این تئاتر در شأن فرهنگ ما نیست
«متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضیهای مثلاً اینجوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بیجهت یعنی بدون سمتوسوی درستوحسابی بوده؛ بعد هم با یک زبان ابهام، خیال میکنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست. تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را میبینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان میشنود. در این میتواند خیلی چیزهای سازندهای باشد. تئاتر؛ تئاترهای دانشجویی. گروههای هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را [بیان کنند].»
بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان 1394/4/20
طی سالهای اخیر، با وجود اجرای نمایشهای فاخری همچون «نسیان»، «غبار»، «فصل شیدایی»، «شبی در کهکشانها»، «فصل وصل» و ... که با استقبال بسیار زیاد مردم هم همراه شدند و البته مدیریت دولتی تئاتر هم هیچ نقشی در اجرای آنها نداشت، متأسفانه اغلب آثاری که روی صحنه رفتند، در شأن فرهنگ سرزمین ما نبودهاند! هنوز چند روز از اجرای نمایش موهن «مجلس ضربت زدن» به کارگردانی محمد رحمانیان و با نمایشنامه بهرام بیضایی نگذشته بود (نمایشی که به طور آشکار و مستقیم، علیه باورها و ارزشهای مذهبی اصیل بود) نمایش دیگری روی صحنه رفت که ضمن عادی توصیف کردن همجنسبازی، تلاش وافری برای بهکارگیری الفاظ زشت و رکیک دارد. اینگونه مسائل، به مثابه دردهایی هستند که پی در پی، تن نحیف تئاتر کشور را ضعیفتر از گذشته میکنند.
اما ریشه اصلی مشکلات تئاتر ما کجاست؟
سيد شهيدان اهل قلم، شهيد مرتضي آويني سال 1371 مقالهاي را به رشته تحرير درآورد كه گويي از همان زمان وضعيت تئاتر را پيشبيني میكرد. نكته جالب، عنان آيندهنگرانه تئاتر در ايران بود. انتخاب عنوان «آيا تئاتر زنده ميماند؟» براي آن مقاله گوياي نگراني آن هنرمند شهيد درباره شرايطي بود كه از ميانه دهه 70 بر تئاتر ايران حاكم شد. در بخشي از آن مقاله آمده است: «تئاتر امروز ايران مصداق شجرهاي است كه ريشه در عمق خاك ندارد و به طوفاني نه چندان شديد فرو خواهد افتاد... دوران جلوهفروشي طاوس پير غرب گذشته و آن شيفتگي جنونآميز كه ما را از تأمل و تفكر در خودمان باز میداشت فرو نشسته است. عهد بشر با خدا تجديد گشته است و اگر تئاتر از مقتضيات اين تجديد عهد تاريخي غفلت كند، سر از بستر اين بيماري برنخواهد داشت و خواهد مرد» و سالهاست شاهد به وقوع پيوستن سخن آن سيد شهيد هستيم و تئاتر ما حتي با نگاهي خوشبينانه، اگر نمرده باشد، به معناي واقعي نيز زنده نيست، بلكه در كماست.
يكي از بزرگترين معضلات تئاتر امروز ايران هرزگي و ابتذالي است كه در برخی از آثار رواج دارد. در حالي كه تئاتر به عناوان هنر انديشه و تفكر شناخته میشود، اما عدهاي از اهالي اين عرصه كه راهي براي خودنمايي و جذب مخاطب از راه درست و هنرمندانه را نمييابند مجبور به استفاده از تمهيداتي خارج از دايره عرف و اخلاق اجتماعي میشوند.
بدزباني و فحاشي، پردهدري اخلاقي، بدحجابي و نمايش روابط ناسالم از جمله معضلات اخلاقي حاكم بر بسياري از نمايشهايي است كه گاهی در تالارها اجرا میشوند.
در حالي كه تئاتر ما در انحصار روشنفكران و تازه به دوران رسيدههاي فكري است، هنرمندان متعهد در اين عرصه حضور كمرنگي دارند و به ندرت روي صحنه میآيند. این وضعیت هم ناشی از ضعف مدیریت و به بیان بهتر «ولنگاری» در اداره هنرهای نمایشی است. مدیریت ضعیف و در خدمت شبه روشنفکران کمسواد و مبتذل، تئاتر را در کشور ما به سمت مرگ میبرند!
گرچه وضع تئاتر ايران بسيار وخيم و نگرانكننده است، اما به اين معنا نيست كه ديگر هيچ اميدي به آن نبايد داشت.مدیریت تئاتر رسالت سنگيني در اصلاح و احياي آن به عهده دارند و بايد هنرهاي نمايشي ايران را نجات دهند. اما به شرطي كه اسير چهره متكبر و خودشيفته تئاتر و برخي اهالي آن نشوند. تئاتر بايد از پوسته به ظاهر روشنفكرانهاش كه باعث خفگي و خفتگي آن شده رها شود تا گوهر حقيقي خود را آشكار سازد. تئاتر بايد به جامعه و در ميان مردم برگردد و به جاي تغذيه از متون و تفكرات غربي و اومانيستي به متن زيبا و سازنده فرهنگ اسلامي توجه كند. تئاتر ما نميتوانند نسبت به مسائل مهم پيرامون ما غفلت كند؛ جنگ، تجاوز و اشغالگري، كودتا، از خود بيگانگي، ناتوي فرهنگي، بيهويتي، بيعدالتي، فساد و بسياري ديگر از اين ابتلائات بشري بايد جايگزين اوهام و مسائل شخصي هنرمندان تئاتر شوند.
تئاتر ايران قبل از هر چيز محتاج يك افق و چشمانداز روشن است. هنرهاي نمايشي ايران بايد هويتمند باشند و مشخص شود كه داراي چه نقشه راهي است؛ چه مسيري را بپيمايد، از كدام منزلها عبور كند و به چه مقصدي برسد؟ در روند آموزش تئاتر بايد تجديد نظر شود و در هنرستانها، دانشگاهها و ساير مراكز آموزشي، هنرهاي نمايشي با تكيه بر منابع و فرهنگ بومي كشورمان تدريس شود. در كنار اين مسائل بايد به توليد متون ملهم و منبعث از منابع فرهنگي، فقهي و ادبي با رويكرد به شرايط روز همت گماشت. تئاتر ما تشنه عدالت است و ضمن اين كه بايد از پيله تهران و تئاتر شهر خارج شود نبايد به نام چهرههاي خاص محدود شود.
اين نوشته با ياد نام و انديشه شهيد آويني آغاز شد و پايان آن را نيز با ديدگاه آن شهيد درباره راهكار احياي تئاتر مزين میكنم: «تئاتر شرق ميتواند با رجعت به سوابق تاريخي و ملي خويش زنده بماند و در اين طريق، پيش از هر چيز بايد عنان تقليد را ا ز گردن باز كند و زنجيرهاي رعب و شيفتگي به غرب را از دست و پاي خويش بردرد. معرفت نسبت به تئاتر غرب و سير تحولي كه پيموده است مقدمه خودآگاهي ماست، اما اين معرفت بايد از منظر تفكر مستقل ما حاصل آيد نه از آن طريق كه غربيان خود خويش را معرفي كردهاند... هنر نمايش اگر ريشه در خاك فرهنگ و ادب اين مرز و بوم بدواند، عرصههاي ديگري نيز براي ادامه حيات خواهد يافت، چنان كه در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي چنين شد و گروههاي نمايشي خودپروردهاي از ميان مردمان پاييندست سر برآورد؛ اما اين نهالهاي نازك مورد بيمهري باغبان واقع شدند و از تشنگي خشكيدند.»