اخبار ویژه
شعار «اصل نظام نشانه است» شما را به یاد انجمن حجتیه نمیانداخت؟!
قائم مقام حزب اعتماد ملی گفت وزرا حاضر نیستند از دولت دفاع کنند.
رسول منتجبنیا به تابناک گفت: افکار عمومی این چنین نیست که ما یک باره اذهان مردم را بمباران اطلاعات کنیم و آنها هم تحت تأثیر قرار گیرند، این گونه چه بسا اصلاً منفعل شوند. باید هم شخص رئیس جمهور بیشتر با مردم صحبت کند. مثلاً مصاحبههای تلویزیونی باید حداقل ماهی یک بار باشد. علاوه بر رئیسجمهور، به وزرا و معاونین هم همین طور این انتقاد وارد است. من گله دارم از خیلی از وزرا که با مردم حرف نمیزنند، یا اینکه گاه رئیس جمهور سپر بلای آنها میشود. در حالی که در دولت هر کسی باید مدافع عملکرد خودش و همچنین کل دولت باشد، یعنی باید پاسخگوی تمام عملکرد و مصوبات دولت باشد.
قائم مقام کروبی در حزب اعتماد ملی همچنین گفته است: مگر ما الان در بین مسئولان کشور و در بدنه نظام طرفداران انجمن حجتیه کم داریم؟ چه کسی است که نداند انجمن حجتیه، نظام را باطل و طاغوتی میداند؟ آنها معتقدند قبل از ظهور امام زمان(عج) هر نظامی حاکم شود، طاغوتی و فاسد است. اما میبینیم بعضی از این افراد در مسئولیتهای حساس هم قرار گرفتهاند، در ردههای مختلف، البته من اشاره نمیکنم که تطبیقی صورت بگیرد. چه بسا بعضی از این افراد یا خودشان جزء این باندها هستند، یا تحت تأثیر این باندها قرار گرفتهاند. این یعنی تیشه به دست گرفتهاند به ریشه نظام میزنند. همان چیزی که انجمن حجتیه میگفت که این نظام طاغوتی است و در آخر ساقط میشود، اینها میخواهند با دست خودشان انجام بدهند و بگویند دیدید حق با ما بود که چنین اعتقادی داشتیم.
درباره بخش اخیر سخنان منتجبنیا لازم به یادآوری است که شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» را اتفاقاً فتنهگران و آشوبطلبان مدعی اصلاحطلبی در آشوب سال 88 بر زبان جاری کردند و روی جمهوری اسلامی خط کشیدند بنابراین طیف مذکور بیشترین همراهی را در معارضه با نظام اسلامی داشتند و اظهار نگرانی نسبت به نفوذ حجتیه لاف گزاف است.
آمریکا از اول هم قابل اعتماد نبوداما گفتید بستن با کدخدا راحتتر است!
روحانی در سخنان خود از خوشبینی به برجام و بدبینی به آمریکا سخن گفت در حالی که تعهداتی که خوشبینی در آن وجود دارد را باید همین طرفی که به آن بدبین هستیم اجرا کند.
به گزارش مشرق؛ «به برجام خوشبینیم و به آمریکا بدبین» این جمله آخرین سخن رئیس جمهور درباره برجام است. اتفاقاتی که تا به این جای امر افتاده ثابت کرده که آمریکاییها پایبند عمل به تعهدات خود نیستند و بیم از مجازاتهای سنگین بانکهای غربی و اروپایی را واداشته که از مراودات مالی با ایران و ایرانی خودداری کنند.
بانکهای بزرگ اروپایی علت این امر را پابرجا بودن نظام تحریمها و همچنین جریمههای سنگینی که پیش از این به آمریکا پرداختهاند، اعلام میکنند. با این شرایط آمریکاییها خود به عنوان اصلیترین کاسب تحریم شناخته میشوند؛ لقبی که در منازعات داخلی اصلاحطلبان و دولتیها به منتقدان برجام میدادند.
حال اتفاق تازهای افتاده و آن تفکیک برجام از آمریکاست که دولت یازدهم در آستانه ورود به چهارمین سال خدمت خود آن را کلید زده است. سؤال اساسی اینجاست که آیا ماهیت برجامی که دولت یازدهم آن را امضا کرد با نقش و اثر آمریکاییها بر برجام تفکیکپذیر است؟ اگر نگاهی به روند مذاکرات هستهای در دولت یازدهم بیندازیم تفاوت فاحشی را در نگرش دولت در این زمینه احساس میکنیم. دولت پیش از این کلید اصلی کار برجام را با آمریکاییها زد و در این دولت بود که بیشترین مذاکرات هستهای با ایالات متحده انجام شد.
در این روند کار به تماس تلفنی دو رئیسجمهور، قدم زدن دو وزیر خارجه ایران و آمریکا در خیابانهای ژنو، دست دادن اوباما و ظریف در صحن سازمان ملل، ایستادن دو وزیر خارجه کنار پرچم کشور یکدیگر به نشانه دوستی و... کشید. این روند ادامه داشت تا وقتی که رئیس بانک مرکزی ایران در گفتوگو با تلویزیون بلومبرگ و در اثنای دیدار با وزیر خزانهداری آمریکا در این کشور بیان داشت که دستاوردهای برجام «تقریباً هیچ» است.
این در شرایطی بود که حسن روحانی که خود سابقه ریاست تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان را در شورای عالی امنیت ملی داشته است، در زمان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در توضیح چرایی اولویت مذاکره با آمریکاییها در مقابل تروئیکای اروپایی بیان داشت که: «بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست چرا که اروپاییها به دنبال «آقا اجازه» از آمریکا هستند. ... آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است و حالا که رهبر انقلاب در سخنان اول فروردین امسال راه مذاکره را باز گذاشتند دولت بعد با رعایت خطوط قرمز میتواند این رابطه را برقرار کند.» (دوشنبه 23 اردیبهشت 1392، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف).
این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب در فروردین همان سال با بیان اینکه با مذاکره مستقیم با آمریکاییها مخالف نیستم، بیان داشت: «آمریکاییها مدتی است که از طرق گوناگون پیغام میدهند که خواهان مذاکره جداگانه با ایران در خصوص موضوع هستهای هستند اما من براساس تجربههای گذشته به چنین گفتگوهایی خوشبین نیستم.»
ایشان در 11 مرداد ماه سال جاری نیز مطرح کردند: «برجام، به عنوان یک تجربه، بینتیجه بودن مذاکره با آمریکاییها، بدعهدی آنها و ضرورت بیاعتمادی به وعدههای آمریکا را بار دیگر ثابت کرد و نشان داد راه پیشرفت کشور و بهبود وضع زندگی مردم، توجه به داخل است نه دشمنانی که مدام در منطقه و جهان در حال مانعتراشی برای ایران هستند.»
لطفاً به بیعرضههای فشل خسرالدنیا والآخره رأی بدهید!
اصلاحطلبان از مردم میخواهند به جای کارآمدی، به دولت «فشل» و «ضعیف» و «خسرالدنیا و الآخره» رأی بدهند!
روزنامه وطن امروز با اشاره به کاربست شگرد «مارپیچ سکوت» از سوی اصلاحطلبان برای جا انداختن برجام و سرکوب و ارعاب منتقدان نوشت: امروز به نظر میرسد آنها در پیچی واقعی گیر افتادهاند که البته مشکلش دیگر با سکوت هم حل نمیشود. رخنمایی از واقعیت پسابرجامی دولت یازدهم و دستاوردهای «تقریباً هیچ» در حوزه اقتصاد و معیشت مردم اینقدر ملموس و اثربخش است که دیگر حتی ژنرالهای سیاسی و رسانههای حامی دولت هم نمیتوانند سکوت پیشه کنند و به نظر میرسد در یک «فرامارپیچ» افتادهاند، مثلاً صادق زیباکلام درباره عملکرد دولت در حوزه اقتصاد میگوید: «دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملاً کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایهگذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود» یا عباس عبدی میگوید: «اینکه دولت روحانی به طور مستقیم بر فساد و میراث ویرانگر دولت سابق تأکید کند، ضرر میکند؛ آنها باید بر دستاوردهای خودشان تأکید کنند. بیان و تحلیل آن میراث را بگذارند برای نیروهای سیاسی. نکته مهم این است که دولت در این زمینهها هم مثل افراد سیاسی برخورد میکند، در حالی که باید گزارشهای کارشناسی مستدل ارائه کند. رقیب اصلی روحانی عملکرد خودش است و اینکه مجموعه اطرافیانش تا چه حد کارآمد و با سلامت عمل کنند».
همین طور ابراهیم اصغرزاده میگوید: «دولت در این زمینه گرفتار است. دولتی که به مردم میگوید 45 هزار تومان یارانه نگیرید تا بتوانیم برنامههای توسعه را پیش ببریم از آن سو نمیتواند به مدیرانش بگوید شما هم باید فداکاری کنید؛ اینجاست که فاقد صلاحیت اخلاقی میشود. آن وقت دولتی میشود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصی حمایت میکند اما منافع تودههای مردم را نمیتواند بفهمد... آقای روحانی باید متوجه باشد که درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزادهای که اصلاً معجزه نمیکند در ذهن مردم دارد شکل میگیرد. دولت ناکارآمد بدترین اتفاق برای شرایط سال 96 است.»
وطن امروز اضافه کرد: طبعاً وضعیت اجماعی دولت در فاصله کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم هم بر مبنای همین عملکرد صورتبندی میشود. اما حالا باید رسانههای اصلاحطلب از مردم بخواهند به مجموعهای رأی بدهند که پیشتر بر ناکارآمدی آن در حوزههای مختلف از اقتصاد و معیشت گرفته تا فرهنگ و سیاست صحه گذاشتهاند و البته طنز ماجرا در همین «فرمان اصلاحطلبانه علیه فهم» است، آنها از مردم میخواهند به جای گفتمان کارآمدی در حوزه اقتصاد و معیشت و فرهنگ و... به دولت «فشل»، به دولت «ضعیف»، به دولت در این زمینه «گرفتار»، به دولت «خسرالدنیا والآخره» و دولتی که «کارنامه موفقی در حوزه اقتصاد نداشته و اصولاً سیاسیکار است» و... رأی بدهند. آنها از مردم میخواهند به دولتی که ناکارآمد است رأی بدهند تا رفقایشان همچنان وزیر و مدیر باشند، تا ذخیرههای نظام(!) بتوانند همچنان پای سفره انقلاب لقمههای چرب چند صد میلیونی بردارند، تا فرزندانشان با رانت پدر، نماینده مجلس شوند.
و قصه میشود قصه رأی دادن به لیست امیدی که از دلش فاطمه حسینی خارج میشود که از تریبون مجلس که بیتالمال است، به صورت خلاف قانون برای دفاع از خلاف قانونی خانوادگیاش استفاده کند!
نقیضگوییهای زیباکلام این بار درباره کودتای 28 مرداد
زیباکلام میگوید سران کودتای 28 مرداد از آمریکا و انگلیس پول گرفته بودند اما مردمی که در خدمت کودتاگران به خیابان آمدند مزدور نبودند.
وی در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: افرادی در 28 مرداد، به جمع چند صد نفر میپیوندند و خیابانهای مرکزی تهران را پر میکنند، نظامی نبودند و افراد معمولی و بازاری و خردهپا بودند.
زیباکلام میگوید: بدون شک طراحی کودتای 28 مرداد با آمریکا و انگلستان بود ولی آنها به صورت رسمی وارد این قضیه نشدند و کسانی که علیه مصدق شعار میدادند ایرانی بودند. بدون شک سرکردههای آن جمعیت از آمریکا و انگلستان برای سرنگونی دولت مصدق پول دریافت کرده بودند و قطعاً سرلشکر زاهدی با انگلستان و آمریکا همکاری میکرد. سرتیپ متین دفتری برادرزاده دکتر مصدق با کودتاگران همکاری میکرد. شعبان جعفری هم همکاری میکرد، اما جمع کسانی که مأمور و اجیر بودند به هزار نفر هم نمیرسید، در حالی که دهها هزار نفر علیه دکتر مصدق شعار میدادند.
وی در ادامه این مصاحبه با انکار نامه هشدار آیتالله کاشانی خطاب به دکتر مصدق درباره قریبالوقوع بودن کودتا میگوید: سؤال از کسانی که میگویند کاشانی به مصدق نامه داده این است که با پذیرش آمریکایی، انگلیسی بودن مصدق چرا کسانی که کودتا را مشاهده کردند، دست روی دست گذاشتند و این سؤال از آنها که آیا وظیفه شما در پیغام به مصدق خلاصه میشد، کسانی که مصدق را انگلیسی مینامند چرا علیه کودتا اقدام نکردند؟
درباره این سخنان باید گفت: اولاً براساس فرمول آقای زیباکلام میتوان گفت در آشوب نیابتی سال 88، طیفی مأموریتدار و اجیر شده از سوی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، درصدد کودتا بودند و با دروغ تقلب در انتخابات به اغوای مردم میپرداختند.
ثانیاً پیشرفت مهمی است که آقای زیباکلام به کودتاگری آمریکا و انگلیس اذعان میکند در حالی که در همین سالهای اخیر مدعی بود آمریکا و انگلیس دنبال حل مشکلات با ایران هستند اما جمهوری اسلامی نمیخواهد مذاکره و مشکلات را حل کند(!) البته تجربه مصدق در اعتماد به مذاکره با آمریکا، تجربه تلخی بود که به کودتای 28 مرداد ختم شد. (به عبارت دیگر، همین آمریکا و انگلیس کودتاگر و خبیث، از سوی آقای زیباکلام به عنوان دولتهای معمولی قابل شراکت و تنشزدایی معرفی میشدند حال آن که فرش را از زیر پای مصدق، که حتی قائل به مذاکره و اعتمادسازی بود، همین آمریکا و انگلیس کشیدند).
ثالثاً آقای زیباکلام بهتر از همه میداند که چرا کودتای 28 مرداد 32 موفق شد و مردم دیگر پای مصدق نماندند. یک سال قبل از این ماجرا، همین نیروهای انقلابی بودند که به فرمان قیام آیتالله کاشانی در 30 تیر 1331 به خیابان آمدند و شهید دادند و قوام را کنار زدند و مصدق را مجدداً به نخستوزیری بازگرداندند اما مصدق از آن پس دهن کجی به نیروهای مذهبی و انقلابی را آغاز کرد و به برخی عناصر نزدیک به دربار منصب و موقعیت داد و از آن سو به سرکوب و تحدید و فشار علیه برخی جریانهای انقلابی نظیر فدائیان اسلام پرداخت. در همین دوره مدعیان دروغین ملیگرایی، اهانت و ترور شخصیت علیه آیتالله کاشانی را تشدید کردند تا او را منزوی کنند. بنابراین، مصدق شخصاً در انزوا و ناامیدی و خانهنشینی مردم انقلابی و میداندار شدن اجامر و اوباش نقشآفرینی کرد و قدرت و موفقیت در قبضه او بود.