سید مرتضی و جدال با ارتجاع مضحک مدرنیسم
احمد بابایی
تنها از محکمات خط امام(ره) بر میآیدکه بچه شاه عبدالعظیم را از بند متشابهات دهکده جهانی و کدخدایی نفس امّاره رها کند. خط امام، قائل بودن به حکومت ولایی است، حکومتی که قانون اساسی اش از ثقلین گرفته شده است نه قوانین غربی؛ و نهادهای رسمی و غیر رسمیاش (بلااستثناء) چون اقماری در طوافِ خورشید ولایت فقیه نظام یافتهاند.خط امام را محکمات و متشابهاتی است، آنگونه که سکولاریسم و طاغوت را محکمات و متشابهاتی ناگزیر موجود است. متشابهات خط امام، محل امتحان و مجال بلا و مرصاد فتنه اهل ایمان است و متشابهات کفر، مرداب مکر و فریب و نفاق ... آنان که عقل و نفس خویش را به دامن محکماتِ خط امام نینداختهاند در معرض خطر و فساد و اصطکاک با متشابهاتِ طاغوت هستند.
محکمات خط امام را در دانشگاههای ترجمهای دهکده جهانی نمیآموزند. اندیشمندان و هنرمندان در دنیای غفلت، اسیر نفس و حدیث نفس هستند و گرفتار خودند و سید مرتضی، هر چه را که آموخته است در خارج از دانشگاهها بوده است! سید مرتضی، هر چه را در دوره حکمرانی طاغوت، ساخته و پرداخته است، پیش از آنکه در کورههای دوزخ شعله ور ببیند، در چند گونی میریزد و میسوزاند (قبل از آنکه بسوزانند!) و نفس را میمیراند (قبل از آنکه بمیرد!) و با ولایت مداری ثابت میکند اندیشمند و هنرمند خط امام اهل تکلیف است و اگر لازم باشد برای خدا بیل میزند و اگر لازم باشد فریاد در محاق ماندهء "خان گزیدهها” را به گوشها میرساند...جهاد سازندگی آباد کردن دنیا و زندگی بر مبنای "محکمات خط امام” بود و امروزه جهاد علمی و معرفتی و جهاد هنری، حضور در میدانهای مبارزه در جنگ نرم است. "جهاد” در محکمات خط امام، اصل غیر قابل تعطیل است و تخصص حقیقی در این منطق، در سایه تعهد اسلامی پدید میآید و لاغیر. از محکمات ذاتی دین، توجه به این معناست که در عالم اندیشه و هنر، هر چه هست خداست؛ و اندیشمند و هنرمندی خط امامی است که از خود سخنی به میان نمیآورد. مؤمن در هر حالی، سهم کوچک خود را در اندیشه و هنر (هرچقدر هم که بزرگ باشد!) به شرطِ قبول خدا کارساز میداند وگر نه... هیچ!
مبارزه با کهنه پرستی های شبه عالمانه دانشگاهها، خصوصا در علوم انسانی، مردانی پولادین و عاشقانه میخواهد "کزُبر الحدید” که همانند سنگرسازان بیسنگر در معرض انواع هجمهها و رسواییها باشند و هراسی از لومهء لامعان به خویش راه ندهند و لحظه ای راضی به تنازل از حق و عدل نشوند.
سید مرتضی گستاخی و جرأت مبارزه مجاهدانه و جهاد عالمانه با کدخدای دهکده جهانی را آن زمانی به دست آورده است که با تکیه بر ولایت، با نفس خویش به جهادی بزرگ میآغازد. اصولا در محکمات خط امام، جهاد اصغر گوشهای از جهاد اکبر است؛ و حضور متشابهات این مکتب، جزء جزء این سازمان عظیم فکری را محل بلا و ابتلا میکند.
آنانکه چنگ به دامان محکمات نزده اند، در فتنه متشابهات برای دفاع از فرع بر سینه اصل مینشینند و شمشیر به حنجر خون خدا میکشند.
ارتجاع مضحک مدرنیسم، تحمل نقد مجاهدانه سید مرتضی بر ادعاهای توسعه طلبان را نداشت ... اما چه باک ! شهید، شاهد بر باطن و حقیقت عالم است و سید مرتضی، سید شهیدان اهل قلم بود و ذات بخش یافته هستی و لاجرم هستی بخش ... آنانکه در متشابهات دینی میل به متشابهات طاغوت دارند، از اینکه سید مرتضی همانند همه فرزندان روحالله، برهنه بودن کدخدای نظام سلطه را به عادت زدگان سیاره رنج متذکر میشد هنوز هم از کوره در میروند و این نسل آسمانی را به تند روی و جوانی متهم میکنند همانسان که اهل سقیفه جرم ولی الله را جوانی و تندروی میدانستند.
یکی از جذابترین محکمات خط امام، اعتقاد به پاسخگو بودن اسلام به تمام حوائج بشری است. از دیگر مبانی اصلی خط امام، اعتقاد به همیشگی و تاریخی بودن جنگِ حق و باطل است. از ذاتیات این مکتب، یقینِ کامل به برتری همیشگی و تاریخی اردوگاه حق و شکست ناپذیری جبهه حق است.
اهل شبهه در گیر و دار متشابهات همچون غربیها، هرگونه حق طلبی را بنیاد گرایی دیوانهوار مینامند و سید مرتضی اینها را خوب میدانست.
استیلای تکنولوژیک نظام فرعونیِ شهوت و شبهه در پی باوراندن این معناست که آنچه از چنگیز و تیمور و ناپلئون و هیتلر بر نیامد، در مشت استکبار جدید است: حکومت واحد جهانی. اشباع غرایز در احد افراط بیمارگونه و انفجار آلودگیها، فراوردهی طبیعی حکومتی واحد و فرهنگی واحد است که وجدان و فطرت الهی، در مواجهه با این حال، اجازه بی طرفی و عزلت به هیچ مؤمن مجاهدی نمیدهد.
آنگونه که شام و کوفه (چه به مکر و چه به حماقت) دشت به دشت و کو به کو چون سایه و مرگ به دنبال قافله حسین میگشتند تا وادارش به بیعت با یزید کنند، "حکومت واحد جهانی” مرز به مرز و شبکه به شبکه و نفر به نفر و ... دنبال قافله حسینیهای زمان میگردد تا وادارشان به بیعت با یزید کند! لاجرم از عاشورا و کربلا راه گریزی نیست!
سید مرتضی میدانست که ناچار مسیر بشریت از کنار گودال قتلگاه میگذرد و طوعاً او کَرِها همگان این فریاد را خواهند شنید که "هَل مِن ناصرٍ ینصرنی”.
کربلا و عاشورا حکیمانه ترین اصل در میان همه محکمات خط امام است و هنوز سید مرتضی در تماشاگه راز به نظاره فتح خون ایستاده است و فریاد میزند که سیستم به هم پیوسته اقتصاد جهانی، ویژگی هایی دارد که طی آن مسیر با شیوههای تجربه شده، بشر را از حقیقت وجود خویش غافل خواهد کرد.
سید مرتضی اسف بارترین اتفاق زندگی بشر اکنون زده را، جهل مرکبی میداند که لحظه به لحظه بر غفلت او میافزاید و برایش جنگ حق و باطل را از رسمیت و یا دستِکم از ارجحیت میاندازد و آنچه در سراسر جهان احاطه یافته است بی توجهی به مظلومان و ترس از ظالمان است.
اوج روضه خوانی سید مرتضی آنجایی گیراتر میشود که به بلای عظیم کربلای امروز گریز میزند که: انسان اجازه و فرصت تأمل و ذکر ندارد!
سرگردانی انسانها در قلمرو حاکمیت لیبرالیزم میان منطق طاغوت، منطق دین، وقتی با آن بلای عظیم همراه میگردد، آغاز خرد شدن استخوانهای عقل در میان چرخ دنده های سلطه نفس است و انسان از حقیقت این سنت ، راه فراری جز خالق این سنت ندارد !
شیعه کربلایی و خط امامی در دایره مکر الهی، از سنتی به سنت دیگر میگریزد و این کرّ و فرّ الهی امکان ندارد مگر با دل سپردگی به ولایت! ولیِّ خدا پای بر فرق همه تعلقات نهاده است و ترس را در وجود خویش کشته و حقیقت را میداند و حقیقت را میگوید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
اگر چه نظام شبهه و شهوت ، به تزریق انواع مخدرها و مسکرات، بشریت رنجور را از خستگی فطری خود (از غیر خدا) غافل میکند اما انسان با رنجی بسیار در میابد که جهان فردا دیگر از آنِ غیر خدا نیست و همه تحولات، حکایتگر همین حقیقت هستند. ایمان، منجی جهان فرداست چونانکه انقلاب اسلامی به برکت ولایت منجی ایران شد.
سید مرتضی در پی این مکاشفه به دنبال قتلگاه خویش میگشت که آینده در نبرد نهایی حق و باطل، از آن حزب خداست. نشانه همیشگی حزب خدا در تاریخ عدالت طلبی بر محور ولایت است. انقلاب اسلامی، هیبت بقیه الله را مهمان قلبهای رنجور کرده است. هزار ماه حکومت غفلت زدگان به یک شب قدر در هم خواهد شکست و حق پرستان مستضعفان وارث زمین خواهند شد.