kayhan.ir

کد خبر: ۸۲۸۰۰
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۵

دولت چگونه معادله می‌نویسد؟(یادداشت روز)




1- ارزیابی و محاسبه، مقدمه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری است. «اطلاعات غلط»، «بستن معادله اشتباه»، و یا «محاسبه خطا» در یافتن پاسخ معادله و مجهولات آن، لاجرم به خطاهای اساسی در تصمیم و اجرا ختم می‌شود. امروز طیفی از منتقدان و حامیان معتدل دولت متفق‌القولند که دولت و رئیس‌جمهور دچار خطای محاسبه‌های اساسی، چه در مقدمات و چه در نتایج هستند. چنان که دیروز یکی از اقتصاددانان اصلاح‌طلب گفت «دولت تمایلی اعلام نشده در زمینه برخورد تناقض‌آمیز و سهل‌انگارانه با برنامه توسعه به نمایش گذاشت... لایحه برنامه توسعه و بودجه 95 را با تأخیر چند ماهه به مجلس دادند... دولت اذعان کرد برنامه توسعه‌ای تدارک ندیده است... خطاهای راهبردی در دولت کم نیست. طرفداران برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری بیشترین سهم را در آرای اقتصادی رئیس جمهوری دارند... در کنار رئیس جمهور برای سال 95، یک فرد صاحب صلاحیت کارشناسی درباره فشارهای طاقت‌فرسا و فاجعه‌آمیزی که به تولید کنندگان و عامه مردم تحمیل شده وجود ندارد.»
2- اهل مطایبه‌ای می‌پرسید «آن چیست که دور زمین می‌چرخد و بالا و پایین و چپ و راست می‌رود اما در عین حال ثابت است و از جای خود تکان نمی‌خورد؟». همه از پاسخ درماندند و گفتند خودت بگو پاسخ معمایت چیست؟... گفت «خودم هم نمی‌دانم»! مردم و کارشناسان حق دارند بدانند مرکز آمار و دولت با کدام دستگاه محاسباتی ارزیابی می‌کنند که می‌توانند نقیض‌ها را با هم جمع کنند و حکم منطقی «جمع نقیضین محال است» را باطل سازند؟  به عنوان مثال چگونه می‌شود مدیران نجومی را برکنار و به خاطر آنها از مردم عذرخواهی کرد اما مدتی بعد یکی از همان‌ها را «سرمایه بزرگ و امانتدار کشور» خواند؟ مورد عجیب بعدی گزارش‌های اقتصادی دولت است. به عنوان مثال، رئیس جمهور شهریور 93 (یک سال قبل از اجرای برجام) در مشهد به عنوان خبر خوش، اعلام کرد «از رکود خارج شدیم». ایشان اما 6 ماه پس از اجرای برجام در سفر کرمانشاه و در میان اعتراض مردم به حل نشدن مشکل رکود و بیکاری تصریح کرد «مشکلی به نام رکود داریم». آیا برجام که قرار بود کلید سحرآمیز حل همه مشکلات باشد، معکوس عمل کرده بود؟ پس سهم برجام در این وسط چیست؟... می‌گویند مردی 3 کیلو گوشت خرید و به خانه آورد و از همسرش خواست برای شب آب گوشت بار بگذارد. اما زن خانه، گوشت‌ها را کباب کرده و خورد؛ شب هنگام هم به همسرش گفت گوشت‌ها را گربه خورده است... مرد، گربه را روی ترازو گذاشت و 3 کیلو بود. پرسید: اگر این گربه است، پس 3 کیلو گوشت کجاست و اگر 3 کیلو گوشت است، گربه کجا رفته است؟!
3- آقای روحانی دیروز در جمع مردم یاسوج گفت «خوشحالم در جمع شما اعلام کنم براساس آماری که دیشب اعلام شد، رشد اقتصادی در 3 ماهه اول امسال 4/4 درصد بوده است. ما توانستیم رشد اقتصادی را به نزدیک 5 درصد برسانیم... ما به برجام خوش‌بینیم و به آمریکا بدبین هستیم. خوش‌بینی به برجام، به معنای خوش‌بینی به ابرقدرت‌ها نیست». معمایی غامض و چندوجهی در این میان پدید آمده است. اولاً در حالی که مرکز آمار یک ماه است رئیس ندارد و رئیس آن به دیوان محاسبات مجلس رفته، آمار مذکور با چه مکانیزمی «دیشب» صادر شده است؟ آیا این آمار مشابه همان آماری نیست که درباره کاهش بیکاری منتشر شد و خلاف آن به اثبات رسید؟ ثانیاً رئیس جمهور همین یک ماه پیش در کرمانشاه اعلام کرد «مشکلی به نام رکود در کشور داریم». چگونه به فاصله یک ماه می‌شود هم از رکود (عدم رشد) خبر داد- که کارشناسان به تشدید آن در 6 ماهه گذشته تأکید می‌کنند- و هم مدعی رشد نزدیک 5 درصد شد؟ آیا رشد اقتصادی مانند روشن و خاموش کردن لامپ است یا عبور از رکود به رشد، دوره حداقل یکی دو ساله لازم دارد؟ جالب اینکه سه هفته پیش رئیس کل بانک مرکزی وعده کرد تا پایان امسال (8 ماه بعد) به رشد اقتصادی 4 درصد برسیم. یک روز قبل از سخنان رئیس جمهور هم، معاون اول وی در وزارت نیرو خاطرنشان کرد امسال به رشد اقتصادی 5 درصد «خواهیم رسید»؛ که البته شبیه همین وعده در سال‌های 93 و 94 هم داده شد اما تحقق پیدا نکرد و به رکود عمیق اقتصادی موجود و ملموس برای مردم انجامید. کاش سخنگوی دولت یا دیگر مدیران اقتصادی دولت توضیح بدهند که چگونه می‌توان به تناوب گفت «از رکود عبور کردیم... در رکود به سر می‌بریم... 8 ماه دیگر به رشد اقتصادی 5 درصد می‌رسیم... همین حالا رشد اقتصادی نزدیک 5 درصد داریم»؟! روشن کنند جمع بین رشد و رکود و یا «جهش انفجاری» از رکود عمیق به رشد چشمگیر 5 درصد آن هم بدون برنامه توسعه و قانون بودجه مصوب یعنی چه؛ چگونه امکان‌پذیر است، و ملاک‌های استخراج و اثبات این مدعا کدام است؟ آیا راز همه این معماها، قضاوت آن اقتصاددان حامی دولت نیست که «دولت تمایل اعلام نشده به برخورد تناقض‌آمیز با برنامه توسعه دارد. یک فرد صاحب صلاحیت کارشناس در کنار رئیس جمهور وجود ندارد»؟
4- محاسبه جابه‌جای بعدی که به تناقض منتهی می‌شود، گزاره «به برجام خوش‌بین هستیم و به آمریکا بدبینیم» است. زمانی نه چندان دور، طیف خوش‌گمان و سهل‌اندیش می‌گفتند اوباما، بسیار مؤدب و خوب و میانه‌رو و قابل تعامل و شراکت است و رقبای جمهوری‌خواه او در کنگره هستند که بدند. یا گفته می‌شد تابو شکست و برجام‌های جدید با آمریکا در راه است. اما به چند ماه نکشید که آقای روحانی در گفت‌وگوی تلویزیونی اذعان کرد «آمریکا حسن‌نیت ندارد» (اگر آمریکا با حسن نیت برجام را اجرا می‌کرد، در موضوعات دیگر هم مذاکره می‌کردیم). 1200 روز از فرصت گرانبها و 1460 روزه دولت یازدهم با بی‌عملی و امید بستن محض به توافق با کدخدا سپری شد، 2 میلیارد دلار از اموال ما توسط دولت اوباما به غارت رفت، ده‌ها تحریم جدید برخلاف برجام علیه ما اعلام یا اعمال شد و شرکت‌ها و بانک‌های خارجی توسط وزارت خزانه‌داری دولت اوباما از همکاری با ایران منع شدند تا... آقای روحانی- از سر باور یا فشار افکار عمومی- بگوید «به آمریکا بدبینیم»! آیا مصلحت‌های بزرگ ملی و خسارت‌های متوجه آن، آزمایشگاه رفتارهای پرخطر سیاستمداران برای تجربه‌اندوزی است؟ و آیا بدون تحمل خسارت‌های بزرگ نمی‌شد فهمید اوباما، روی دیگر شیطان بزرگ است که فقط دستکش مخملی روی دست چدنی‌اش کشیده و ذاتاً متعدی و پیمان‌شکن است؟! اکنون آیا از ادب و اخلاق اوباما که آقای روحانی در گفت‌وگوی تلفنی 15 دقیقه‌ای با وی در نیویورک یافته بود و آذر 92 در مصاحبه با فایننشال تایمز گفت (اوباما را بسیار مؤدب یافتم) چیزی باقی مانده یا فریب محض بود؟ اما سؤال مهم‌تری هم در میان است: چند ماه دیگر باید فرصت‌سوزی کرد تا برای آقای روحانی نیز -مانند رئیس کل بانک مرکزی- معلوم شود «عایدی برجام تقریباً هیچ است»؟ آیا برجام و آمریکا قابل انفکاک از هم هستند؟ اگر چنین است آقای روحانی برجام را با اروپایی‌ها منعقد می‌کرد! بار دیگر عنایت کنید؛ ظرف چند ماه چگونه می‌توان در عباراتی متناقض گفت «برجام‌های جدید (درباره مسائل منطقه) در راه است»، «آمریکا حسن نیت نشان نداد» و «به آمریکا بدبین هستیم»؟
5- احتمالاً تا چند ماه دیگر وقتی به انتخابات ریاست جمهوری 96 نزدیک‌تر شویم و مدعیان اعتدال احساس تهی‌دستی بیشتری در زمینه کارنامه اقتصادی و دستاوردهای ملموس برای مردم بکند، خواهیم دید که چگونه طیف بزک‌کننده آمریکا در سال 92، مجدداً بسیج می‌شوند و ادامه مذاکره و توافق و تفاهم با آمریکا در حوزه‌های جدید را تبدیل به «محاسبه عقلانی و ضروری برای کشور» می‌کنند. مدل عملیاتی این طیف، همان شگرد زخمی کردن کار و بند کردن تیشه است. آنها در آستانه انتخابات مجلس دهم (اسفند 94) به مردم می‌گفتند باید چند ماه دیگر به «برجامیان» فرصت داد چون پروژه نیمه کاره است و حالا که شما هزینه‌اش را داده‌اید، ناچارید منصب‌نشینی آنها را تمدید کنید. امروز هم بلومبرگ با اشاره به نظرسنجی‌ها و کاهش محبوبیت آقای روحانی پس از اجرای برجام، می‌نویسد دولت باید بگوید ما به کار بیشتری نیاز داریم و بدین‌ترتیب زمان بخرد.
6- حالا که برجام به اعتبار شتاب‌زدگی در «توافق به هر قیمت» و بدعهدی و خباثت آمریکا به دست‌اندازهای غیرقابل عبور افتاده، می‌گویند «برجام، کار بزرگ مردم و تصمیم نظام و رهبری بود». اغلب همان مردمی که توقع رفع تحریم‌ها و گشایش اقتصادی را از برجام داشتند، امروز ابراز بدبینی و ناامیدی شدید نسبت به اصل برجام و تعامل با آمریکا می‌کنند که در نظرسنجی‌های مختلف کاملاً مشهود است. از سوی دیگر رهبر معظم انقلاب با وجود اظهار بی‌اعتمادی نسبت به آمریکا و توافق با او، بیشترین حمایت‌ها را از دولت در جریان مذاکرات انجام دادند. اما مسیری که دولت - و بدتر از آن طیف رسانه‌ای بزک کننده آمریکا- درباره اشتیاق به توافق در پیش گرفتند، عملاً موجب دور زدن خط قرمزهای تصریح شده از سوی رهبری، شورای عالی امنیت ملی و مجلس شد؛ بنابراین چگونه می‌توان این بدعملی راهبردی دولت را پای تصمیم نظام یا مطالبه واقعی مردم نوشت؟
7- اگر تا امروز خوش‌بینی به آمریکا و حسن نیت او خطا بود، از امروز به بعد تداوم همین خط یا القای اضطرار و ضرورت معامله دوباره با او و دادن امتیازهای جدید، قطعاً خیانت است. اگر تعلیق و تعطیلی بسیاری از تدبیرها و تصمیم‌سازی‌های راهگشای اقتصادی به امید معجزه برجام، اشتباه استراتژیک بود، تمسک به رادیکالیسم و حاشیه‌سازی‌های پس از این در زمینه کنسرت بازی و حصر بازی و فضای مجازی یا مظلوم‌نمایی به جای پاسخگویی - و پذیرش اشتباه و بازگشت از بیراهه- متضمن خیانت و جنایت در حق یک ملت است. ریلی که به سوی آمریکا و غرب در این 3 سال کشیده شد، دقیقاً به «پرتگاه» ختم می‌شود و کشور را از حرکت به سمت مقصد «پیشرفت» دور کرده است. افراطیونی که ابا نداشتند بگویند «دولت روحانی، رحم اجاره‌ای ماست»، حالا از یک سو او را تهدید می‌کنند که اگر با ما همراهی و معامله نکنی، دیگر رئیس جمهور نخواهی شد و از جانب دیگر لاف می‌زنند که فقط ما کار بلدیم و دیگران افراطی و پوپولیست هستند. اما کیست که نداند همان‌ها پدرجد تندروی، مصلحت‌سوزی و عوام فریبی در دو دهه اخیر بوده‌اند و دور هر سیاستمداری حلقه زده‌اند، تا او را بدهکار نکرده و مانند نزولخواران با وی معامله نکرده باشند، رهایش نکرده‌اند. آنها شرط بقای خود را در تداوم «تهدید و فشار دشمن» و «منجی‌نمایی» و «میانجی‌نمایی» خویش می‌بینند. روحانی اگر می‌خواهد فشار تحریم‌های دشمن از سر کشور برداشته شود، ناچار است این طیف طفیلی را منکوب کند، اگرنه به واسطه همین‌ها تبدیل به دولتمردی کتف بسته در برابر آمریکا خواهد شد.
محمد ایمانی