kayhan.ir

کد خبر: ۸۳۵۶۱
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۶
اعدام‌های سال 67 به روایت عضو سابق سازمان مجاهدین

رهایی از توهم


اشاره
پروژه حمایت از گروهک تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) توسط غرب در سالهای اخیر وارد مراحل تازه‌ای شدکه تازه‌ترین آن، برگزاری همایشی در پاریس و پشتیبانی آل‌سعود و حامیان تروریسم تکفیری از دارو دسته رجوی بود. این حرکت جدید با به اصطلاح رونمایی از یک نوار صوتی منتسب به آقای منتظری درباره دفاع از منافقین در سال 67 توسط رسانه‌های زنجیره‌ای استکبار جهانی تبدیل به یک موج رسانه‌ای شد با این باور غلط که ملت ایران و البته جهان مستقل و آزادیخواه جنایات دهشتبار و مخوف منافقین در حق مردم ایران و عراق را فراموش کرده‌اند.
اما ایجاد موج رسانه‌ای بر افسانه‌ای تحت عنوان «قتل‌عام زندانیان در سال 67» (که نوار صوتی یاد شده نیز به آن می‌پردازد) مختص به امسال و یا سال گذشته نبوده و نیست و سالهاست که مجموعه رسانه‌ای وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی غرب بر روی آن مانور می‌دهند. اگرچه در جبهه رسانه‌های مستقل کمتر برای بازنمایی واقعیت این موضوع تلاش و کار شده است.جلد بیست و هشتم از مجموعه کتاب‌های«نیمه پنهان» که تحت عنوان «رهایی از توهم» در مرداد 1387 توسط «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» منتشر شد، خاطرات یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق بود که مقاطع مختلف فعالیت او در این سازمان از سال 1357 تا 1362 (زمان دستگیری) و سپس دوران زندان (1362 تا 1367) را دربرمی‌گرفت.
بخشی از خاطرات او به همان سال 1367 باز می‌گشت که به عنوان شاهد عینی در زندان‌های اصلی که زندانیان منافق در آن دوران محکومیت خود را می‌گذراندند حضور داشت. همان زندانهایی که رسانه‌های استکباری مدعی هستند قتل‌عام سال 67 در آنها صورت گرفته است.
بی‌مناسبت نیست که از زبان این شاهد عینی با حقایق آن سالها در زندان‌های جمهوری اسلامی آشنا شویم.
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
... و تا تابستان 67
در اواسط سال 1365 آقای ناصریان، دادیار زندان گوهردشت شد. با ورود او پرونده‌های بسیاری به جریان افتاد و جریان عفو و مرخصی زندانیان روند تازه‌ای یافت. تا آن موقع اگرچه هیئت عفو حضرت امام بارها در زندان‌ها از جمله گوهردشت رفت‌وآمد کرده بودند، اما کمتر نتیجه‌ای از این رفت و آمدها گرفته شده بود. ولی با آمدن ناصریان همه چیز سرعت یافت. او به طور مکرر با بچه‌ها در اتاق‌ها و حسینیه زندان دیدار می‌کرد و سر حوصله و با دقت به حرف‌های تک‌تک آنها گوش می‌داد و از خواسته‌هایشان یادداشت برمی‌داشت و به تدریج به آنها رسیدگی می‌کرد. دستیاری داشت به نام عباسی که اصلاً بچه‌ها بین خودشان و او فاصله‌ای احساس نمی‌کردند. جوان و خیلی صمیمی بود و اغلب اوقات با بچه‌ها در داخل سالن مشغول گپ زدن و خوش و بش بود و یا در بازی‌ها و مسابقات مختلف ورزشی سالن شرکت می‌کرد. از همین رو اوقاتی که ناصریان حضور نداشت، بچه‌ها درخواست‌هایشان را به او می‌دادند.
هنوز مدتی از دادیاری ناصریان نگذشته بود که جمع کثیری از زندانیان بندهای مختلف به مرخصی‌های 48 تا 72 ساعته رفتند. من در سری سوم یا چهارم بودم که به مرخصی رفتم و پس از 3 سال در مهرماه 1365، بالاخره از زندان بیرون آمدم. احساس غریبی داشتم. همه چیز برایم تازه و نو بود. تمام مدت 48 ساعت را با خانواده‌ام گذراندم و هنگام بازگشت اصلاً احساس ناراحتی نمی‌کردم. فقط ناراحتی‌ام برای پدر و مادرم بود که بی‌جهت سال‌ها از دست من رنج کشیده بودند.
در همان ایام به مناسبت تقارن هفته جنگ با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، به کمک بچه‌ها نمایشگاهی برپا کردیم که در نوع خود بی‌نظیر بود و نام آن را «از کربلا تا کربلا» گذاردیم. تلفیقی بود از قیام عاشورای حسینی و حماسه‌های رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ که در واقع ریشه در همان فرهنگ و آرمان عاشورایی امام حسین(ع) داشت. از این نمایشگاه که ترکیبی از هنرهای تجسمی و حجمی همراه با جلوه‌های تکنیکی بود، خیلی‌ها بازدید کردند و بعداً هم برای نمایشگاهی که در حمایت از مجاهدین عراقی توسط مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در هتل استقلال برپا شده بود، با همین مجموعه «کربلا تا کربلا» شرکت کردیم.
به هر حال شرایط زندان، زمین تا آسمان متفاوت شده بود. به زندانیان سالن‌های مختلف اعم از سر موضع یا نادم مرتباً ملاقات حضوری و یا مرخصی می‌دادند که طی این روند ما هم یک روز ناهار را با خانواده در حسینیه زندان صرف کردیم.
در آبان ماه اسامی اولین سری عفو حضرت امام اعلام شد که عده بسیار زیادی از دوستان ما در میان آنها بودند، از جمله برخی از همان عناصر بالای سازمان‌ها و گروه‌ها که در قسمت قبل نام تنی چند از آنها را گفتم. با اعلام این عفو، آمار سالن جهاد تقریباً نصف شد و گفته می‌شد که درباره سالن‌های دیگر نیز همین اتفاق افتاده است. باقیمانده افراد به سالن کوچک‌تری منتقل شدند، چرا که نمی‌توانستیم از پس اداره و نظافت اتاق‌های بزرگ سالن جهاد برآییم.  به دلیل وضعیت مطلوب بهداشت زندان، تقریباً کمتر بیماری خطرناکی رواج می‌یافت. تنها بیماری رایج زندان، کمردرد ناشی از کم‌تحرکی بود و عود کردن همورویید که تعدادی از بچه‌ها در بهداری زندان آن را عمل کردند. آنان که کمردرد داشتند هم با یک سری ورزش‌های خاص که از سوی دکتر توصیه شده بود به درمان خود پرداختند.