kayhan.ir

کد خبر: ۸۴۹۶۷
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۱

علت دوری ما چیست؟ برایم بنویس!(چشم به راه سپیده)



برایم بنویس
معنی فاصله‌ها چیست؟ برایم بنویس
درد این واژه‌سرا چیست برایم بنویس
تو تماشاگر من بلکه نه من فاصله‌ای
علت دوری ما چیست برایم بنویس
همه جا غرق دعا می‌شوم از آمدنت
معنی اشک و دعا چیست برایم بنویس
خون دل خوردنت از بار گناهان من است...
معنی شرم  و حیا چیست برایم بنویس
مثنوی نه، غزلی نه، نه قصیده آقا
مصرع از درس وفا چیست برایم بنویس
دست من را تو نگیری به زمین می‌افتم
حکمت دست شما چیست برایم بنویس
تو برایم بنویسی به یقین می‌فهمم
حرمت خون خدا چیست... برایم بنویس
مهرشاد واحدی

چلچراغ
ناله‌ها رفت و شد فغان باقی
شعر گفتیم و داستان باقی
چلچراغ همیشه طاها
هست نام تو در جهان باقی
صبح و ظهر و شبم پر از نورست
در دلم هست تا اذان باقی
پی فرش رهت زمین آغوش
وز پی سایه آسمان باقی
تا به کی دیده بسته‌ای، ای جان
تا به کی پرده در میان باقی
تا به کی مژده وصال ای دوست
تا به کی رنج عاشقان باقی
تا به کی جان رفتگان دلتنگ
تا به کی عمر رایگان باقی
تا به کی انتظارمان ای گل
تا به کی امتحان‌مان باقی
وارث نور لایزال تویی
از تو نام پیمبران باقی
زنده‌باد ای محمد آخر
از تو تنظیم هر زمان باقی
تا امام زمان طلوع بکند
هست تا هر زمان، زمان باقی
عشق مهدی مرا بسوز آن قدر
که نماند ز من نشان باقی
سیدنقی عباسی

یوسف دنیا

مرا ببخش نگشتم چنان‌که می‌خواهی
به پات جان نسپردم ز فرط خودخواهی
همیشه عهد شکستن ز سمت من بوده
مرا ببخش که سوگند خورده‌ام گاهی
تمام عمر فقط ادعا، که یار توام
ولی دریغ چه گویم، خودت که آگاهی
عزیز کشور جانی و یوسف دنیا
ولی دریغ که ماه نشسته در چاهی
و باز پرسش آخر، جواب معلوم ست
«عزیز فاطمه آیا بود سویت راهی؟»
علی یونسی

خاک حبیب
ز کاروان سفر کرده‌ام نشانی نیست
برای گفتن درد دلم زبانی نیست
برای این که به کوی حبیب خود برسم
من غریب چه سازم که کاروانی نیست
شبیه خیمه نازی که خانه‌ام شده بود
برای دیدن دلدار من مکانی نیست
چه چهره‌های قشنگی که نور مهدی داشت
شبیه همسفرانم که دلستانی نیست
اذان جبهه سحرگه دل از همه می‌برد
چو رفته روح نمازم دگر اذانی نیست
خوشا گلی که به خاک حبیب خود افتاد
نشان ز جسم غریبش جز استخوانی نیست
مرا نبود لیاقت که رخت خون پوشم
کسی که وصل به دنیاست آسمانی نیست
چه عاشقان جوانی که پیر ره بودند
به شور و عشق شهیدان دگر جوانی نیست
برای مرغ شکسته پری که جا مانده
به غیر منزل دلدار آشیانی نیست
جواد حیدری

ستاره شرقی
تو را ستاره شرقی، سلام مولای...
دل‌آشنای غزل‌ها سلام همسایه!
دوباره وقت اذان است، حضرت خورشید
صدای گرم قدم‌های تو کجاهای
بلندآبی صبح ظهور جا مانده...؟
که واژه واژه دلم شد اسیر آرایه...؟
و عشق خاطره سبز ایل باران ست
که قطره قطره چکیده به روی جا پای
غریب عصر سه‌شنبه دوباره می‌آید-
صدای خیس قنوت نگاه یلدای
همیشه منتظر آن دو چشم نرگس تو:
«و این صاحب یوم طلوع فردای...؟»
فخرالسادات موسوی