عزت و ابعاد آن از نگاه قرآن
* حسین فرجاللهی
عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن فرد یا جامعه میشود و عزیز به معنای قاهر غیر مقهور و غالب غیر مغلوب است؛ به طوری که شخص همواره در بلندایی قرار میگیرد که سلطه و چیرگی امکانپذیر نیست و هرگز به نقیض آن یعنی ذلت و خواری دچار نمیشود. عزیز به سبب آنکه دارای چنین حالتی است فردی نفوذناپذیر است به طوری که با صلابت خویش هرگونه راه نفوذ از طریق رخنه کردن در قلعه و دژ استوار یا از راه دیگر را بر دشمن میبندد.
این حالت در فرد و جامعه انسانی، اگر تحقق یابد، شرایط به گونهای خواهد بود که شخص و جامعه، روحیه ذلتپذیری نخواهد داشت و تمام تلاشها مصروف این معنا میشود که حالت عزت صیانت شود و زمینههای تحکیم و تقویت فراهم و موانع احتمالی برطرف و از هرگونه شرایط ذلتبار و علل و عوامل آن پرهیز یا مبارزه شود.
البته عزت اجتماعی و سیاسی تابع عزت نفس فردی است؛ زیرا اگر یکایک افراد جامعه از عزت نفس فردی برخوردار نباشند، نمیتوان از اجتماعی سخن گفت که شهروندان آن عزتمدار و ذلتگریز باشند. بنابراین تقویت روحیه عزت نفس به معنای تقویت و افزایش عزت اجتماعی و سیاسی برای آن جامعه است. در مطلب حاضر نویسنده به تبیین فطری بودن عزتخواهی و آثار و پیامدهای آن و نیز تفاوتهای عزت خیالی با عزت حقیقی پرداخته است.
عزت نفس، گرایش فطری و طبیعی
آموزههای وحیانی قرآن بر این نکته تأکید دارد که گرایش به عزت نفس امری فطری و طبیعی است. خداوند در آیه 10 سوره فاطر میفرماید: من کان یرید العزه؛ هر کسی عزت میخواهد در این آیه عزتخواهی نفس مطرح است. به این معنا که نفس، خواهان عزت است و گرایش فطری و طبیعی انسان آن است که از ذلت گریخته و به عزت گرایش داشته باشد؛ زیرا نفس انسانی دوست نمیدارد زیر سلطه و تحت تسخیر چیزی یا کسی باشد. این گونه است که نخستین واکنشهای کودکان، به جای فرمانبری، فرماندهی است؛ زیرا تحت سلطه گرفتن اطرافیان و فرماندهی، لذتی را در آنها ایجاد میکند که در اعمال و گفتارشان در قالب سرور و احساس کرامت و شرافت بروز و ظهور میکند. فعالیتهای بشر در راستای تسخیر محیط و افراد و اشیاء پیرامونی، خود گواه بر فطری بودن گرایش به عزت نفس در همه بشر است. انسان به طور طبیعی تلاش میکند که همه چیز را به تسخیر خود درآورده و مطیع خویش سازد و در راستای اهداف مادی و معنوی به کار گیرد.
از سوی دیگر، خداوند از ظرفیت بیپایان بشر برای این سلطه و چیرگی سخن گفته است. در آیات بسیاری از تسخیرپذیری همه هستی از آسمان و زمین و موجودات آن برای انسان و توانایی و ظرفیت انسان در تحقق این تسخیر سخن به میان آمده است (حج، آیه 65؛ لقمان، آیه 20؛ نحل، آیه 14؛ زخرف، آیه 13؛ جاثیه، آیه 12).
از سوی دیگر باید توجه داشت که اصل اساسی در آموزههای معرفتی و دستوری اسلام، هماهنگی میان فطرت انسانی با این آموزهها است. خداوند به صراحت در آیه 30 سوره روم میفرماید: پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
این آیه صریحاً بیان میکند که دین اسلام، دین فطری است؛ از این رو فرمان داده شده تا براساس مفاد دین اسلام عمل شود که مطابق فطرت است.
نکته دیگر درباره آیه 10 سوره فاطر، من کان یرید العزه، آنکه خداوند از خواستن انسان سخن به میان آورده است. این بدان معناست که اراده و خواسته انسانی، اختیاری است و هیچ گونه جبری در این زمینه اعمال نمیشود. پس این طبیعت و فطرت انسانی است که خواهان عزت است و انسان به طور طبیعی و نیز اختیاری خواهان دستیابی به عزت است و این گونه نیست که جبر فطرت و گرایش طبیعی نفس انسانی به عزت او را وادار کند تا عزت را بجوید، بلکه همان طوری که از آیات دیگر به دست میآید برخی برخلاف گرایش طبیعی و فطری نفس، به سمت ذلت میروند و تذلل و خواری را بر خود تحمیل میکنند؛ زیرا فطرت خود را دفن کرده و اجازه فعالیت عادی را به نفس الهی نمیدهند.
این گرایش گاه به شکل «جستن» است. به این معنا که شخص نه تنها اراده کسب عزت را دارد، بلکه با انگیزهای قوی برای به دست آوردن عزت تلاش میکند و جوینده عزت در همه چز و همه جا است و به عمل معمولی و ساده و عادی بسنده نمیکند. خداوند میفرماید: الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعاً؛ همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب میکنند. آیا عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟ با اینکه همه عزتها از آن خداست؟! (نساء، آیه 139)
در این آیه به این نکته نیز توجه داده شده که همین گرایش فطری به عزت موجب شد که برخی عزت را در جاهایی بجویند که اصولاً موجبات عزت نیست، بلکه موجبات ذلت را فراهم میآورد؛ چنانکه برخی از سست ایمانها در جامعه اسلامی عزت را ایجاد رابطه دوستی و بلکه سرپرستی با دشمنان و کافران دانسته و آنان را به عنوان کدخدای جهان پذیرفته و برای عزت به سراغ آنان میروند و سلطه و حاکمیت آنان را میپذیرند.
خداوند در این آیه و آیات دیگر میفرماید، عزت را تنها باید در منشأ و خاستگاه آن جستجو کرد که همان خداوند تبارک و تعالی است. بنابراین، انسان اگر درخواست عزتی را دارد و طالب آن است باید در جای درست آن بجوید و از راه درست وارد شود.
بنابراین، برای رسیدن به جامعه عزتمند در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی به ویژه در سیاست خارجی لازم است تا افراد جامعه به چنین حالت و روحیهای دست یابند و عزت در ایشان به شکل ملکه، بلکه مقوم و جزو ثابتات وجودی آنها شود. در این زمان است که دیگر نهتنها هیچ گرایش به ذلت و خواری نخواهند داشت، بلکه به طور جدی با عوامل آن مبارزه میکنند.
آثار عزت
در آیات و روایات آثاری برای عزت بیان شده که آگاهی نسبت به آن میتواند در اهمیت و ارزش عزت در حوزههای شخصی و اجتماعی و سیاسی بسیار مفید و سازنده و انگیزهبخش باشد و گرایش فطری به عزت را تقویت کرده و انسان را جوینده آن کند.
1- اجرای خواستهها: هر کسی عزیز باشد هر خواستهای داشته باشد، آن را برآورده میسازد بیآنکه چیزی مانع تحقق خواستههایش باشد. از آنجا که خداوند عزیز مطلق است هیچ چیزی در هستی نیست که مانع از اجرای خواستههای خداوندی باشد. خداوند میفرماید: ولو شاءالله لأعنتکم انالله عزیز حکیم؛ و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت میاندازد؛ زیرا او خدایی عزیز و حکیم است. (بقره، آیه 220) در این آیه توضیح داده که عزت الهی موجب آن است که هرچه بخواهد اجرا میکند و خواستهای نیست که با مانع مواجه شود و یا چیزی او را خوار و ذلیل نماید و نگذارد تا خواستههایش را اجرایی کند. البته نام حکیم میفهماند خداوند با آنکه به عزت میتواند چنین کند، ولی به حکمت این کار را نمیکند؛ زیرا حکمت الهی بدین قرار گرفته تا مردم را به رنج نیفکند. پس انسان نیز باید اینگونه باشد و برای دستیابی به مقام عزت و اجرای هر چیزی که خواسته و مشیت شخص است، باید تلاش کند. امت و دولت اسلامی نیز باید به عزتی دست یابد که بتواند براساس خواستههای مشروع خود در جامعه جهانی، خواستههای خود را اجرا کند و به آن دست یابد.
2- قدرت: عزیز به سبب سلطه و چیرگی قادر به انجام هر کاری است. پس میتواند کاری را با اختیار خود انجام داده یا ترک کند؛ زیرا قدرت به معنایی توانایی انجام یا ترک کاری به اختیار و اراده است. قرآن درباره این تاثیر عزت میفرماید: ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم؛ اگر آنها را مجازات کنی، بندگان تو هستند (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند)؛ و اگر آنان را ببخشی، میتوانی؛ زیرا تو فقط عزیز و حکیمی! (مائده، آیه 118) پس نه کیفر تو نشانه بیحکمتی است و نه بخشش تو نشانه ضعف!» بنابراین عزیز به هر شکلی که بخواهد میتواند خواستههای خودش را اجرا کند و اعمال قدرت نماید؛ هرچند که حکمت الهی ممکن است به ترک مجازات تعلق گیرد؛ ولی این بدان معنا نیست که او عزیز و قدیر نیست.
جامعه و ملتی که از قدرت عزتی برخوردار است میتواند در سیاست خارجی اعمال قدرت کند بیآنکه چیزی مانع در سر راه قدرت او باشد.
3- آمرزش و بخشش: اصولا کسی که عزیز است در جایگاه بلندی است که انجام کاری یا ترک آن، هیچگونه آسیبی به او نمیرساند. از همین رو وقتی دیگران خطا و گناهی کردند، بیآنکه مشکلی را ایجاد کند، میبخشد و عفو میکند. بر همین اساس، حکومت در سیاست خارجی نیز باید این توانایی را داشته باشد که در صورت لزوم براساس حکمت، عفو و گذشت کند. (مائده،آیه 118؛ ممتحنه، آیه 5؛ تغابن، آیات 17 و 18) خداوند در آیه 66 سوره ص بیان میکند که انسان عزیز بسیار آمرزنده است. همچنین خداوند در آیات 7 و 8 سوره غافر، بخشش و گذشت از دیگران را برخاسته از عزت نفس شخص یا جامعه میداند؛ زیرا اگر بخشش و گذشت از گناه و خطای دیگری یا جامعهای داشته باشد، هیچ نقص و عیبی برای او نیست و موجبات مقهوریت و مغلوبیت را فراهم نمیآورد. عزتمند در اوج اقتدار و قدرت و قهاریت میبخشد و درمیگذرد.
4- قهر و غلبه: از آثار عزت، قهر و غلبه است. از آیات 65 و 66 سوره ص به دست میآید که عزت، نقش اساسی در قهر و غلبه شخص یا جامعه دارد به طوری که مقهور و مغلوب کسی یا چیزی نمیشود.
5- قانونگذاری: کسی که بر نفس خویش چیره است میتواند قانونگذار و قانونگزار وجود خویش باشد؛ پس هواهای نفسانی بر او چیره نمیشود و او را زیر سلطه قانونگذاری خود نمیتواند ببرد. اگر جامعه و امتی دارای عزت باشد، میتواند در سطح جهانی قانونگذاری کند و تحت سلطه قوانین دیگران نرود و همچنین به همان سادگی و آسانی قانونگزاری کند. از نظر قرآن، قانونگذاری خداوند برخاسته از عزت الهی است. (مائده، آیه 38) پس هر کسی از چنین عزتی برخوردار باشد میتواند قانونگذار و قانونگزار باشد؛ چنان که پیامبر(ص) و مومنان مطیع خداوند به سبب بهرهمندی از عزت الهی از چنین توانایی برخوردارند.
6- رهایی از نواقص و عیوب: عزیز به سبب عزت و قهر و غلبه بر امور، در درجهای از کمالات قرار میگیرد که از هر گونه نقص و عیبی رها خواهد شد. (صافات، آیه 180؛ حدید، آیه 1؛ حشر، آیه 1) بنابراین، جامعهای اگر بخواهد از نواقص و عیوب رهایی یابد، باید خود را به عزت الهی متکی سازد و عزتمدار و عزتمحور شود.
7. رهایی از شیطان: از نظر قرآن عزت موجب میشود تا ا نسان از سلطه هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی رها شود؛ زیرا اگر زیر سلطه هواها و وسوسه باشد، تحت فرماندهی دیگری و به نوعی فرمانبر نفس و شیطان است؛ اما اگر عزیز شد، امارت بر نفس یافته و زمینه وسوسههای شیطانی را از میان میبرد. (بقره، آیات 208 و 209) امت و جامعهای که عزیز شد، به سبب رهای از خواستههای نفسانی و وسوسههای شیطانی، تحت سلطه دشمنان نخواهد رفت؛ زیرا ابزارهای سلطه از دست دشمنان با عزتمداری خارج شده است
8. استقامت: پایداری در برابر فشارهای درونی و بیرونی از دیگر آثار عزت است؛ زیرا عزیز در برابر فشارها چنان استوار و استحکام دارد که کسی بر او غلبه نمیکند. بنابراین استوار در برابر فشار قرار میگیرد. امت و دولت اسلامی، وقتی به چنین مرحلهای از ایمان برسد، دارای چنین اقتدار و استقامتی خواهد بود و هیچگونه تهدیدی او را به عقبنشینی از مواضع اصولی وارد نمیکند.
9. امتحان و آزمون: از پیامدهای تحقق عزت میتوان به امتحان و آزمون دیگران برای شناسایی ظرفیتها و ادعاها اشاره کرد؛ زیرا اگر بخواهیم از ظرفیتهای شخص یا جامعهای آگاه شویم و یا به راستی و درستی مدعاهای دیگران پی ببریم، باید آنان را به آزمونهایی سختی دچار کنیم تا آنچه دارند به نمایش بگذارند. زمانی چنین توانایی برای آزمونگیری فراهم است که شخص، خود عزیز باشد و زیر سلطه قدرتی نباشد. (ملک، آیه 2) دولت و جامعه اسلامی با عزتمداری میتواند دوست و دشمن را با آزمونهای گوناگون بشناسد بی آن که خطری او را تهدید کند و آسیبی ببیند.
10. امداد و یاری دیگران: عزیز به دلیل آن که در اوج اقتدار و قدرت است، میتواند به دیگرانی که مظلوم و مستضعف شدهاند، یاری رساند. از نظر قرآن، عزت و شکستناپذیری خداوند، منشأ امداد او به مومنان است. (احزاب، آیات 11 و 25) جامعه و دولت اسلامی به سبب اتصال به خدا، میتواند به مردمان مظلوم و مستضعف یاری رساند و از مقام عزت به امداد آنان بپردازد و به اشکال گوناگون از جمله جنگ علیه دشمنان آنها را یاری کند.
11. رحمت: مهرورزی و رحمت نسبت به دیگران از بازتابهای عزت است؛ زیرا اهل عزت نه تنها مغلوب و مقهور نمیشوند، بلکه به سبب فقدان نقص و عیب، اهل رحمت به دیگران هستند. (توبه، آیه 71؛ فاطر، آیه 2) امت و دولت اسلامی در سیاست داخلی و خارجی خود نیز این رحمت را به نمایش میگذارد.
12. پیروزی: عزت از موجبات پیروزی است. از آنجایی که دولت و جامعه اسلامی مظهر عزت الهی است و عزت خویش را وامدار خداست، به طور طبیعی در همه امور پیروز بوده و همانطوری که از نصرت و یاری خداوند بهره میگیرد، در هر امری پیروز و سربلند بیرون میآید. (آلعمران، آیات 123 و 126؛ انفال آیات 9 و 10،؛ ابراهیم آیه 47)
13. کیفر: کیفر بدکاران و دشمنان برخاسته از عزت است. عزیز از مقام اقتدار خویش با کسانی که برخلاف قوانین حرکت میکنند، مجازات و کیفر میکند تا همگی در مسیر کمالی قرار گرفته و حق و حقوق دیگران را مراعات کنند و کسی مظلوم و مستضعف نباشد. (قمر، آیات 41 و 42) در همین چارچوب هلاکت افراد ظالم و مستکبر و مجرم بازتابی از عزت اقتداری است. (بقره، آیات 228 و 240؛ ابراهیم، آیات 44 و 47؛ شعراء، آیات 65 تا 68)
14. نجات: عزت موجب نجات فرد و جامعه از هلاکت و بلایای هولناک میشود. عزیز در همان زمان با رحمت به گروهی مینگرد و حتی ایشان را نجات میدهد، در همان حال خداوند بیان میکند که عزت الهی موجب شد تا پیامبر(ص) از توطئه کافران و مشرکان در امان بماند. (توبه، آیه 40؛ شعراء، آیات 116 تا 122) جامعه و دولت اسلامی نیز اینگونه است و زمینه رهایی و نجات دیگران از ظلم و ستم را فراهم میکند و امتهای دیگر را نجات میدهد.
15- تدبیر جهان: از مهمترین پیامدهای عزت، تدبیر امور است. همانطوری که خداوند تدبیر هستی به عزت میکند (آلعمران، آیات 5 و 6؛ سجده، آیات 5 و 6؛ فصلت، آیات 9 و 10) همچنین امت و دولت اسلامی که مظهری از عزت الهی است، باید به تدبیر جهان و ساماندهی آن بر اساس اهداف و مقاصد بپردازد.
16- اقتدار نظامی: از پیامدهای عزت، اقتدار نظامی است به طوری که همگی فرمانبر فرمانهای عزیز هستند. پس همانطوری که عزت خداوند موجب میشود تا همه هستی به عنوان سربازان او وارد عمل شوند، امت و دولت اسلامی به عنوان مظهر الهی از چنین اقتدار نظامی برخوردار خواهد بود. (فتح، آیه7)
آنچه بیان شد تنها گوشهای از آثار و پیامدهای عزت در فرد، جامعه و دولت اسلامی است. از همین نمونهها میتوان تأثیر شگرف و بزرگ عزت در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و نیز دنیوی و اخروی را به دست آورد. دولت و امت اسلامی به سبب آنکه بازتابی از مظهریت الهی است باید اینگونه باشد و آثار آن در زندگی آنان نمودار شود. اگر چنین آثاری در فرد و دولت و امت ایجاد نشد باید در وجود و تحقق عزت واقعی تردید کرد و خود را گرفتار عزت دروغین و خیالی و توهمی دانست.
عزت خیالی
عزت خیالی، عزت دروغین است. زمانی این عزت دروغین ایجاد میشود که شخص یا جامعه و دولت به جای بهرهگیری از عوامل عزت حقیقی به عواملی تمسک کند که عزت واقعی را تحقق نمیبخشد. مهمترین عوامل عزت دروغین و خیالی از نظر آموزههای وحیانی قرآن عبارتند از:
1- کثرت اموال: برخی عزت را در کثرت مال و ثروت میدانند و گمان میکنند که این امر میتواند شخص را عزیز کند. از نظر قرآن چنین عاملی، هرگز عامل عزت حقیقی و واقعی نیست، بلکه عامل عزت دروغین و خیالی است. بنابراین نمیتوان آثار پیش گفته را برای عزت خیالی و توهمی ذکر کرد. (کهف، آیات32 و 34)
2- کثرت بستگان: از دیگر عوامل عزت خیالی، کثرت بستگان و خویشان است، که این کثرت هرگز موجب عزت نیست و نباید جمعیت و قومیت را موجب عزت و عامل آن دانست و انتظار آثار عزت را از آن داشت. (همان)
3- کثرت فرزندان: هرگز کثرت فرزندان موجب عزت واقعی نیست و نمیتوان از کثرت فرزند امید آثار عزت واقعی را داشت. (همان)
4- گناه: برخیها گناه را عامل عزت دانسته و مرتکب جرم و جنایت و گناه میشوند تا به عزت دست یابند؛ چنین عزتی هرگز عزت واقعی نیست، بلکه دروغین است. از نظر قرآن منافقان گرفتار چنین عزت توهمی هستند. (بقره، آیه206)
5- ولایت کافران: برخی از افراد جامعه اسلامی همانند منافقان گمان میکنند که ولایت فکری و سیاسی دشمنان و دوستی با کافران و دشمنان و شیاطین از موجبات عزت است؛ درحالی که چنین عواملی موجب عزت خیالی و موهوم است و آثار عزت بر آن بار نخواهد شد. (نساء، آیات138 و 139)
6- ملیگرایی: برخیها عزت را در ملیگرایی جستوجو میکنند و گمان میکنند که عزت در ملیگرایی است. از نظر قرآن چنین عاملی نمیتواند عزتآفرین باشد و آنچه میپندارند دروغ و موهوم است. از همینرو، به منافقانی که گمان میکردند به سبب آنکه اهل مدینه هستند با حمایت مردم مدینه میتوانند به عزتی دست یابند و مهاجران را بیرون کنند، هشدار میدهد که ملیگرایی و حمایت از وطن به مفهومی که آنان درنظر دارند، هرگز موجب عزت نخواهد بود. (منافقون، آیات 7 و 8)
7- اندیشهها و پندارهای باطل: از دیگر عوامل عزت موهوم خیالبافی و پندارهای باطلی است که شخص یا جامعه بدان مبتلا میشود. از جمله این پندارها میتوان به پندارهای باطل درباره خدا و معاد و مانند آن اشاره کرد که موجب عزت موهوم و خیالی است. (دخان، آیات 34 و 35 و 49)
8- عشیره و قبیله: برخی گمان میکنند که عزت در قوم و قبیله است و براساس همین نیز رفتار و عمل میکنند درحالی که چنین عزتی موهوم است. (هود، آیات 91 و 92)
عوامل عزت واقعی
اکنون که عوامل عزت خیالی دانسته شد، بهتر است که عوامل عزت واقعی ذکر شود تا به جای رفتن به دنبال عوامل عزت دروغین و موهوم به دنبال عوامل عزت واقعی باشیم. از مهمترین علل و عوامل عزت واقعی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- خداوند: خاستگاه و منشا عزت، خداوند است و اگر کسی بخواهد از عزت واقعی سود برد باید آن را در خدا و از خدا جستوجو کند. (نساء، آیه139)
2- توحید: همانطوری که کفر و شرک اعتقادی مانع جدی در سر راه عزت است، توحید، مهمترین عامل تحقق عزت واقعی برای فرد و جامعه و دولت اسلامی است. (یونس، آیات 65 و 66؛ مریم، آیات 81 و 82)
3- اعمال صالح: از آنجایی که عزت در دست خداست، باید کاری کرد که به عنوان مظهر خداوندی از عزت برخوردار شد. انجام کارهای نیک عبادی موجب میشود که انسان رنگ خدایی بگیرد (بقره، آیه 138) و به عنوان مظهر خداوندی دارای عزت واقعی شود. (یس، آیه 14)
4. محبت خداوند: کسی که خداوند را دوست میدارد و محبت میورزد، محبوب خداوند شده و از عزت او نیز بهرهمند میشود.(مائده، آیه 54)
5. ایمان: از نظر قرآن یکی از مهمترین عوامل عزتآفرین، ایمان به خدا و دیگر اموری است که در قرآن مطرح شده است. (منافقون، آیه 8)
6. پیامبر(ص): پیامبر(ص) خود یکی از مهمترین عوامل عزتآفرین است؛ زیرا او مظهر اتم و اکمل الهیاست. بنابراین هر کسی به این مظهر پیوست از عزت او بهرهمند خواهد شد. (منافقون، آیه8)
7. آخرتطلبی: همان طوری که دنیا طلبی موجب عزت موهوم و خیالی است؛ آخرتطلبی موجب عزت واقعی است. از این رو، خداوند به نقش پرهیز از متاع دنیا و آخرتطلبی، در کسب عزت توجه میدهد.(انفال، آیه67)
8. اراده اختیاری انسان: چنانکه گفته شد گرایش به عزت در فطرت انسانی است. پس اگر کسی بخواهد، به عزت میرسد. از این رو از نظر قرآن عزت انسانها، با انتخاب و اراده خود آنان شدنی است. (فاطر، آیه 10)
9. حرکت در راه خدا: عزت و کمال، در گرو پیمودن راه خدا و سیر و سلوک در صراط مستقیم عبادت و عبودیت است. (ابراهیم، آیه 1) پس اگر فرد و دولت و امتی بخواهد به عزت واقعی دست یابد، باید راه خدا را بپیماید نه آنکه در مسیر گمراهی گام بردارد و بخواهد به عزت برسد.
10. عبادت: از آنجا که راه خدا در عبادت خودنمایی میکند، کسی میتواند به عزت دست یابد که اهل عبادت و بندگی و عبودیت باشد. (مریم، آیات 81 و 82)
11. قرآن: عمل به آموزههای وحیانی قرآن، عامل عزتآفرین است. (ابراهیم، آیه 1؛ سباء، آیه 6)
12. ولایت مومنان: ولایت طاغوتیان و کافران و مشرکان و حتی دوستی آنان موجب عزت نیست بلکه یک عزت خیالی است که برخی از سست ایمانها و منافقان دنبال آن میروند و با شیاطین ظاهری دنیا پیمان میبندند و ولایت دوستی و نصرت را از آنها میخواهند. این گونه است که به عزت نمیرسند و آنچه به دست میآورند عزت پوچ و موهوم و خیالی است. از نظر قرآن عزت واقعی در گرو ولایت مومنان است و مردم و امت باید ولایت مومنان را در عرصه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و عاطفی و روانی بپذیرند تا به عزت واقعی دست یابند. (نساء، آیه 139) از نظر قرآن ولایت و دوستی با دشمنان از کافران و مشرکان و حتی اهل کتاب، عزتآفرین نیست بلکه مانع اصلی و جدی در سر راه عزت واقعی است. (همان)شخص مومن و امت و دولت اسلامی باید عزت را در این عوامل جستوجو کنند و با چنین عوامل مثبت و سازندهای است که میتوانند به عزت واقعی دست یابند و از آثار و پیامدهای آن در سیاست داخلی و خارجی سود برند و برای رشد و پیشرفت و توسعه جامعه اسلامی در همه ابعاد از این عزت الهی و واقعی بهرهمند شوند.