ببر کاغذی بزک شدنی نیست!
مسعود اکبری
«وین مدسن» تحلیلگر و روزنامهنگار آمریکایی در مصاحبه با شبکه پرستیوی گفت: «آمریکاییها باید به خانه برگشته و ایده غیرمعقول ابرقدرت بودن جهان را فراموش کنند. جهان در حال تحول است و ائتلافها و اتحادهای منطقهای جدیدی در حال ایجاد است.»
«استفن کینزر» عضو ارشد بنیاد «واتسون» نیز در مطلبی با عنوان «آمریکا، ابرقدرتی در حال محو شدن» در «بوستون گلوب» نوشت: «در قرن21 آمریکا نمیتواند بر جهان مسلط شود. اگر آمریکاییها بتوانند خود را با این واقعیت وفق دهند، برای ثبات جهانی امید وجود دارد، اما اگر ما نپذیریم و ضعف نسبی قدرت خود را قبول نکنیم، شاید رنجش و دلخوری ما به طرق خودویرانگری علیه خودمان تمام شود».
دیگر رسانههای غربی نیز در تحلیلهای متعدد به افول قدرت آمریکا در جهان اشاره کردهاند. افول قدرتی که حتی به تحقیر آشکار مقامات عالی این کشور منجر شده است. برای نمونه، در روزهای گذشته یازدهمین نشست سران کشورهای عضو «گروه ۲۰» در چین برگزار شد. روزنامه آمریکایی واشنگتن پست درباره حواشی این اجلاس نوشت: « مشکلات سفر «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا به شهر هانگژوی چین برای شرکت در نشست گروه 20، از همان لحظهای که هواپیمایش در فرودگاه این شهر به زمین نشست، آغاز شد. اوباما زمانی که قصد داشت از هواپیما پیاده شود، متوجه شد که هیچ پلهای در برابر خروجی هواپیمایش، وجود ندارد. زمانی که تیم اجرایی آمریکا در این سفر با عجله زیاد برای آوردن پله خروجی هواپیما بهروی باند فرودگاه تقلا میکردند و عکاسان رسانهای کاخ سفید منتظر ورود اوباما برای ثبت تصاویر خود بودند، با یکی از اعضای تیم تشریفات دولت چین مواجه شدند که بر سر آنها فریاد میکشید و میگفت باید آنجا را ترک کنند. یکی از مقامات کاخ سفید در این حین گفت: این هواپیمای رئیسجمهور ماست، و رسانهها جایی نخواهند رفت. مقام چینی نیز در پاسخ به سخنان آمریکاییها فریاد زد: اینجا هم کشور ماست. در نهایت پلکان تشریفاتی برای خروج اوباما تهیه نشد و در نتیجه اوباما مجبور شد از پله اضطراری در عقب هواپیما بیرون بیاید. موضوع تنها به پلکان رسمی محدود نشد، بلکه برای اوباما فرش قرمز هم پهن نشده بود. چیزی که نشان میدهد ظاهراً تحقیر اوباما از سوی مقامات چینی، عمدی بوده چون که از سایر سران کشورها به هنگام ورود به فرودگاه هانگژوی به صورت رسمی و با استفاده از پلکان رسمی و فرش قرمز استقبال شد».
واشنگتنپست در تحلیل این ماجرا نوشت: «این رفتار پکن به این واقعیت بازمیگردد که در اواخر دهه نخست هزاره سوم در حالی که جهان درگیر بحران اقتصادی بود، چین خود را از این وضعیت مصون دید و به قدرت خود به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان پی برد. از آن زمان بود که پکن تلاش کرد حوزه نفوذ خود را گسترش دهد. پکن دیگر حاضر به امتیازدهی نبود؛ از مسائل کلان از جمله مناقشات ارضی گرفته تا موضوعات جزئی مانند اینکه در مذاکرات چه کسی باید کجا بنشیند».کدخدای بدون فرش قرمز اکنون به نمایشگاهی بزرگ از شکستهای پی در پی تبدیل شده است. «فارن پالیسی» در گزارشی به قلم «استفان والت» درباره ناکامیهای آمریکا در لشکرکشی به افغانستان نوشت: «به طور خلاصه میتوان گفت آمریکا محکوم به شکست در جنگ افغانستان است زیرا با آمادگی کامل وارد زمین بازی نشد. در واقع تمامی تلاشهایی که از سوی آمریکا به کار بسته شد چیزی نبود جز یک اشتباه بزرگ». «لسآنجلس تایمز» نیز با اشاره به ناکامی واشنگتن در حمله به عراق نوشت: «ده سال پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، برنده ژئوپلتیک این جنگ، دشمن آمریکاییها یعنی «ایران» بوده است».
حتی تغییر استراتژی نبرد مستقیم به جنگ نیابتی نیز نتوانست روند ناکامی واشنگتن را متوقف کند. «هیلاری کلینتون» در کتاب خاطرات خود نوشت: «قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال 2013 [چهاردهم تیر ماه 1392] در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم. من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از تشکیل آن توضیح دهم، اما بهیکباره همهچیز در برابر چشمان ما فرو ریخت». در حال حاضر گروهکهای تکفیری تروریستی مورد حمایت آمریکا، شکستهای سنگینی را در سوریه و عراق متحمل شدهاند و تحولات به نفع جبهه مقاومت در جریان است.
مشکلات داخلی آمریکا و به خصوص مشکلات اقتصادی را نیز باید به فهرست این ناکامیها افزود. اقتصاد آمریکا در حال حاضر حدود 20هزار میلیارد دلار بدهکار است. در خردادماه سال جاری، بورس وال استریت در پی انتشار گزارش اداره آمار آمریکا که نشاندهنده پایینترین نرخ اشتغالزایی در این کشورنسبت به پنج سال گذشته بود، به شدت سقوط کرد. هر از چندگاهی نیز شهرهای مختلف آمریکا شاهد اعتراضات مردمی نسبت به سیاستهای واشنگتن در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی است.
موارد ذکر شده هر یک سندی از «آمریکا نمیتواند» را به پرونده ناکامیهای شیطان بزرگ افزوده است. اما در سالهای اخیر دو طیف «سهلاندیش» و «مأموریتدار برای بزک آمریکا» در داخل کشور بدون توجه به مواردی چنین بدیهی با گره زدن «معیشت مردم و گشایش اقتصادی» به «رابطه با آمریکا» به نفس مذاکره و توافق موضوعیت بخشیدند و به جای اصالت دستاورد، اصالت مذاکره و توافق را برگزیدند. با همین نگرش در نهایت توافق هستهای تحت عنوان برجام میان ایران و 1+5 امضا شد. توافقی که عناوینی چون فتح الفتوح، بزرگترین دستاورد قرن، آفتاب تابان و... به آن اطلاق شد. اما دیری نپایید که تشت رسوایی برجام از بام افتاد و مقامات ارشد دولت اذعان کردند که دستاورد برجام برای ایران «تقریبا هیچ» بوده است.
هرچند نتیجه برجام برای ما «تقریباً هیچ» بوده است، اما یک تجربه پرهزینه، اما باارزش نیز در پی داشته است و آن «غنیسازی بیاعتمادی به آمریکا» است. تجربهای که میتواند به نتایجی چون«ایجاد عزم ملی جهت تکیه به توان داخلی» و «اقدام و عمل در اقتصاد مقاومتی» منجر شود.
«هارولد رود» تحلیلگر وزارت دفاع آمریکا «پنتاگون» در اظهار نظری که در وبگاه «الگماینر» منتشر شده، اظهار داشت: «ما امروزه در موقعیتی هستیم که نه تنها در جهان اسلام بلکه در کل دنیا، آمریکا را بسان ببر کاغذی میبینند». در حالی که غربیها خود به ضعف آمریکا اذعان میکنند و با وجود اینکه غیرقابلاعتماد بودن نظام سلطه- و بینتیجه بودن گشایش اقتصادی از طریق مذاکره با آمریکا- برای قاطبه ملت ایران ثابت شده است، ولیکن بزککنندگان چهره کریه شیطان بزرگ-با فرصت سوزی و بدون توجه به منافع ملی- همچنان به دنبال تعمیم این مسیر غلط، پرهزینه و بیفایده-یعنی همان اقدامات نقد در مقابل وعدههای نسیه- در عرصههای دیگر هستند.
قوم بزک در پی آن است که از طریق بازتولید دوگانههای موهوم همانند دوگانه معیشت- هستهای در برجام- و همچنان با معطل گذاشتن گشایش اقتصادی- ارزشزدایی در سیاست خارجی را با پذیرش شرایط خفتبار ادامه دهد. تفاهم دولت یازدهم با کارگروه اقدام مالی(FATF) یکی از مصادیق اصلی در این زمینه است که البته این تفاهم فراتر از حوزه سیاست خارجی است و در حقیقت ارکان اصلی تولید امنیت در ایران را نشانه رفته است.با توجه به موارد فوق، وظیفه مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی دوچندان میشود. به هیچ قیمتی نباید اجازه داد تا خسارت محض برجام و هزینههای سنگینی که بابت آن پرداخت کردیم، در عرصههای دیگر تکرار شود. «تقریبا هیچِ برجام» تکرارشدنی نیست.