واکاوی تاریخ سینمای ایران
« سینمای ایران» بعد از انقلاب متولد شد
سعید مستغاثی
اشکال از آنجا شروع شد که برخی مدیران و مسئولان هنری و سینمایی براساس یک تحلیل نادرست تصور کردند سینمای موسوم به موج نو، سینمایی ضد ابتذال، معترض و مخالف رژیم شاه بوده است. سینمایی که دقیقا از درون کانونهای وابسته به دربار شاه و اشرف و دفتر فرح پهلوی بیرون آمده ، حمایت میشد و گسترش مییافت.
متاسفانه این خودباختگی برخی مسئولان سابق سینمایی باعث گردید سینمای نوین دهه 60 به میراث خوار موجنو تبدیل شود. و اولین خشتهای سینمای نوین ایران در سالهای پس از انقلاب بر خشت کج سینمای شبه روشنفکری نهاده شود. برای سینماگران به اصطلاح موج نو فرش قرمز انداختند، جوایز را به سوی فیلمهای تازه آنها سرازیر کردند، مدام به عنوان پیشکسوت و استاد و الگوهای سینمای ایران مطرح شدند و در نتیجه همان تفکر و اندیشه سکولاریستی و اومانیستی و ضد دینی سینمای موسوم به موج نو به تدریج به سینمای نوین ایران منتقل شد.
البته نمیتوان تلاشهای مثبت برخی مسئولان و فیلمسازان متعهد و سخت کوش و فیلمهای خوبی که از این باب تولید شد، نادیده گرفت. انقلاب در زمینه فعالیت مستقیم کانونها و سازمانهای فراماسونری را از سینمای ایران کوتاه کرد. میتوان گفت که در واقع سینما در ایران ، پس از انقلاب اسلامیمتولد گردید. در سالهای پیش از انقلاب بسیاری از تخصصهای سینمایی در ایران وجود نداشت. اغلب، فیلمبرداران کارگردانی میکردند و به کمتر کسی به عنوان کارگردان اجازه داده میشد که دکوپاژ کرده و برای فیلمبردار و بازیگران میزانسن و کادر و لنز و حرکت تعیین نماید. همان فیلمبرداران خود نیز تدوینگر بودند و مونتاژ فیلم معمولا از دسترس یک تدوینگر حرفه ای و متخصص محروم بود. تخصصهایی مانند صدابرداری ، صداگذاری ، موسیقی متن، طراحی صحنه ، چهره پردازی و جلوههای ویژه تقریبا در سینمای ایران وجود نداشت. یک نفر به عنوان میکس صدا، با استفاده از صفحه موسیقی فیلمهای خارجی و افکتهایی که معمولا خود درست میکرد و صدای دوبلورها ، برای یک فیلم صدا و موسیقی و افکت درست میکرد. دکوراتورها و گریمورهای تئاتر وظیفه طراحی صحنه و گریم را برعهده داشتند و حتی بازیگری به شکل و فرم آکادمیک وجود نداشت و اغلب بازیگران بی سواد بوده به نحوی که بعضا حتی از حفظ کردن یک دیالوگ نیز ناتوان خوانده میشدند. زنان با استفاده از عریان گری و نمایشهای جنسی و مردان با حرکات مبتذل به اصطلاح موزون یا تقلید محض از هنرپیشگان خارجی سعی میکردند خود را به عنوان بازیگر نشان دهند درحالی که فرد دیگری به جای آنها حرف میزد و کس دیگری هم به جایشان آواز میخواند و آنان فقط لب میزدند و خود را تکان میدادند!!
در سینمای پس از انقلاب، میتوان گفت که در واقع سینمای ایران متولد شد. آنچه که در سالهای پیش از انقلاب ، تنها شکل و شمایل عقبافتاده و ناقص الخلقه ای از سینما بود. چنانکه در این دفتر آمد، سینمای طاغوت اساسا از سواد و علم سینمایی خالی بود؛ نه کارگردانانش، سینما را میشناختند و نه بازیگرانش که به قولی تنها خود را جنبانده و تکان میدادند. کسی دیگر به جای آنها حرف میزد و به اصطلاح گویندگی میکرد و کس دیگری هم به جای آنها آواز میخواند. حتی در گفت وگوها و خاطرات برخی دست اندرکاران سینمای آن روزگار آمده که برخی از این بازیگران حتی قادر به حفظ و بیان ساده ترین دیالوگها نبودند. کارگردانان در دکوپاژ و هدایت کار چندان نقشی نداشتند ( بهتر است گفته شود اصلا تخصص آن را نداشتند) و حداکثر به راهنمایی بازیگران میپرداختند. این فیلمبرداران بودند که اکثرا کار کارگردانی و بعد از آن مونتاژ را انجام میدادند. بنابراین تدوین گران متخصص نیز راهی به پشت میزهای موویلا نداشتند. طراحی صحنه و چهره پردازی به دکوراتوری و گریم تئاتری ختم میشد و از همین روی اگر در فیلمیطراحی صحنه و یا چهره پردازی وجود داشت، آن را سازندگان دکور و گریمورهای تئاتر انجام میدادند. از صدا برداری و ساخت موسیقی متن (به جز موارد خیلی معدود) خبری نبود و همه این مراحل فنی را با استفاده از صفحات موسیقی خارجی و صدای دوبلورها و مقداری افکت (که اغلب با دست ساخته میشد) توسط یک نفر صداگذار یا متخصص فنی انجام میگرفت! جلوههای ویژه نیز چه از نوع میدانی و یا تصویری محلی از اعراب نداشت. (به جز برخی انفجارات در فیلمهایی مانند ستارخان و یا افههای تصویری بسیار ناشیانه در فیلمهایی مانند «امیر ارسلان نامدار» و یا «ماه پیشونی»).
اما در سالهای پس از انقلاب در واقع تمامیرشتههای سینمایی در جای خود قرار گرفت و گونهها و انواع فیلمهایی که اساسا در سینمای طاغوت جایی نداشتند، به میدان آمدند. سینمای پس از انقلاب اسلامی، کارآمدترین متخصصان سینمایی و تکنیسینهای هنری را تربیت کرد تا جایی که امروزه سینمای ایران از این جهت در سطح سینمای استاندارد جهان ارزیابی میشود. اما مهمترین ایراد و اشکال سینمای امروز ایران ، وضعیت محتوایی و به اصطلاح نرم افزاری آن است که نتوانسته همپای انقلاب و پیشرفتهای فرهنگی آن جلو رود.
تقریبا در اکثر سالهای دوران پس از جنگ متاسفانه نگاه شبهروشنفکری باقیمانده از سالهای قبل در مسئولین و دست اندرکاران سینمایی ما تداوم یافته است و حتی تربیت یافتگان این سینما براساس همان الگوها و آموزشهای سینمای پیش از انقلاب، به میدان تولید و ساخت فیلم وارد شدند.
همانطور که دانشگاههای ما شیفته فرهنگ غرب بودند، مدارس سینمایی ما نیز شیفته این فرهنگ باقی ماندند و در سالهای پس از انقلاب نه تنها تغییر و تحولی در این نوع سیستم پدید نیامد، بلکه همان سیستم قبلی تقویت و تحکیم شد. هنوز در دانشکدههای سینمایی ما، فیلمنامهنویسی براساس همان 36 وضعیت نمایشی کهنه و شرک آمیز ادبیات درام یونان باستان تدریس میشود. هنوز تئوریهای کهنه و پوسیده 60-50 سال دانشکدههای آمریکا و اروپا در مراکز آموزش سینما و هنر ما درس داده میشود. هنوز الگوهای نخ نما شده سالیان گذشته غرب به عنوان سرمشق سینماگران جوان قرار داده میشوند. هنوز ...
در یک کلام سینما در سالهای پس از انقلاب نتوانسته با گفتمان مردم و انقلاب کنار بیاید و باورها و عقاید و آرمانهای این ملت را بازتاب داده، زندگی این مردم را به تصویر کشیده و ارزشهای مورد نظر آنها را نمایش دهد. برای اینکه به علل این کاستی بزرگ نزدیک شویم بایستی مروری هم داشته باشیم به آنچه در سالهای پس از انقلاب در عرصه سینما و هنر این مرز و بوم رخ داد تا در کنار واکاوی سینمای پیش از انقلاب که در این دفتر انجام شد، بتوان به تحلیلی کاربردی از چرایی و چگونگی دور افتادگی سینمای ایران از ایران و ایرانی برسیم و این نیاز به دفتر دومیدارد که انشاءالله در آینده تقدیم حضورتان خواهد شد.