kayhan.ir

کد خبر: ۸۰۸۸۳
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۳
نگاهی به فیلم «دختر» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی

دختر... پدر... فیلم ابتر!



آرش فهیم
فیلم «دختر» هم مثل سه فیلم قبلی میرکریمی، مسئله زنان جوان و نهاد خانواده را محور قرار داده است. نگاه این کارگردان به زن، نگاهی آسیب شناسانه و در عین حال پاک و سالم است. اینکه یک کارگردان وارد فضای دخترانه می‌شود و گردهمایی‌ها و مسائل مربوط به آن‌ها را نمایش می‌دهد اما ذره‌ای از این فضا و موضوع استفاده ابزاری نمی‌کند، گویای سلامت فکری و هنری اوست. هرچند که موضوع «دختر جوانی که در برابر پدرش سرکش است و از او می‌گریزد» اواسط فیلم، رها می‌شود و مسئله اصلی، پدر می‌شود و در نهایت نیز همه چیز در فیلم، ابتر می‌ماند!  
مشکل اصلی فیلم، شتابزدگی در شخصیت پردازی و منطق داستان است. از یک طرف، انگیزه آدم‌های درون فیلم، مخاطب را برای انجام کارهای آن‌ها مجاب نمی‌کند. به‌طور مثال، ما در این فیلم دختری را می‌بینیم که قصد دارد برای شرکت در مهمانی خداحافظی دوست دوران دانشگاه خود از آبادان به تهران برود. اما پدرش با این مسافرت مخالفت می‌کند. مشکل این قضیه در این است که عامل ایجاد درگیری میان دختر و پدر در فیلم، خیلی ضعیف است. طبیعی است که هر پدر و مادر نرمال و متعادلی با سفر چند صد کیلومتری دختر جوان خود برای اینکه فقط در یک دور همی شرکت کند، مخالف باشند. بنابراین، باید عامل دیگری برای ایجاد تنش میان دختر و پدر تعیین می‌شد.
یک مثال دیگر؛ در تهران، پس از فرار دختر، پدر مستأصل و پریشان به جست وجو می‌پردازد. وقتی پلیس از پدر درباره وجود قوم و خویش در تهران می‌پرسد، پاسخ او منفی است. اما بعد معلوم می‌شود که دختر به خانه عمه اش رفته است و پدر صرفا به دلیل قهر بودن با خواهرش، وجود فامیل در تهران را نفی کرده است ‍! به‌طور طبیعی، وقتی یک پدر، دخترش را گم می‌کند و برای پیدا کردن او به کلانتری می‌رود نمی‌توان باور کرد که وجود خواهرش در تهران را فراموش می‌کند. هر کس با هوش متوسط، احتمال پناه بردن دختر به خانه عمه اش را می‌دهد، با توجه به اینکه عمه تنها خویشاوند آن‌ها در تهران است.
همچنان که معلوم نیست چرا پدر، پس از سال‌ها قهر و دشمنی با خواهر و شوهر خواهرش و در شرایطی که در برخورد اول اصلا شوهر خواهر خود را بجا نمی‌آورد، ناگهان تصمیم می‌گیرد تا همه بدهی‌های او را بپردازد! تا پایان هم دلیل اصلی قهر و دشمنی آن‌ها مشخص نمی‌شود.
نکته قابل تأمل، قرار گرفتن یک دیالوگ تکراری در این فیلم است؛ «از وقتی پدر رفت، همه چیز به هم ریخت» این جمله در چند فیلم اخیر دیگر، ازجمله «ابد و یک روز» هم گفته شده بود و از قضا در فیلم دختر هم مطرح می‌شود! اواخر هم فیلم به ورطه شعار و خطابه می‌افتد. دختر پس از چند روز کشمکش و ایجاد عذاب و مزاحمت بی‌دلیل برای پدرش ناگهان به این نتیجه می‌رسد که «بابا گناه دارد!» و سیدرضا میرکریمی که پس از اوج گیری اولیه‌اش با سه فیلم «کودک و سرباز»، «زیر نور ماه» و به ویژه «خیلی دور، خیلی نزدیک» در مسیر میان مایگی و تولید فیلم‌های متوسط و بی‌اثر حرکت می‌کند!