نگاهی به نقش تاثیرگذار ایمان به معاد و قیامت در زندگی انسان
معاد؛ مسئولیتساز
محمداحسان آزادی
برخی از باورها نقش بنیادین در زندگی انسان دارد بهگونهای که در همه زندگی او را تحتتاثیر مستقیم و غیر مستقیم قرار میدهد. از جمله این باورها که در آموزههای اسلامی به اصول و ریشههای دین تعبیر میشود، اصل معاد است که آثار فراوانی دارد که از جمله آن مسئولیتپذیری است. نویسنده در این مطلب به نقش معاد و رستاخیر در ایجاد مسئولیت در انسان اشاره کرده است.
***
معاد، فلسفه و هدفساز
معاد از عود به معنای بازگشت، در کنار توحید و نبوت، یکی از مهمترین اصول دین است. توحید به انسان میآموزد که هستی دارای خداوندگار و پرودگار یگانهای است، ولی معاد به ما میآموزد که این آفریدگار به هدفی، هستی را آفریده است و نبوت به ما آموخته که خداوند برای دستیابی به این هدف درباره دو نوع از آفریدهها یعنی انسان و جن در جایگاه پروردگاری، برنامهای مشخص دارد که البته امامت ادامه و استمرار همان خط نبوت و پیامبری است و اما اصل عدل بر این تاکید دارد که خداوند هرگز در هیچ مرتبهای بویژه در هنگام معاد که زمان بازخواست و حسابرسی و مکافات عمل است، ظلم روا نمیدارد.
اعتقاد به معاد با توجه به شاخصهایی که قرآن بیان کرده، فلسفه و سبک زندگی انسان را در کلیت آن مشخص میکند. کسی که به معاد بویژه بر پایه شاخصهای قرآنی ایمان دارد، میداند که بیهوده و عبث آفریده نشده (مومنون، آیه 115) و خداوند او را دمی رها نکرده و نخواهد کرد؛ زیرا برای رسیدن به هدف و فلسفه ایجادی و وجودی موجودات میبایست در مقام پروردگاری آفریدهها را پرورش و تربیت کند.
البته بر اساس آموزههای قرآنی، همه موجودات و آفریدههای الهی در هستی، مظاهر و تجلیات وجودی خداوند هستند و رابطه آفریدهها با آفریدگار همانند رابطه تصاویر در آینه است؛ از همین رو همه به عنوان شئون الهی مطرح میشوند و خداوند همراه با شئون خود است؛ این نوع رابطه و پیوند فراتر از رابطه علی و معلولی است که علت معلولی را ایجاد میکند؛ زیرا معلول ساخته شده، میتواند پس از ساخته شدن بینیاز از معلول در بقا باشد؛ چنانکه فراتر از رابطه حرفی است؛ زیرا حرف در معنا مستقل نیست و اگر بخواهد معنا یابد باید وابسته به اسم و فعل باشد.
بر اساس آموزههای قرآنی، انسان و جن به عنوان دو آفریده، دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی (انسان، آیه 3) و برای این آفریده شدهاند که عبادت کنند (ذاریات، آیه 56) و در میان انسانها، از راه عبادت به کمالاتی چون تقوا (بقره، آیه 21) برسند و از تقوا به علم یقین (بقره، آیه 282) و از یقین شهودی و رویت (حجر، آیه 99) به مقام خلیفه الهی رسیده و مظهر خداوند شده (آل عمران، آیه 79) و در مقام مظهر ربوبیت و پروردگاری خلافت کنند. (همان و بقره، آیه 30)
البته اگر انسان و جن این مسیر رشدی و کمالی را نپیمایند باید در دنیا بويژه آخرت پاسخگو باشند و خداوند با آنکه انسان را دارای اراده و اختیار و آزاد آفریده است، ولی او را رها نکرده بلکه باید مسئول اعمال خود باشد.
از آن رو میفرماید در قیامت انسانها را نگه داشته و از آنان بازخواست خواهد شد: وقفو هم انهم مسئولون، و نگهشان دارید که آنها مسئولند. (صافات، آیه 24)
به هر حال، اصل معاد از مهمترین اصول ریشهای که فلسفه زندگی انسان را مشخص میکند و معنا و مفهومی دیگر میبخشد به طوری که از بیمعنایی و بیهودگی و عبث بیرون آورده و به آن معنایی میبخشد که مسئولیتپذیری از مهمترین آنها است؛ بنابراین میبایست سبک زندگی را در چارچوب آن معنا و مفهومی قرار دهد که او را به هدف و فلسفه آفرینش و زندگی میرساند.
مسئولیتسازی باور به معاد
بر اساس آموزههای قرآنی باور به معاد مسئولیتساز است و انسان را مسئولبار میآورد. البته در قرآن بر اعتقاد به معاد تاکید شده است؛ زیرا اعتقاد و ایمان است که میتواند مسئولیتساز باشد. ایمان، باوری است که با قلب گره خورده است؛ یعنی فراتر از گره عقلی و ذهنی که در تصدیق جزمی رخ میدهد، آن باور و تصدیق جزمی در قلب جا میگیرد و گره میخورد و عواطف و احساسات شخص را درگیر میکند. پس فراتر از تصدیق عقلی و جزم اندیشهای در مقام اراده و عمل نیز دارای عزم میشود؛ چرا که عواطف و احساسات و قلبش نیز با آن تصدیق عقلی و ذهنی گره خورده است و همه وجودش از عقل و قلب با آن همراه است.
از نظر قرآن بسیاری از مردم ممکن است از نظر عقل نظری به تصدیق و یقین عقلی و ذهنی به امری برسند و آن را در مقام اندیشه بپذیرند و جزم اندیشهای داشته باشند؛ ولی از نظر عقل عملی آن را نپذیرند و به انکار عملی آن بپردازند وعزمی برای عمل به آن نداشته باشند. (نمل، آیه 14)
خداوند در آیه 115 سوره طه مثالی از کسی که در مقام عقل نظری و ذهنی به یقین رسیده بود ولی در مقام عمل خلاف آن رفتار کرد بیان میکند. در این آیه آمده که حضرت آدم(ع) با آنکه علم قطعی و یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع داشت، ولی در مقام عمل، عزمی نداشت؛ زیرا آنچه گره ذهن او بود با قلبش گره نخورده بود. از این رو میفرماید: لم نجد له عزما، ما در آدم عزمی نیافتیم.
پس هرکسی که از نظر عقل نظری به چیزی، جزم اندیشهای و یقین عقلی داشته باشد، به معنای آن نیست که از نظر عقل عملی بدان عزم یابد؛ زیرا مرکز تصدیق جزمی، عقل و ذهن است و مرکز تصدیق عزمی، قلب است.
لذا اینگونه نیست که تلازمی میان جزم و عزم باشد هرچند که جزم، مقدمه و بستری برای عزم است ولی این گونه نیست که هرگاه جزم باشد عزم نیز خواهد بود؛ ولی باید پذیرفت که عزم همواره با جزمی همراه است؛ زیرا جزم مقدمه عزم است. از همین رو گفته شده معرفت و دانش مقدمه عمل بویژه عمل استقامتی است به طوری که هیچ مانعی نمیتواند شخص را از رسیدن به مقصد جزمیاش باز دارد و عزم و همت بلند او را به هدف سوق میدهد و رهبری میکند.
البته باید توجه داشت که برخی برای فرار از مسئولیتهای عملی، راه شبههافکنی علمی را در پیش میگیرند.
در حقیقت ریشه شبهههای علمی آنان، شهوتهای علمی آنان است. اینان برای اینکه مسئولیت خویش را نپذیرند و بدان تن ندهند، به ایجاد شبهه میپردازند و با شبههسازی میکوشند تا تردید در مقام عزم و عمل را توجیه کنند و از بار مسئولیت فرار کنند.
خداوند در آیات 3 و 5 سوره قیامت میفرماید: ایحسب الانسان الن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ آیا انسان میپندارد که هرگز ریزه استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟! آری بلکه قادریم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازی کنیم. ولی نه، انسان میخواهد که جلویش را باز کند و فجور نماید.
اینکه انسان مطرح میکند که قیامتی نیست و نسبت به این امر شک میکند و شبههای مطرح مینماید، برای این است که بخواهد جلویش باز باشد و هرگونه که دوست میدارد آزادانه عمل کند و مسئولیتی نداشته باشد. تعبیر خداوند در تعلیل شبههافکنی انسان «لیفجر امامه» است. فجر به معنای دریدن است؛ از همین رو به هنگام طلوع خورشید فجر میگویند؛ زیرا انوار خورشید موجب میشود تا تاریکی دریده شود. پس انسان وقتی شبههای درباره حقانیت قیامت و معاد مطرح میکند میخواهد اینگونه با شبههافکنی راه را در جلویش باز کند؛ زیرا وقتی قیامت و معادی نیست پس حسابرسی نیز نیست و انسانی که به معاد و قیامت و حسابرسی آن ایمان و باور نداشته باشد، جلویش باز است و هر کاری را که بخواهد میتواند انجام دهد.
به سخن دیگر، خاستگاه بیبند و باری و مسئولیت ناپذیری انسان در برابر اعمال و کردارش همان شبهه در قیامت و معاد است؛ زیرا لازم نیست که اثبات کند که قیامتی نیست، بلکه شک و شبهه در چنین اصلی کفایت میکند که خودش را آزاد و رها از هر قید و بند و مسئولیتی بداند.
اما اگر انسان شبهه را کنار بگذارد و به ایمان واقعی برسد و آنچه را به جزم در اندیشه و عقل نظر یافته در قلب پیوند و گره بزند، دیگر خود را مسئول اعمال و کردارش دانسته و حاضر نیست که هر کاری را انجام دهد مگر آنکه تضمینی داشته باشد که به ضرر و زیانش نخواهد بود و میتواند از پاسخگویی بر آید. اینگونه است که اهل ایمان به قیامت و معاد و حسابرسی، اهل احتیاط و تقوا هستند و از هرگونه احتمالی که موجب شود که ناتوان از پاسخگویی باشند اجتناب میکنند و به سمت شبهات علمی و عملی نمیروند که ایشان را در معرض خطر قرار دهد.
خداوند در آیه 115 سوره غافر میفرماید هدف از فرستادن وحی بر پیامبر(ص) آن است تا مردم را نسبت به قیامت آگاه کرده و هشدار دهد. در حقیقت اگر برای وحی و بعثت پیامبر(ص) فلسفهها و اهدافی چون تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه مردمان (بقره،آیه 129؛ آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) و بشارت نسبت به زندگی بهشتی و آسایش و آرامش و سعادت ابدی اخروی مطرح است (توبه، آیه 21)، ولی شکی نیست که مهمترین امر همان انذار نسبت روز قیامت و معاد است؛ یعنی خداوند میخواهد مردم را نسبت به امری انذار دهد که همگان در آن روز به ملاقات خداوند و همدیگر میروند و جمع میشوند تا پاسخگوی اعمالشان نسبت به یکدیگر و خداوند باشند.
اینکه در آیات قرآن بر مسئله معاد بسیار تاکید میشود و بسیاری از آیات به شکل مستقیم و غیرمستقیم به اصل معاد در کنار توحید پرداخته، از آن روست که مسئله معاد نه تنها در اصل بسیار مهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی و فلسفه و سبک زندگی نیز بسیار تاثیرگذار است. این هراس انسان نسبت به قیامت و پاسخگویی انسان، او را مسئولیتپذیر میکند و انسان هر کاری میکند احساس میکند که باید پاسخگوی اعمال و کردارش باشد.
در حقیقت اینکه انسان بداند در برابر عمل و کردارش مسئولیت دارد و روزی باید پاسخگو باشد موجب احساس مسئولیت او میشود و رفتارش را از فجور به سمت تقوا سوق میدهد.
از نظر قرآن اموری چون شبههافکنی و شک در قیامت (قیامت، آیات 3 و 5) و نیز فراموشی قیامت ریشه همه معصیتهای بشر و فجور و بیتقوایی اوست. خداوند در آیه 26 سوره ص میفرماید مردمان چون روز حسابرسی در معاد و قیامت را فراموش کردند هر کاری میکنند و معصیت و فجور و بیتقوایی پیشه خود میسازند.
پس اگر مردم کارهای زشت و بدی چون اختلاس، کمفروشی، گرانفروشی، دزدی، قتل، غارت، دروغ، فریب و مانند آنها را مرتکب میشوند، به سبب آن است که گرفتار شبههافکنی یا فراموشی قیامت و حسابرسی آن هستند.
خداوند در قرآن بیان میکند که اگر انسانها اعتقاد به معاد داشته باشند، اهل مسئولیت شده و به تقوا به جای فجور و معصیت رو میآورند. از نظر قرآن، نقش معاد و حسابرسی در تغییر رفتار انسانی بسیار حیاتی و اساسی است؛ زیرا ممکن است که آفریدگاری خداوندرا بپذیرند، ولی چون پروردگاری یا معاد را نمیپذیرند خود را آزاد و رها میدانند و به هر کاری میپردازند که دلبخواه خودشان است؛ چنانکه مشرکان و نیز اومانیستهای امروزی غرب اینگونه هستند.
به هر حال، از نظر آموزههای قرآنی آن چیزی که انسان و جامعه را اهل مسئولیت میسازد، مسئله باور و ایمان به معاد است؛ زیرا غیر معتقد، بر این باور است که زندگی همین زندگی دنیوی است، پس حساب و کتابی در کار نیست تا انسان، مسئول و پاسخگو باشد.
خداوند در آیه 53 اعراف میفرماید فراموشی قیامت، سبب خسران انسان است و در آیات 50 و 51 همین سوره و 13 و 14 سوره سجده و 34 سوره حاثیه غفلت از قیامت و فراموشی آن را موجب گرفتاری به عذاب جهنم معرفی میکند. پس اینکه مردم بیراهه و کژراهه میروند و در قیامت گرفتار زیان ابدی میشوند همین فراموشی و غفلت از قیامت یا عدم پذیرش آن از راه شبههافکنی و شک و تردید است.
از آموزههای قرآنی بر میآید که فلسفه معاد و تاکید بر آن، مسئولیتپذیری انسان است تا انسان در دنیا فلسفه و سبک زندگی خود را بگونهای قرار دهد که بتواند پاسخگوی افکار و اعمال خودش باشد.
به سخن دیگر، در آیات قرآن، فلسفله و اهدافی برای قیامت بیان شده که شامل حسابرسی اعمال بندگان بر مبنای قسط و عدل (انبیاء، آیه 47؛ معارج، آیه 26)، برخورداری مردم از رحمت خداوند (انعام، آیه 12)، پاداش دادن به مومنان دارای عمل صالح (سبا، آیات 3 و 5)، کیفر نمودن تلاشگران علیه آیات خدا (سبا، آیه 5)، جدا شدن و شفاف گردیدن صفوف حقمداران از باطلگرایان (سبا، آیه 26)، جزا، کیفر و پاداش بندگان (معارج، آیه 26)، برپایی عدالت و برخورداری هر فرد از نتایج اعمال خویش (احقاف، آیه 19) و مانند آنها است.
وقتی انسان چنین نگاهی به هستی و زندگی داشته باشد به طور طبیعی مسئولیتپذیر خواهد بود و هرگونه عمل نکرده و اهل فجور و بیبند و باری نخواهد بود.
برخی از باورها نقش بنیادین در زندگی انسان دارد بهگونهای که در همه زندگی او را تحتتاثیر مستقیم و غیر مستقیم قرار میدهد. از جمله این باورها که در آموزههای اسلامی به اصول و ریشههای دین تعبیر میشود، اصل معاد است که آثار فراوانی دارد که از جمله آن مسئولیتپذیری است. نویسنده در این مطلب به نقش معاد و رستاخیر در ایجاد مسئولیت در انسان اشاره کرده است.
***
معاد، فلسفه و هدفساز
معاد از عود به معنای بازگشت، در کنار توحید و نبوت، یکی از مهمترین اصول دین است. توحید به انسان میآموزد که هستی دارای خداوندگار و پرودگار یگانهای است، ولی معاد به ما میآموزد که این آفریدگار به هدفی، هستی را آفریده است و نبوت به ما آموخته که خداوند برای دستیابی به این هدف درباره دو نوع از آفریدهها یعنی انسان و جن در جایگاه پروردگاری، برنامهای مشخص دارد که البته امامت ادامه و استمرار همان خط نبوت و پیامبری است و اما اصل عدل بر این تاکید دارد که خداوند هرگز در هیچ مرتبهای بویژه در هنگام معاد که زمان بازخواست و حسابرسی و مکافات عمل است، ظلم روا نمیدارد.
اعتقاد به معاد با توجه به شاخصهایی که قرآن بیان کرده، فلسفه و سبک زندگی انسان را در کلیت آن مشخص میکند. کسی که به معاد بویژه بر پایه شاخصهای قرآنی ایمان دارد، میداند که بیهوده و عبث آفریده نشده (مومنون، آیه 115) و خداوند او را دمی رها نکرده و نخواهد کرد؛ زیرا برای رسیدن به هدف و فلسفه ایجادی و وجودی موجودات میبایست در مقام پروردگاری آفریدهها را پرورش و تربیت کند.
البته بر اساس آموزههای قرآنی، همه موجودات و آفریدههای الهی در هستی، مظاهر و تجلیات وجودی خداوند هستند و رابطه آفریدهها با آفریدگار همانند رابطه تصاویر در آینه است؛ از همین رو همه به عنوان شئون الهی مطرح میشوند و خداوند همراه با شئون خود است؛ این نوع رابطه و پیوند فراتر از رابطه علی و معلولی است که علت معلولی را ایجاد میکند؛ زیرا معلول ساخته شده، میتواند پس از ساخته شدن بینیاز از معلول در بقا باشد؛ چنانکه فراتر از رابطه حرفی است؛ زیرا حرف در معنا مستقل نیست و اگر بخواهد معنا یابد باید وابسته به اسم و فعل باشد.
بر اساس آموزههای قرآنی، انسان و جن به عنوان دو آفریده، دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی (انسان، آیه 3) و برای این آفریده شدهاند که عبادت کنند (ذاریات، آیه 56) و در میان انسانها، از راه عبادت به کمالاتی چون تقوا (بقره، آیه 21) برسند و از تقوا به علم یقین (بقره، آیه 282) و از یقین شهودی و رویت (حجر، آیه 99) به مقام خلیفه الهی رسیده و مظهر خداوند شده (آل عمران، آیه 79) و در مقام مظهر ربوبیت و پروردگاری خلافت کنند. (همان و بقره، آیه 30)
البته اگر انسان و جن این مسیر رشدی و کمالی را نپیمایند باید در دنیا بويژه آخرت پاسخگو باشند و خداوند با آنکه انسان را دارای اراده و اختیار و آزاد آفریده است، ولی او را رها نکرده بلکه باید مسئول اعمال خود باشد.
از آن رو میفرماید در قیامت انسانها را نگه داشته و از آنان بازخواست خواهد شد: وقفو هم انهم مسئولون، و نگهشان دارید که آنها مسئولند. (صافات، آیه 24)
به هر حال، اصل معاد از مهمترین اصول ریشهای که فلسفه زندگی انسان را مشخص میکند و معنا و مفهومی دیگر میبخشد به طوری که از بیمعنایی و بیهودگی و عبث بیرون آورده و به آن معنایی میبخشد که مسئولیتپذیری از مهمترین آنها است؛ بنابراین میبایست سبک زندگی را در چارچوب آن معنا و مفهومی قرار دهد که او را به هدف و فلسفه آفرینش و زندگی میرساند.
مسئولیتسازی باور به معاد
بر اساس آموزههای قرآنی باور به معاد مسئولیتساز است و انسان را مسئولبار میآورد. البته در قرآن بر اعتقاد به معاد تاکید شده است؛ زیرا اعتقاد و ایمان است که میتواند مسئولیتساز باشد. ایمان، باوری است که با قلب گره خورده است؛ یعنی فراتر از گره عقلی و ذهنی که در تصدیق جزمی رخ میدهد، آن باور و تصدیق جزمی در قلب جا میگیرد و گره میخورد و عواطف و احساسات شخص را درگیر میکند. پس فراتر از تصدیق عقلی و جزم اندیشهای در مقام اراده و عمل نیز دارای عزم میشود؛ چرا که عواطف و احساسات و قلبش نیز با آن تصدیق عقلی و ذهنی گره خورده است و همه وجودش از عقل و قلب با آن همراه است.
از نظر قرآن بسیاری از مردم ممکن است از نظر عقل نظری به تصدیق و یقین عقلی و ذهنی به امری برسند و آن را در مقام اندیشه بپذیرند و جزم اندیشهای داشته باشند؛ ولی از نظر عقل عملی آن را نپذیرند و به انکار عملی آن بپردازند وعزمی برای عمل به آن نداشته باشند. (نمل، آیه 14)
خداوند در آیه 115 سوره طه مثالی از کسی که در مقام عقل نظری و ذهنی به یقین رسیده بود ولی در مقام عمل خلاف آن رفتار کرد بیان میکند. در این آیه آمده که حضرت آدم(ع) با آنکه علم قطعی و یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع داشت، ولی در مقام عمل، عزمی نداشت؛ زیرا آنچه گره ذهن او بود با قلبش گره نخورده بود. از این رو میفرماید: لم نجد له عزما، ما در آدم عزمی نیافتیم.
پس هرکسی که از نظر عقل نظری به چیزی، جزم اندیشهای و یقین عقلی داشته باشد، به معنای آن نیست که از نظر عقل عملی بدان عزم یابد؛ زیرا مرکز تصدیق جزمی، عقل و ذهن است و مرکز تصدیق عزمی، قلب است.
لذا اینگونه نیست که تلازمی میان جزم و عزم باشد هرچند که جزم، مقدمه و بستری برای عزم است ولی این گونه نیست که هرگاه جزم باشد عزم نیز خواهد بود؛ ولی باید پذیرفت که عزم همواره با جزمی همراه است؛ زیرا جزم مقدمه عزم است. از همین رو گفته شده معرفت و دانش مقدمه عمل بویژه عمل استقامتی است به طوری که هیچ مانعی نمیتواند شخص را از رسیدن به مقصد جزمیاش باز دارد و عزم و همت بلند او را به هدف سوق میدهد و رهبری میکند.
البته باید توجه داشت که برخی برای فرار از مسئولیتهای عملی، راه شبههافکنی علمی را در پیش میگیرند.
در حقیقت ریشه شبهههای علمی آنان، شهوتهای علمی آنان است. اینان برای اینکه مسئولیت خویش را نپذیرند و بدان تن ندهند، به ایجاد شبهه میپردازند و با شبههسازی میکوشند تا تردید در مقام عزم و عمل را توجیه کنند و از بار مسئولیت فرار کنند.
خداوند در آیات 3 و 5 سوره قیامت میفرماید: ایحسب الانسان الن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ آیا انسان میپندارد که هرگز ریزه استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟! آری بلکه قادریم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازی کنیم. ولی نه، انسان میخواهد که جلویش را باز کند و فجور نماید.
اینکه انسان مطرح میکند که قیامتی نیست و نسبت به این امر شک میکند و شبههای مطرح مینماید، برای این است که بخواهد جلویش باز باشد و هرگونه که دوست میدارد آزادانه عمل کند و مسئولیتی نداشته باشد. تعبیر خداوند در تعلیل شبههافکنی انسان «لیفجر امامه» است. فجر به معنای دریدن است؛ از همین رو به هنگام طلوع خورشید فجر میگویند؛ زیرا انوار خورشید موجب میشود تا تاریکی دریده شود. پس انسان وقتی شبههای درباره حقانیت قیامت و معاد مطرح میکند میخواهد اینگونه با شبههافکنی راه را در جلویش باز کند؛ زیرا وقتی قیامت و معادی نیست پس حسابرسی نیز نیست و انسانی که به معاد و قیامت و حسابرسی آن ایمان و باور نداشته باشد، جلویش باز است و هر کاری را که بخواهد میتواند انجام دهد.
به سخن دیگر، خاستگاه بیبند و باری و مسئولیت ناپذیری انسان در برابر اعمال و کردارش همان شبهه در قیامت و معاد است؛ زیرا لازم نیست که اثبات کند که قیامتی نیست، بلکه شک و شبهه در چنین اصلی کفایت میکند که خودش را آزاد و رها از هر قید و بند و مسئولیتی بداند.
اما اگر انسان شبهه را کنار بگذارد و به ایمان واقعی برسد و آنچه را به جزم در اندیشه و عقل نظر یافته در قلب پیوند و گره بزند، دیگر خود را مسئول اعمال و کردارش دانسته و حاضر نیست که هر کاری را انجام دهد مگر آنکه تضمینی داشته باشد که به ضرر و زیانش نخواهد بود و میتواند از پاسخگویی بر آید. اینگونه است که اهل ایمان به قیامت و معاد و حسابرسی، اهل احتیاط و تقوا هستند و از هرگونه احتمالی که موجب شود که ناتوان از پاسخگویی باشند اجتناب میکنند و به سمت شبهات علمی و عملی نمیروند که ایشان را در معرض خطر قرار دهد.
خداوند در آیه 115 سوره غافر میفرماید هدف از فرستادن وحی بر پیامبر(ص) آن است تا مردم را نسبت به قیامت آگاه کرده و هشدار دهد. در حقیقت اگر برای وحی و بعثت پیامبر(ص) فلسفهها و اهدافی چون تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه مردمان (بقره،آیه 129؛ آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) و بشارت نسبت به زندگی بهشتی و آسایش و آرامش و سعادت ابدی اخروی مطرح است (توبه، آیه 21)، ولی شکی نیست که مهمترین امر همان انذار نسبت روز قیامت و معاد است؛ یعنی خداوند میخواهد مردم را نسبت به امری انذار دهد که همگان در آن روز به ملاقات خداوند و همدیگر میروند و جمع میشوند تا پاسخگوی اعمالشان نسبت به یکدیگر و خداوند باشند.
اینکه در آیات قرآن بر مسئله معاد بسیار تاکید میشود و بسیاری از آیات به شکل مستقیم و غیرمستقیم به اصل معاد در کنار توحید پرداخته، از آن روست که مسئله معاد نه تنها در اصل بسیار مهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی و فلسفه و سبک زندگی نیز بسیار تاثیرگذار است. این هراس انسان نسبت به قیامت و پاسخگویی انسان، او را مسئولیتپذیر میکند و انسان هر کاری میکند احساس میکند که باید پاسخگوی اعمال و کردارش باشد.
در حقیقت اینکه انسان بداند در برابر عمل و کردارش مسئولیت دارد و روزی باید پاسخگو باشد موجب احساس مسئولیت او میشود و رفتارش را از فجور به سمت تقوا سوق میدهد.
از نظر قرآن اموری چون شبههافکنی و شک در قیامت (قیامت، آیات 3 و 5) و نیز فراموشی قیامت ریشه همه معصیتهای بشر و فجور و بیتقوایی اوست. خداوند در آیه 26 سوره ص میفرماید مردمان چون روز حسابرسی در معاد و قیامت را فراموش کردند هر کاری میکنند و معصیت و فجور و بیتقوایی پیشه خود میسازند.
پس اگر مردم کارهای زشت و بدی چون اختلاس، کمفروشی، گرانفروشی، دزدی، قتل، غارت، دروغ، فریب و مانند آنها را مرتکب میشوند، به سبب آن است که گرفتار شبههافکنی یا فراموشی قیامت و حسابرسی آن هستند.
خداوند در قرآن بیان میکند که اگر انسانها اعتقاد به معاد داشته باشند، اهل مسئولیت شده و به تقوا به جای فجور و معصیت رو میآورند. از نظر قرآن، نقش معاد و حسابرسی در تغییر رفتار انسانی بسیار حیاتی و اساسی است؛ زیرا ممکن است که آفریدگاری خداوندرا بپذیرند، ولی چون پروردگاری یا معاد را نمیپذیرند خود را آزاد و رها میدانند و به هر کاری میپردازند که دلبخواه خودشان است؛ چنانکه مشرکان و نیز اومانیستهای امروزی غرب اینگونه هستند.
به هر حال، از نظر آموزههای قرآنی آن چیزی که انسان و جامعه را اهل مسئولیت میسازد، مسئله باور و ایمان به معاد است؛ زیرا غیر معتقد، بر این باور است که زندگی همین زندگی دنیوی است، پس حساب و کتابی در کار نیست تا انسان، مسئول و پاسخگو باشد.
خداوند در آیه 53 اعراف میفرماید فراموشی قیامت، سبب خسران انسان است و در آیات 50 و 51 همین سوره و 13 و 14 سوره سجده و 34 سوره حاثیه غفلت از قیامت و فراموشی آن را موجب گرفتاری به عذاب جهنم معرفی میکند. پس اینکه مردم بیراهه و کژراهه میروند و در قیامت گرفتار زیان ابدی میشوند همین فراموشی و غفلت از قیامت یا عدم پذیرش آن از راه شبههافکنی و شک و تردید است.
از آموزههای قرآنی بر میآید که فلسفه معاد و تاکید بر آن، مسئولیتپذیری انسان است تا انسان در دنیا فلسفه و سبک زندگی خود را بگونهای قرار دهد که بتواند پاسخگوی افکار و اعمال خودش باشد.
به سخن دیگر، در آیات قرآن، فلسفله و اهدافی برای قیامت بیان شده که شامل حسابرسی اعمال بندگان بر مبنای قسط و عدل (انبیاء، آیه 47؛ معارج، آیه 26)، برخورداری مردم از رحمت خداوند (انعام، آیه 12)، پاداش دادن به مومنان دارای عمل صالح (سبا، آیات 3 و 5)، کیفر نمودن تلاشگران علیه آیات خدا (سبا، آیه 5)، جدا شدن و شفاف گردیدن صفوف حقمداران از باطلگرایان (سبا، آیه 26)، جزا، کیفر و پاداش بندگان (معارج، آیه 26)، برپایی عدالت و برخورداری هر فرد از نتایج اعمال خویش (احقاف، آیه 19) و مانند آنها است.
وقتی انسان چنین نگاهی به هستی و زندگی داشته باشد به طور طبیعی مسئولیتپذیر خواهد بود و هرگونه عمل نکرده و اهل فجور و بیبند و باری نخواهد بود.