خادمان سلطه
آزادی قلم و قلمهای واقعا آزاد!
از زماني كه رضاخان بر اريكه پادشاهي ايران تكيه زد، برنامههاي دينستيزي نيز بهطور آشكاري در دستور كار رژيم پهلوي قرار گرفت; قانون كشف حجاب، اجبار براي پوشيدن لباس متحدالشكل، گذاشتن كلاه شاپو و تحت فشار قرار دادن علماي دين به بهانههاي مختلف نمونههايي از مخالفت آشكار با دين بود اما مخالفت و مقاومت مردم متدين و مبارزات علماي دين كه نمونه آن قيام خونين مسجدگوهرشاد بود، اين برنامهها را در عمل با شكست مواجه كرد. با اين حال اهداف رضاشاه در دوران پسرش با تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت كشور كه بر همه جوانب اشراف داشت، به شكل وسيعتر و پوياتري ادامه يافت. ايجاد قمارخانهها و كابارهها، رواج فيلمهاي مبتذل، نشر آثار عشقي و رمانهاي مبتذل، سياستي بود كه رژيم پس از شكست در مبارزات روياروي و آشكار با دين، در پيش گرفت. در اين بين مطبوعات نيز نقش ويژهاي را ايفا كردند.
بهطور كلي نشريات طي سه دهه از 1330 تا 1350 بهطور تقريبي همه حريمها را زير پا گذاشتند و با نشر داستانهاي مبتذل و مستهجن، چاپ عكسهاي خلاف عفت عمومي، ترويج زنان بدكاره، تبليغ كالاهاي خلاف شرع مانند مشروبات الكلي كوشيدند تا باورها و ذائقههاي مردم و افكار عمومي را نسبت به ارزشهاي اصيل ملي - مذهبي دگرگون كنند. واكنش دولتها نسبت به اقدامات ضداخلاقي مطبوعات در بسياري از موارد سكوت بود. البته گاهي نيز پيش ميآمد كه نشريهاي بهخاطر عكس يا مطلبي كه ممكن بود اعتراض عالمان را برانگيزد، براي مدتي توقيف شود اما بهطور عموم عكسالعمل ساواك در مقابل گزارش مأموران ساواك مدارا بود مگر اينكه نشريهاي چون تهران مصور راه افراط را طي ميكرد كه ممكن بود اعتراض روحانيت را برانگيزد.
گزارش زير نمونهاي از رفتار مجله تهران مصور و واكنش دستگاه حاكمه بهدليل ترس از روحانيون است:
«طبق اطلاع رسيده از قزوين انتشار مجله تهران مصور مورخه 7/5/42 با عكس دختران كنار ساحل ايران در موقعيتي كه ملاها بر عليه دولت و آزادي زنان تحريكات دامنهداري ميكنند، صلاح نميباشد. اين قبيل تصاوير زننده صرفنظر از اينكه محيط سالم خانوادهها را ناراحت ميكند براي مخالفان دولت مخصوصاً ملاها وسيله بسيار خوبي است كه دامنه تحريكات خودشان را زياد كنند.»
از مجموع اسناد ساواك درباره مطبوعات اينطور برميآيد كه اگر جنبههاي احتياطي رژيم نبود، چه بسا كه اين مقالهها هرگز با واكنش ساواك روبرو نميشد; چرا كه توجه به جنبههاي سياسي مقالهها بيش از مسائل اخلاقي اهميت داشت.
در مورخه 13/10/39 بخش جرايد ساواك به سلسله مراتب خود گزارش داد كه در داستان دنبالهدار زني به نام هوس مندرج در شماره 904 نشريه تهران مصور مطالبي تحريكآميز درج شده است. از آن جايي كه در سطرهاي آخر داستان عبارت زير آمده بود:
«قهرمان داستان در پاسخ به سؤال زني به نام حوريه كه اين معجزه كي و چه جور رخ خواهد داد ميگويد: نميداند چه جور اما به هر حال اين معجزه رخ خواهد داد. فقط آسمانها، خدا و مسيح و مريم ميدانند كه اين معجزه چطور اتفاق خواهد افتاد. اين امري است كه به آينده مربوط است ولي به هر حال معجزه رخ خواهد داد. شايد بهصورت يك انقلاب... و شايد بهصورت يك كودتا...»
بخش جرايد از مقامات بالاتر خود در زمينه نوع برخورد كسب تكليف ميكند كه اين دستور صادر ميشود:
«بايستي روشن كنيد نويسنده اين مقاله چه كسي است. خيلي بوي چپي ميدهد و اگر نويسنده معلوم شود مشخص ميشود.»
در تحقيقات ساواك مشخص شد كه نويسنده اين داستان فردي به نام صدرالدين الهي است كه تحت عنوان ارغنون مطالب را ارائه نموده و طي يادداشتي به ساواك اعلام ميكند كه:
«داستان مزبور كه صرفاً به منظور تجليل از خدمات قائد عظيمالشان ايران اعليحضرت فقيد رضاشاه كبير تحرير شده است و متأسفانه بهعلت اتمام جلد اول آن در شماره 904 مختصر سوء تفاهمي بهوجود آمده بود. در شماره 905 با تشريح كامل موضوع و تجليل كافي از اعليحضرت فقيد رضاشاه كبير موضوع روشن گرديده است و اگر ذلت و خطايي نيز در خلال سطور اين دو شماره بچشم ميخورد، علت قصور قلم بوده است ور نه خداي ناكرده، هيچ نوع سوء نيتي از سوي اينجانب در ميان نبوده است. اميدوارم كه در طي دنباله داستان و در فصول آينده آن به اندازه {اي} كه در حد يك ايراني وطنپرست و حقشناس است بتوانم درباره مقام والاي اعليحضرت فقيد رضاشاه كبير قلمفرسايي كنم.»
در گزارش بعدي ساواك مشخص شد كه نويسنده براي خشنودي و جلب نظر شاهنشاه مشي داستان را عوض و از رضاشاه تجليل فراواني كرده است.