران با مقامات انگلیسی مذاکراتی نموده است.
2ـ اطلاع واصله حاکیست که طبق اظهار یکی از بازرگانان بازار در محافل اقتصادی تهران چنین شهرت دارد که در دوره زمامداری آقای علم امور مربوط به اقتصاد کشور طبق نظر حبیب ثابت تنظیم میشده.
3ـ در تاریخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملی بهائیان ایران نامهای نوشته و متذکر شده که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران (بهائیان) بوده و به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (افکار بهائی) به وجود آید. و به هیچ وجه برخلاف نظریات امراله (دستورات بهائی) اقدامینخواهد شد.
4ـ در تاریخ 13/6/44 اطلاعیه واصل که آقای حبیب ثابت عامل اصلی تقویت بهائیان میباشد و قرار شد یک میلیون تومان از طرف شرکت ملی نفت به نام اجرای برنامههای آموزشی از تلویزیون به وی داده شود.
5 ـ در اردیبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهائیان به عضویت محفل روحانی ملی بهائیان ایران انتخاب شده است.
4/3/45
وی نامه ای هم به محفل بهاییان مینویسد تا قصدش را از مدیریت تلویزیون بیان نماید. بخشی از نامهای که بنا به مندرجات سند ساواک از سوی حبیب ثابت برای محفل بهاییان در تاریخ 18/2/1344 نوشته شده، وی هدف خود را از تأسیس تلویزیون نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (بخوانید افکار فرقه بهاییت) و رفع تعصبات واهی و اشتغال جمعی از بهائیان در تأسیسات تلویزیون عنوان کرده است:
«... غرض و هدف اساسی بنده از تأسیس تلویزیون ایران گذشته از فراهم نمودن موجبات اشتغال برای جمعی از یاران آن بود که اولاً به نام یک فرد وطن دوست بهائی خدمتی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نسبت به کشور مقدس ایران انجام گیرد و ثانیاً متدرجاً امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف و حکم الهی [افکار بهائی] و رفع تعصبات واهی به وجود آید و خوشبختانه در این منظور اساسی تا حد قابل توجهی موفقیت به دست آمده است...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - سرمایه دار معروف بهایی حبیب الله ثابت پاسال از جمله بهاییانی بود که در رژیم شاه (بنا به سیاستها همکاری شاه با اسراییل) در هر دو وجه اقتصاد و رسانه اهداف صهیونیستها را در ایران عملی ساخت. وی که از یک تعمیرکار ساده دوچرخه و بعد راننده کامیون شروع کرده بود ، به خاطر ارتباطات با دربار شاه از یک سو و لابیهای جهانی صهیونیسم ، در مدت کوتاهی به جایی رسید که علاوه بر تاسیس کارخانه صنایع چوب و شرکت زمزم برای تولید نوشابههای پپسی کولا (با کسب امتیاز جهانی آن ) ، عضو هیئت مدیره بانک ایران ، بانک ایران و خاورمیانه و نایب رئیس بانک ایران شد ، امتیاز واردات اتومبیلهای فولکس واگن و راهاندازی کارخانه لاستیک سازی جنرال تایر ، تولید روغن موتور اسو ، شیشه مینا را هم به دست آورد و به جز اینکه مدیرعامل کمپانی فیروز بود ، در بیش از 40 شرکت بزرگ دیگر سهیم بود و بالاخره بنا بر توافق شاه با صهیونیستها ، راه اندازی و مدیریت اولین ایستگاه تلویزیونی ایران را برعهده گرفت که این ایستگاه در 11 مهرماه 1337 با حضور شاه و در محل امروز ساختمان مرکزی تولید شبکه دوم سیما ، افتتاح شد. ابتدا این کانال تلویزیونی ، تنها 2 ساعت برنامه پخش مینمود و به نام کانال 3 معروف شده بود که تا سالهای بعد و حتی هنگامیکه در سال 1346 تلویزیون دولتی به راه افتاد به همان نام کانال 3 شهرت خود را حفظ نمود تا اینکه سرانجام در سال 1350 با عنوان «برنامه دوم» به تلویزیون دولتی پیوست
۲ - فریدون رهنما فارغ التحصیل انستیتوی فیلمولوژی دانشگاه سوربن فرانسه بود ولی در عمرش 2 فیلم بلند و یک فیلم کوتاه بیشتر نساخت. 3 شماره هم سردبیر مجله «فیلم و زندگی»(وابسته به نیروی سوم و خلیل ملکی) بود و نظراتش درباره سینما را هم در قالب کتابی به نام «واقعیت گرایی فیلم» انتشار داد. اما وی از سال 1345 به سمت مشاورفرهنگی قطبی در تلویزیون درآمد و تا سال 1350 با ایجاد جریانی تحت عنوان «ایران زمین» به ساخت فیلمهای مستند برای تلویزیون مشغول شد. مهمترین فیلمش به نام «سیاوش در تختجمشید» حتی در محافل روشنفکری هم بازتابی نداشت. اما نظراتش درباره هویت ملی و معنویت ایرانی ، در آن برهوت خودباختگی و سرگشتگی ، غنیمتی بود که قدر ندانستند. رهنما در سال 1354 پس از یک بیماری طولانی در فرانسه در گذشت.