وارثان بهشت فردوس
خداوند در آیه 11 سوره مومنون از وارثان بهشت فردوس سخن به میان آورده است و میفرماید: الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ همانان که بهشت فردوس را به ارث مىبرند و در آنجا جاودان مىمانند.
می دانیم که وارث از میت ارث میبرد و مالک داشتههای مورث میشود. ارث در لغت بهرهمندی از چیزی بدون رنج و مشقت و کار است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه ارث) از این رو بهرهگیری از مال دیگری پس از مرگش به سبب نسبت و خویشاوندی، ارث نامیده شده است. کسی که جانشین مقام و منزلت دیگری شود نیز به یک معنا از او ارث برده است.
اینک پرسش این است که این مومنان بهشتی، بهشت فردوس را از چه کسی ارث میبرند؟ و به تعبیر آیه 10 سوره مومنون «أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ» یعنی چه؟
به نظر میرسد که بهشت فردوس یکی از هشت بهشتی است که خداوند برای انسان آفریده است. این نوع از بهشت باید از ویژگی خاصی برخوردار باشد که قابل ارث بری است. فردوس که در زبان فارسی و یونانی از آن به پردیس یا پرادیس یاد میشود، به بوستانهایی گفته میشود که از نظم خاصی برخوردار هستند. باغهای ایرانی در کاخهای شاهی از جمله پردیسهای معروف در دنیا است.
با توجه به برخی از روایات میتوان گفت که این بهشت فردوس را مومنان از کافران به ارث میبرند؛ زیرا خداوند برای هر جن و انسانی، بهشتی آفریده است؛ یعنی همان طوری که کودک پیش از تولدش، شیرش در پستان مادر آماده است، برای هر انسان و جنی، بهشتی آفریده شده است.
مومنان با اجتناب از محرمات و گناهان ،این بهشت را حفظ میکنند و با انجام واجبات به کیفیت آن میافزایند، اما کافران با گناهان خویش، آن را از میان میبرند. از این رو وقتی قیامت میشود، به کافران، بهشتی که وعده داده شده را نشان میدهند و آنان با حسرت از دست دادن آن، به سوی دوزخ رانده یا کشیده میشوند.
پیامبر(ص) میفرماید: «ما مِنْ اَحَد اِلاّ وَ لَهُ مَنْزِلٌ فِى الْجَنَّهِ وَ مَنْزِلٌ فِى النّارِ فَاَمَّا الْکافِرُ فَیَرِثُ الْمُوْمِنَ مَنْزِلَهُ مِنَ النّارِ وَ الْمُوْمِنُ یَرِثُ الْکافِرَ مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّهِ فَذلِکَ قَوْلُهُ اُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ هر کس ـ بدون استثناء ـ جایگاهى در بهشت و جایگاهى در دوزخ دارد، کافران جایگاه دوزخى مومنان را به ارث مى برند و مومنان جایگاه بهشتى کافران را.(«نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 31 ؛ «مجمع البیان»، جلد 4، صفحه 257، ذیل آیه مورد بحث ؛ تفسیر «صافى»، جلد 2، صفحه 197؛ «الدرّ المنثور»، جلد 6، صفحه 23).