ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) - روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
منوچهر آزمون: سینما رکس را به دستور خود شاه آتش زدند (پاورقی)
پس از کشتار 19 دي ماه قم، رژيم شاه اميدوار بود که صداي اعتراض مردم را خاموش کرده باشد.
Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
اما به دنبال قيام مردم تبريز در بهمن 56 و به دنبال آن مردم يزد و اصفهان و مشهد و ... طي ماههاي فروردين تا مرداد 57، شاه کلافه و سردرگم شده بود و نميدانست که چگونه بايد اين قيامها را سرکوب کند. سرانجام، شاه با مشورت برخي از اطرافيانش درصدد برآمد تا ارتش را به صحنه بياورد تا علاوه بر نيروهاي شهرباني و ساواک، نظاميان را هم در برابر مردم قرار دهد. در يک گزارش "سرّي" سفارت آمريکا به تاريخ اول آگوست 1978 (دهم مرداد 1357) از قول هدايت اسلامينيا (نماينده سابق مجلس و رابط ميان دربار شاه و آيتالله شريعتمداري) چنين آمده است:
"در برابر آشوبهاي ايران در 21 و 22 ژولاي [30و 31تیرماه ]، شاه با يارانش يعني ژنرال فردوست و رئيس ساواک ژنرال مقدم، ملاقات کرد تا سياست آينده در برابر تظاهرکنندگان را تعيين کند. اسلامينيا که هم با فردوست و هم با مقدم دوست است، گفت شاه از نتايج تظاهرات مذهبي دلخور بوده و بعد از جلسهاي که در آن به مقدم شديداً انتقاد شد، شاه دستور داد که از اين به بعد، تظاهرات توسط قواي نظامي پراکنده شود. [به اين ترتيب] ارتش اجازه آتشگشودن بر روي تظاهرکنندگان را به دست آورد."(1)
از سوي ديگر، حدود يک ماه پيش از واقعه 17 شهريور، يک مقام بسيار نزديک به رژيم، در محفلي خصوصي با اشاره به مخالفان دولت گفته بود که:
" بايد اويسي را آورد و اينها را به مسلسل بست و ده هزار تا را کشت تا غائله تمام بشود." (2)
امّا به خيابان کشاندن نظاميان و تيراندازي بهسوي مردم در شهرهاي مختلف کشور نيز نتوانست باعث پايان بخشيدن به تظاهرات مردم شود؛ لذا شاه تصميم گرفت تا حادثه وحشتناک و دلخراشي را به وجود آورده، سپس آن را به گردن انقلابيون بيندازد تا افکار عمومي جهاني را براي سرکوب گسترده و خونين ملت مسلمان ايران آماده سازد.
پرويز راجي (آخرين سفير شاه در لندن) در خاطرات روز شانزدهم آگوست 1978 (25مرداد 1357) خود مينويسد:
"در ملاقات با هوشنگ انصاري [وزير دارائي] به او گفتم: اعليحضرت فعلاً چارهاي ندارد جز اين که خونسردي خود را حفظ کند؛ اوضاع را به حال خود بگذارد و در خصوص خونريزي و خرابکاري مخالفان دست به تبليغات بزند تا بلکه طبقات متوسط از خواب غفلت بيدار شده، به عواقب سلطه اجامر و اوباش(!) پي ببرند. وقتي کارد به استخوان همه رسيد، ميبايست يک واقعه قهرآميز و مرگبار و ويرانگر را بهانه قرار دهد، به عکسالعمل محکم و چشمگيري دست بزند، ارتش را به صحنه آورد و با هر مقدار خشونت که لازم باشد، به سرکوبي مخالفان بپردازد."(3)
در راستاي پيادهکردن اين سناريو، ساواک طبق دستور شاه، برنامهاي براي به آتش کشيدن سينما رکس آبادان و سوزاندن تماشاچيان داخل سينما، طراحي ميکند. لذا محمد حسن ناصري معروف به عضدي (معاون کميته مشترک ضدخرابکاري ساواک)، ناصر نوذري معروف به رسولي (شکنجهگر ساواک)، مجتهدي معروف به دکتر مجيدي (بازجوي ساواک) و سعدي جليل اصفهاني معروف به بابک (متخصص مواد منفجره و تخريب ساواک)، درست يک روز قبل از حادثه سينما رکس، وارد آبادان ميشوند.(4)
علاوه بر افراد فوق، سرهنگ سياوش اميني آل آقا (رئيس اداره اطلاعات شهرباني و افسر ضدخرابکاري) که دورههاي آموزشي را در اسرائيل گذرانده بود نيز يک روز قبل از وقوع آتشسوزي، وارد آبادان ميشود.(5)
در روز 27 مرداد، يعني همان روز ورود اين افراد به آبادان، شاه طي مصاحبهاي ميگويد:
" من از فاجعه بزرگي که ارتجاع سياه براي ايجاد وحشت بزرگ در اين مملکت به وجود ميآورد، ميترسم."(6)
روز 28 مرداد 1357، دقيقاً روز بعد از مصاحبه شاه و اعلام وحشت بزرگ، عناصر ساواک ، سينما رکس آبادان را به آتش ميکشند و آن فاجعه را به وجود ميآورند.منوچهر آزمون (معاون اجرائي نخستوزير در زمان شريف امامي) در اعترافات خويش در دادگاه انقلاب اسلامي اظهار ميدارد:" سينما رکس را به دستور مستقيم شاه آتشزدند. نخستوزير [آموزگار] روحش هم خبر نداشت. وقتي به او خبر داديم، رنگش مثل گچ سفيد شد؛ دستور مستقيم شاه بود."(7)
پرويز راجي در يادداشت روز بيستم آگوست 1978 (29/5/1357) خود با اشاره به واقعه آتشسوزي سينما رکس آبادان مينويسد: "به ميرفخرائي در وزارت دربار تلفن زدم که از قول من به هويدا پيشنهاد کند تا يک روحاني بلندپايه را همين امشب به تلويزيون بياورند تا وي اين وحشيگري جنونآميز را محکوم کند و آن را خلاف قوانين الهي بخواند ... هنگامي که به فرودگاه رفتم، از صحبتهاي فرهاد و حسين اشراقي اينطور فهميدم که حادثه آتشسوزي سينما دارد به سرعت زمينه را براي اقدامات شديد فراهم ميسازد ... به فکرم رسيد که شايد چند واقعه ديگر از اين نوع بايد اتفاق بيفتد تا سرکوب نهائي انجام گيرد."(8)
همان گونه که ملاحظه گردید ، راجي در 25 مرداد از تبليغ در خصوص "خونريزي و خرابکاري مخالفان!" سخن ميگويد. وي سپس اظهار ميدارد که ميبايست "يک واقعه قهرآميز و مرگبار و ويرانگر" را بهانه قرار داد و به سرکوبي مخالفان پرداخت. وي به صراحت بيان ميکند که "سرکوب نهائي" مستلزم يک سري زمينهسازي قبلي است و واقعه آتشسوزي سينما رکس آبادان يکي از بسترهاي مناسب براي نيل به اين مقصود بوده است.(9)