تفکر راهی برای تزکیه
تفکر یعنی اندیشیدن که نتیجه آن فکر و اندیشه است. تفکر در آیات آفاقی و انفسی انجام میگیرد. ابزارهای آن نیز حواس ظاهری، قلب و عقل در چارچوب برهان است. به این معنا که با ابزارهای حسی در جهان پیرامونی مینگریم و مجموعه اطلاعات را بر اساس فطری که در نهاد ما است یعنی اصل اجتماع نقیضین محال است، تجزیه و تحلیل میکنیم و به نتیجه و نتایجی میرسیم. این فرآیندی که در ما اتفاق میافتد تفکر نامیده میشود.
انسان با تفکر، به یک اصل اساسی بسیار مهم میرسد و آن فقر وجودی انسان است؛ زیرا به این نتیجه قطعی میرسد که خودش درپاره جغرافیایی زمانی و مکانی قرار دارد که نه اولش را میتواند بفهمد و نه آخرش را. انسان همواره در لحظه و زمان کنون زندگی میکند. اینکه انسان هیچگونه دسترسی نسبت به آینده ندارد او را در بهت و حیرت فرو میبرد. معلوم نیست که لحظه دیگر هست یا نیست؛ موقعیت وی بهبود مییابد یا بد و یا بدتر میشود. حال تا چه زمانی امتداد مییابد؛ شکی ندارد که امتداد آن تاریک و مجهول است. در چنین وضعیتی به این نتیجه میرسد که ناتوان و فقیر است و هیچ قدرت و سلطهای بر جغرافیایی به نام زمان و موقعیت خود در آینده ندارد. اینجاست که درمییابد تنها از راهی دیگر یعنی از راه وحی میتواند این نقص را جبران کند. این وحی الهی است که میتواند بگوید آیندهای چون آخرتی است و عقاب و جزایی وجود دارد. این وحی است که میگوید راه رسیدن به آخرت سعادتمند با تزکیه و تقوا به دست میآید که آن نیز نتیجه عبادت است (بقره، آیه 21)
اینجاست که شریعت به معنای طریقه زندگی در زندگی انسان فقیر و ندار و ناتوان مطرح میشود؛ زیرا تنها راه دسترسی به آیندهای روشن و رهایی از تاریکی و ظلمات است. از این رو خداوند وحی و قرآن و ایمان و شریعت را نوری میداند که انسان و زندگی و آیندهاش را روشن میکند و او را از تاریکی بیرون میآورد.
پس تفکر به ما میآموزد که ناتوان و ندار هستیم و انسانمحوری معنایی ندارد، بلکه باید خلافتمحوری را برای انسان در نظر گیرد و با این خلافتمحوری است که ربوبیت معنا مییابد و انسان نیازمندی خود را به ربالعالمین درمییابد و نیاز به تزکیهای را درک میکند که او را به کمال میرساند و از تاریکی بیرون میآورد و آیندهای روشن در پیش رویش ترسیم میکند.