شعر
سوگنامه کابل
ایادی تکفیری استکبار،دوم مرداد، با حملهای تروریستی در شهر کابل 80 شیعه افغانستانی را مظلومانه به شهادت رساندند. چند شاعر افغان مقیم ایران، در سوگ آن فاجعه، شعر سروده اند:
از دردهايم شعر مي آيد
صحرا دردمند
از دردهايم شعر مي آيد
از دورها اما
براي روشنايي
تكه تكه مي شوم
تركش هاي انتحاري
صاف رفت قلبم را شكافت
و مثل ذره ذرههاي تنهاي غريب مانده
توي سطر هاي پر از درد پاشيد
من....
تو....
ديار غم انگيز ما.....
دنبال معناي آن ترازوي مشهور ميگرديم
همان كه خيلي جاها آويزان است
نامش چه بود؟
هان! عدالت انگاري...
اينجا انگار توي كفههاي ترازو
هرچه خون بريزي....
نميشود....
مساوي با جيبهايي كه بمب ميخرند....
بغضهایم را در کدام گوشه جهان پنهان کنم
جویا بابایی
هموطن، بیگناه مرده است
و پسرش بالای جنازه ی پدر اشک میریزد
دگر بغضهایم را در کدام گوشه ی جهان پنهان کنم
و در پشت کدام پرده آرامتر بگریم؟
مرد همسایه مرده است
و رهبران روی صندلیهای قدرت، ریاکارانه نی مینوازند
نالههای یک مادر
یک همسر
یک برادر
ویک پسر
از میلههای پنجرههاشان تجاوز کرده است
عرش خداست دارد خون گریه میکند
زمین و آسمان میلرزد
از گریه ی یتیمی!
بیچاره من!
که هر حادثه ی دردناکی پاشنه ی آشیل من میشود
مسیر بیشهادت پرتگاه است
حبیب ا ... رضایی مهر
ما رفتهایم در ملک بالا جا بگیریم
اندر میان عرشیان ماوا بگیریم
ما میرویم آنجا که عاری از نفاق است
عاری زظلم و ناکسی و اختناق است
ما گشتهایم نور زمین و بینیازی
ما غرق نوریم نور را میگیریم به بازی
ما هرچه خواهید روشنایی میفرستیم
گلهای لاله، آشنایی میفرستیم
یاران صبوری و شهادت شرط راه است
ورنه مسیر بیشهادت پرتگاه است
ما نغمه را در باغ هستی ساز کردیم
راه سعادت را یکایک باز کردیم
با یک، دو، بسم الله دیگر کار جور است
همت کنید، چشم حسودان کور کور است
آری شما دانید تدبیر و زرنگی
ما میرویم دیگر روا نبود درنگی
توتاب تنها بهر ما رمز عبور است
مهتاب اندر دست ما وقت حضور است
در بامیان مهتاب نمایان است فردا
روشن سرای عدل و احسان است فردا
تنها نه دایکندی و بامیان نور گیرد
بلکه هزارستان افغان نور گیرد