kayhan.ir

کد خبر: ۸۱۳۰۷
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۲

بحرین؛ از مقاومت برابر انگلیس تا ایستادگی علیه آل خلیفه



تهیه و تنظیم: کامران پورعباس
دولت بحرین اخیراً در ادامه تشدید فشار برای حذف کامل معارضان و نابودی انقلاب در این کشور، اعلام کرد تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین را لغو کرده است.
این خبر با هشدار بی‌سابقه سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران به رژیم آل‌خلیفه مواجه گردید. بیانیه‌ شدید‌اللحنی که سردار سلیمانی در این زمینه صادر کرد توسط خبرگزاری فارس منتشر گردید.
سردار سلیمانی در پی سلب تابعیت رهبر شیعیان بحرین هشدار داد که در صورت هرگونه تعدی به شیخ عیسی قاسم با مقاومت مسلحانه بی‌سابقه‌ای روبرو می‌شود که اسقاط رژیم بحرین گوشه‌ای از تبعات آن خواهد بود.
در پایگاه اطلا‌ع­‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌­ای مقاله‌‌ای به قلم محمدرضا کلهر منتشر گردیده که در آن پیامدهای سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم بررسی گردیده است.
در این مقاله در باره پیشینه­ حرکت­‌های انقلابی در بحرین آمده است:
«... مردم بحرین نیز که سال‌ها منتظر فرصتی برای احقاق حقوق خود بودند در ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ انقلاب خود را کلید زدند. ... نامیدن ۱۴ فوریه به‌عنوان نقطه آغاز قیام مردم بحرین به این معنی نیست که پیش از آن مردم بحرین اعتراضی نداشته‌اند. واقعیت این است که مردم بحرین از ۱۸۲۰ میلادی سرگرم مبارزه بوده‌اند. تا سال ۱۹۷۱ با انگلیسی‌ها مبارزه می‌کردند و از آن زمان تا ۲۰۱۱ به‌صورت پراکنده علیه آل‌خلیفه مبارزه کرده‌اند. اکثریت مردم بحرین یعنی بحرانی‌ها، عجم‌ها و هولی‌ها(اهل تسنن بحرین) در حاکمیت بحرین هیچ‌گاه هیچ نقشی نداشته‌اند و پست‌های کلیدی حاکمیت همواره در اختیارخاندان آل‌خلیفه بوده است. در واقع موج بیداری اسلامی در سال ۲۰۱۱ به نوعی تسریع‌کننده انقلاب بحرین بود. مردم بحرین به دلیل دوری از اقدامات خشونت‌آمیز، مشی و رفتار کاملاً مسالمت‌آمیز در پیش گرفتند و از طریق اعتراضات و نافرمانی‌های مدنی سعی داشتند به حقوق خود برسند.»
پاسخ آل­ خلیفه به اعتراضات مسالمت‌آمیز انقلاب بحرین تا کنون مشت آهنین و اقدامات خونین و سرکوب­گرانه بوده است. در ادامه این مقاله آمده است:
«اما گویا مشی مسالمت‌آمیز انقلاب بحرین تاکنون جواب نداده و آل‌خلیفه به نوعی این نوع رفتار مدنی را نشانه‌ ضعف انقلابیون تعبیر کرده است. به‌همین دلیل در اقدامی عجیب، شیخ عیسی قاسم، رهبر شیعیان بحرین به اتهام واهی فرقه‌گرایی توسط آل‌خلیفه سلب تابعیت شد. این حکم به معنای این است که آیت‌الله عیسی قاسم که توسط رهبر انقلاب، «ستاره‌ای در آسمان تشیع» معرفی شد به زودی از بحرین اخراج خواهد شد. سلب تابعیت از لحاظ حقوقی امری کاملاً مردود است و تنها آل‌خلیفه آن را با جهت تغییر بافت جمعیتی بحرین بر علیه شیعیان در پیش گرفته است چرا که بیش از ۷۰ درصد مردم بحرین را شیعیان تشکیل می‌دهند. (البته رسانه‌های بحرینی این رقم را ۶۷ درصد اعلام کرده‌اند.)»
در ادامه این مقاله توطئه علیه روحانی انقلابی بحرین بصورت عمقی بررسی گردیده و در نگاهی کلان به ماجرای شیخ عیسی قاسم آمده است:
«واقعیت این است که در چند ماه اخیر جبهه‌ غربی- عبری در سوریه و عراق متحمل شکست‌های سختی شده است. ... در واقع هدف اصلی از آشوب در عراق و سوریه تضعیف محور مقاومت بود اما این پروژه تا به امروز با شکست مواجه شده است. بنابراین بحرین به‌عنوان محل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا و همچنین همسایه‌ عربستان در کانون توجهات قرار گرفت؛ چراکه در صورت پیروزی انقلابیون این کشور، منافع آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آنان به‌خطر خواهد افتاد. بی‌تردید پیروزی در بحرین، بر رفتار شیعیان عربستان در منطقه‌ الشرقیه که مستعد قیام علیه ‌آل‌سعود هستند نیز تأثیرگذار خواهد بود. به ‌همین دلیل آل‌خلیفه، رهبر اصلی شیعیان بحرین را با تمسک به قانون واهی سلب تابعیت از تأثیرگذاری و بطن تحولات کنار گذاشت.
اما این اقدام، همان‌طور که گفته شد اقدامی مجزا و منفک از دیگر تحولات منطقه نیست و نباید این تصمیم آل‌خلیفه را مستقل تحلیل کرد. بی‌شک آل‌سعود نیز در اتخاذ این تصمیم نقش داشته است. حکومت عربستان در چند دهه‌ اخیر نشان داده از روی کار آمدن رهبران قدرتمند و مردمی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا هراس دارد. او به‌خوبی می‌داند که روی کار آمدن هر حکومت مردمی در منطقه، به‌معنای یک قدم نزدیک شدن به پایان عمر حکومت استبدادی و قرون وسطایی خود است. از این‌رو تمام تلاش خود را برای سرکوبی آنها به‌کار گرفته است. آل‌سعود نهایت تلاش خود را برای شکست انقلاب مصر و حکومت مرسی انجام داد، علیه مردم بی‌گناه یمن جنگی ۱۸ ماهه را به راه انداخت، آیت‌الله نمر رهبر شیعیان عربستان را به شهادت رساند و اکنون نیز گویا نوبت به شیخ عیسی قاسم رسیده تا وی را از تأثیرگذاری در انقلاب بحرین دور کند. نامه‌ لو رفته پادشاه عربستان به آل‌خلیفه که خواستار اقدام علیه شیخ عیسی قاسم شده است بهترین سند در این مورد است.»
و اما موضع ایران؛ رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران در سال ۹۰ تأکید کردند: «حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایاى بحرین دخالت می‌کند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمی‌کنیم. ما آنجایى که دخالت کنیم، صریح می‌گوییم. ما در قضایاى ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزى جنگ سى ‌و سه روزه و پیروزى جنگ بیست ‌و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می‌کنیم و هیچ ابائى هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. اما اینکه حالا حاکم جزیره‌ بحرین بیاید بگوید ایران در قضایاى بحرین دخالت می‌کند، نه، این حرف درستى نیست؛ حرف خلاف واقعى است. ما اگر در بحرین دخالت می‌کردیم، اوضاع در بحرین جور دیگرى می‌شد.»
این سخنان صریح‌ترین و محکم‌ترین سند در مورد موضع ایران در برابر انقلاب بحرین بود. اکنون پس از ۵ سال بار دیگر رهبر معظم انقلاب به‌ نوعی همان موضع قبلی را با ادبیاتی دیگر ادامه دادند. ایشان در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم در نوزدهم ماه مبارک رمضان تأکید کردند: «امروز در بحرین ملاحظه کنید! مسئله‌ بحرین جنگ شیعه و سنّی نیست، مسئله‌ حاکمیّت جائرانه‌ ابلهانه‌ یک اقلّیّت مستکبر خودخواه بر یک اکثریّت گسترده است. یک اقلّیّت کوچکی بر هفتاد درصد، هشتاد درصد مردم بحرین دارند حکومت می‌کنند؛ حالا هم [این] عالم مجاهد، آقای شیخ عیسی‌ قاسم را مورد تعرّض قرار داده‌اند؛ این حماقت آنها است، این بلاهت آنها را نشان می‌دهد. شیخ عیسی‌ قاسم کسی بود که تا امروز و تا وقتی‌که می‌توانست با مردم حرف بزند، از حرکات تند و مسلحانه‌ مردم جلوگیری می‌کرد، مانع می‌شد. نمی‌فهمند که با چه‌کسی درافتاده‌اند، نمی‌فهمند که تعرض به شیخ عیسی‌ قاسم یعنی برداشتن مانع از مقابل جوان‌هایی پرشور و پرحماسه‌ بحرینی که [اگر] بیفتند به جان نظام حاکم، از هیچ راه دیگری نمی‌توانند آنها را ساکت کنند.»
در پایان این مقاله نتایج و پیامدهای توطئه آل­ خلیفه علیه شیخ عیسی قاسم چنین تشریح گردیده است:
«در واقع آل‌ خلیفه با اشتباه راهبردی که در مورد شیخ عیسی قاسم مرتکب شد به نوعی راه را برای انقلابیون بحرینی در جهت اقدامات دیگر باز کرد. شاید بی‌راه نباشد اگر شیخ عیسی قاسم را دلیل اصلی مسلحانه نشدن انقلاب بحرین بدانیم. چراکه این انقلاب در زمانی تشدید شد که منطقه با بیداری اسلامی که در برخی از کشورها با خشونت و قیام مسلحانه همراه بود مقارن گردید. بنابراین ممکن بود شور و هیجانات داخلی مردم بحرین به سمت اتخاذ رفتاری مشابه با مصر و لیبی و سایر کشورها برود اما شیخ عیسی با رهبری خود توانست از درگیری داخلی در بحرین جلوگیری کند. آنچنان‌که بی.‌بی.‌سی نیز در گزارشی به ‌مناسبت سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم وی را خواستار برابری و اصلاحات در بحرین دانست و بر مسالمت‌آمیز بودن روش و مشی وی تأکید کرد. شیخ عیسی قاسم نیز خود در خطبه‌های نماز جمعه در سال ۲۰۱۲ به ‌صراحت اعلام کرد که مردم بحرین نیاز به اصلاحات دارند. وی در سال ۲۰۱۴ نیز بار دیگر تأکید کرد که انقلاب مردم بحرین مسالمت‌آمیز شروع شده و مسالمت‌آمیز هم ادامه پیدا خواهد کرد.
از سوی دیگر هم‌‌زمان با افزایش امکان گرایش به راهکارهای غیرمسالمت‌آمیز، به‌نظر می‌رسد حامیان «اسقاط آل‌خلیفه» افزایش خواهند یافت. به‌صورت کلی در بحرین و در میان معترضان، دو خط اساسی وجود دارد: سرنگونی آل‌خلیفه و اصلاح این رژیم. اولی با انقلاب صورت می‌پذیرد و دومی با پادشاهی مشروطه (ملکیه دستوریه). این‌که کدام رویکرد در بحرین دقیق‌تر و صحیح‌تر است، اکنون محل بحث نیست اما واقعیت این است که حامیان پادشاهی مشروطه پرشمارترند. شیخ عیسی قاسم اصلی‌ترین چهره در این رویکرد است که حتی مورد احترام حامیان خط اسقاط آل‌خلیفه نیز هست و بر همین اساس او را رهبر انقلاب بحرین می‌نامند. اما سلب تابعیت از این عالم بزرگ ممکن است باعث آن شود که رویکرد اصلاحی کمرنگ، و در عوض رویکرد معطوف به سرنگونی آل خلیفه پررنگ‌تر شود، و این می‌تواند تراژدی بزرگی برای آل‌خلیفه باشد.»