kayhan.ir

کد خبر: ۹۰۷۹۲
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۶

بی‌بی‌سی: ترامپ نماد جامعه سرخورده و دوقطبی شده آمریکاست(خبر ویژه)

شبکه دولتی انگلیس تصریح کرد مردم آمریکا به خاطر انزجار و تنفر از سیاست‌های دولت اوباما، به ترامپ رأی دادند.



وبسایت بی‌بی‌سی نوشت: میزان رأی منفی به کلینتون و عدم محبوبیتش، به تنهایی می‌تواند نشان دهد که شاید عده‌ای نامشخص از آن 60 میلیون مردمی که به سوی ترامپ آمدند به خاطر بیزاری از کلینتون به این مسیر افتادند.
چیزی که گذشته از بی‌اعتمادی به شخص هیلاری کلینتون مایه بیزاری از وی می‌شد آن بود که هیلاری نماد حفظ وضع موجود بود. خواست تغییر همین وضع موجود بود که در ترامپ تجلی کرد. مردم، درست یا نادرست، مبهم یا روشن، او را نماینده تغییر فرض کردند و کلینتون را مدافع وضع موجود. وضع موجودی که این مردم از آن راضی نبودند. این نارضایتی دو وجه مهم داشت؛ وجهی عملکردی و وجهی هویتی.
از نظر عملکردی باید بدانیم که مدت‌هاست که از هر 10 آمریکایی 6 تا 7 نفر فکر می‌کنند کشور «در جهت نادرستی» حرکت می‌کند. حدود 70 درصد از اوضاع و احوالی که در کشور می‌گذرد «ناراضی»‌اند. کارنامه عملکرد دولت اوباما فقط رضایت حدود نیمی از مردم را با خود دارد. 66 تا 75 درصد مردم از عملکرد کنگره (به عنوان یک کل) نیز ناراضی بودند. بنا به برخی نظرسنجی‌ها بیش از 50 درصد مردمی که پای صندوق‌ها رفتند از دولت «ناخشنود» یا «خشمگین» بودند. میان ناراضیان و راضیان از عملکرد دولت اوباما از نظر گرایش حزبی شکاف چشمگیری پدید آمده که در 60 سال گذشته سابقه نداشته است. این شکاف بیانگر افزایش شکاف ایدئولوژیکی مهم‌تری است که دست کم در دو دهه اخیر میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان به وجود آمده و جامعه را دوقطبی کرده است.
به این ترتیب، می‌توان گفت بیزاری از وضع موجود با بیزاری از شخص هیلاری کلینتون آمیخته شد و آرای جمهور‌ی‌خواهان را به سوی کسی سوق داد که اتفاقاً هیچ‌گاه جمهوری‌خواه نبوده است. جمهوری‌خواه نبودن ترامپ و نداشتن سمت دولتی به او کمک کرد تا از خود چهره‌ای بسازد در مقابل چهره‌های حاکم. این‌طور قلمداد شد که او یکی از «آنها» نیست؛ او یکی از قماش حاکمان و واشنگتن‌نشینان نیست.
وجه دیگر این نارضایتی را می‌شود در نارضایتی از ارزش‌هایی دانست که در این دهه‌ها از سوی نخبگان عمدتاً لیبرال‌تر در جامعه آمریکا ترویج شده است.
ترامپ با کنار گذاشتن این زبان از بیشتر آن مرزهای ممنوعه زبان سیاسی عبور کرد. او به این ترتیب زبان به تنگنای تنفس افتاده این بخش از مردم را آزاد کرد. همین گروه‌اند که می‌بینیم در قالب آن مناطقی از آمریکا که مردمش زاده آمریکا هستند (92 درصد)، جمعیت کمتری دارند (94 درصد)، روستایی محسوب می‌شوند (90 درصد)، تحصیلات کمتری دارند (92 درصد) و سفیدپوست هستند به ترامپ روی می‌آورند، مناطقی که با ارزش‌های لیبرال همراه نیستند.
در این میان، بی‌تردید برخی ویژگی‌های شخصی ترامپ هم به کمک این ویژگی‌های زمینه‌ای سلبی آمد و مسیر را برای او هموار کرد.
به علاوه، شیوه بیانی ترامپ آکنده از خشم و استهزائی بود که مردم ناراضی طلب می‌کردند، مردمی که احساس می‌کردند زندگی و ارزش‌هاشان نادیده گرفته شده و حالا در پناه ترامپ فرصتی داشتند تا اعضای همیشگی «باشگاه حاکمان» و نخبگان مروج ارزش‌های لیبرالی را نادیده بگیرند.
مردم بازنده خشمگین، در قامت ترامپ برنده‌ای همیشگی را می‌دیدند که سوپرمن‌وار، یک‌تنه، در برابر آدم‌های بد قصه ایستاده است و آن‌قدر قوی است که می‌تواند باز هم برنده باشد، می‌تواند عظمت آمریکا و آمریکایی را به او برگرداند. ترامپ این مردم خشمگین را آزاد کرد و به خیابان آورد. حالا این ترامپ است و عظمتی که آمریکا و آمریکایی باید منتظر بازگشتش باشند یا باز هم ناامید و خشمناک به خانه برگردند یا خشمشان را بر سر بی‌‌پناهان خالی کنند.