عوامل و آثار ترشرویی و بدخلقی
اسماعیل پورمنصور
در آموزههای قرآنی بر حسن خلق و خوشرویی بسیار تاکید شده و حتی در روایات آمده که بدخلق و ترشرو به بهشت نمیرود، بلکه کسی وارد بهشت میشود که خوشرو باشد. ترشرویی در زندگی اجتماعی موجب اختلال در روابط سالم اجتماعی و در حوزه شخصی و فردی بیانگر فقدان تعادل شخصیتی است. نویسنده در مطلب حاضر عوامل و آثار ترشرویی و بدخلقی را بیان کرده است.
***
ترشرویی کنشی و منشی در رفتار اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی و نیازمند معاشرت با دیگران برای تامین نیازهای گوناگون مادی و معنوی و جسمی و عاطفیاش است. در آموزههای اسلام مباحث بسیاری در تبیین معاشرت سازنده اجتماعی مطرح شده است؛ زیرا بسیاری از مردم ناتوان از تحقق یک رفتار مناسب و سالم اجتماعی و معاشرت سازنده هستند؛ چرا که برخی از مشکلات، مصیبتها، سختیها و رنجها آنان را از حالت طبیعی خارج کرده و فقدان تعادل درونی نیز موجب به هم ریختگی رفتار اجتماعی آنان میشود. این گونه است که در معاشرت با دیگران دچار مشکل میشوند.
یکی از بازتابهای منفی خروج از تعادل درونی، عبوس بودن و ترشرویی در چهره است. واژه عبوس در عربی که از عبس گرفته شده به معنای در هم ریختگی چهره، چهره در هم کشیده، کریه منظر و زشترو، جمع شدن چشمان، پیشانی در هم کشیده، اخمو، شدت و اشتداد و مانند آن آمده است. عبوس اسمی است که بر ترشرو اطلاق میشود.
راغب اصفهانی مینویسد: عبوس، اخم و ترشرویی چهره بر اثر تنگدلی است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 544، «عبس».) البته عبوس به معنای انقباض و سختی در کارها و شدت هم به کار رفته است. این واژه در آیات قرآنی، در ذوی العقول و غیر آن مثل قیامت استعمال میشود (نگاه کنید: التحقیق، مصطفوی ج 8، ص 20-19)؛ زیرا چهره مردم در آن روز از شدت سختیها و مشکلات، عبوس و اخمو میشود (جامعالبیان، ج 14، جزء 29، ص 211)
در قرآن مفهوم ترشرویی اخلاقی با واژههایی چون «عبس» و «کلح»و «بسر» و مشتقات بیان شده است. (عبس، آیه 1، مدثر، آیه 22؛ انسان، آیه 10؛ مومنون، آیه 104)
از آیات قرآن به دست میآید که ترشرویی و عبوس بودن در رفتار اجتماعی خودش را به علل و عواملی درونی و بیرونی نشان میدهد. در حقیقت باید گفت که ترشرویی واکنشی است به کنشهابی که از سوی محیط و جامعه بر فرد وارد میشود و همین امر موجب میشود تا برخوردی شدید و تند از خود نشان دهد.
البته کسانی نیز هستند که ترشرویی در آنان به عنوان یک منش شخصیتی درآمده است و همواره با آنهاست. در این صورت به جای واژه عبس که فعل و بیانگر واکنش موردی است، واژه عبوس به معنای ترشرویی منشی به کار میرود.
به سخن دیگر، ترشرویی گاه به عنوان یک واکنش نسبت به کنشی بیرونی است؛ و گاه ترشرویی به عنوان یک منش در شخصیت فرد است. از این رو خداوند در قرآن گاه واژه «عبس» و گاه دیگر «عبوس» را به کار میبرد تا بیانگر دو حالت مختلف در رفتار فرد یعنی ترشرویی واکنشی و منشی باشد.
عوامل ترشرویی واکنشی
چنانکه گفته شد ترشرویی واکنشی، موردی است و جزو شخصیت و منش فرد نیست؛ زیرا هر انسانی در واکنش به کنشهای سخت و نامطلوب درونی و بیرونی، ترشرویی از خود نشان میدهد. به این معنا که وقتی با چیزی مواجه شود که سخت و شدید است و تاب تحمل آن را ندارد و یا انتظار ندارد کسی با وی برخوردی دور از انتظار داشته باشد، تحت تاثیر آن، واکنشی نشان میدهد که شامل درهم ریختن چهره، جمع شدن پیشانی، زشترویی و اخمو شدن میشود که بیانگر ناخشنودی و عدم رضایت وی از کنشی است که با آن روبهرو شده است.
خداوند در آیات 22 و 23 سوره مدثر میفرماید: ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ثُمَّ أَدبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ؛ سپس رو ترش کرد و پیشانی و چهره در هم کشید؛ سپس از حق روی برتافت و استکبار ورزید.
در آیه 1 سوره عبس میفرماید: عَبَسَ وَ تَوَلّّی؛ چهره در هم کشید و روی برگردانید. در این آیات بیان شده که ترشرویی همواره با واکنشهای تند احساسی و عاطفی نیز همراه است. شخصی که در برابر فشار سهمگین و دور انتظاری قرار گیرد، پس از تاثر شدید عاطفی و روانی که آثار آن در شکل ترشی و عبوست در چهره خودنمایی میکند، واکنش رفتاری شدید عاطفی نیز نشان خواهد داد؛ از این رو در موارد مطرح شده، شخص با پشت کردن و روی برگرداندن، رفتار تند عاطفی خود را نیز نشان میدهد که بیانگر شدت نارضایتی و ناراحتی اوست.
در این دو موردی که قرآن بیان کرده، نخست آیات سوره مدثر نسبت به استکبار فردی است که واکنش تند عاطفی نسبت به دعوت پیامبر(ص) نشان میدهد و از دعوت آن حضرت(ص) روی برمیگرداند و با ترشرویی و تکبر با دعوت برخورد میکند؛ مورد دوم نیز درباره کسی است که خود را از ثروتمندان میداند و فقیر نابینایی در صف نماز و یا جایی دیگر به او نزدیک میشود و در کنارش قرار میگیرد. به نظر این شخص اشرافی، رفتار فقیر نابینا نادرست بوده که در کنارش نشسته است. از این رو، سخت عصبانی شده و با ترشرویی از فقیر روی برمیگرداند تا ناخشنودی خود را از کار او نشان دهد. (عبس، آیات 1 و 2)
به نظر میرسد که مهمترین عوامل ترشرویی رفتاری، عدم انتظار و قرار گرفتن در موقعیتی است که آن را ناخوش دارد. مانند عدم انتظار نسبت به دعوت به کاری یا چیزی (مدثر، آیات 22 تا 24) یا ظاهر ناخوشایند کسی. (عبس، آیات 1 و 2)
عوامل ترشرویی
انسان به علل درونی و بیرونی به حالتی از ترشویی میرسد که از آن به عبوس و ترشرو یاد میشود؛ یعنی منش همیشگی شخص میشود. به این معنا که شخصیت فرد با ترشی همراه است و ترشی ملکه وجودی و هویتی او شده است. اینگونه است که هرگز لبخند و تبسم بر لب او نمینشیند و همواره عبوس و ترشرو است.
مهمترین عامل در ترشرویی منشی را باید در احساس درونی دید که ماندگار و باقی است؛ اگر انسان نسبت به یک امری ناخوشی داشته باشد و همواره منفینگر باشد، دچار عبوسیت درونی شده و آثار آن پیوسته در چهره خودنمایی میکند و شخص با ترشرویی با دیگران مواجه میشود.
پارهای از عوامل و ریشههای ترشرویی واکنشی و منشی در امور زیر قابل شناسایی است.
1. محبت دنیا و زینتهای دنیوی: از آیات سورههای عبس و مدثر به دست میآید که محبت دنیوی و افکار و ارزشهای نادرستی چون اشرافیت، برتریجویی و جاهطلبی از جمله عوامل مهم و بستر اساسی برای کنشها و واکنشها و منشهای ترشرویی در انسان است. خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر بزرگوار اسلام(ص) میفرماید: به برکت مظهریت برای صفات رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. (آل عمران، آیه 159)
2. تکبر و غرور بیجا: از عواملی که در همین آیات برای ترشرویی به دست میآید کبر و تکبر بیجا و نیز نگاه تحقیرآمیز براساس معیارهای باطل ثروت و قدرت میتواند موجب کنش و واکنش ترشرویی شود.
3. فقدان صبر و حلم: یکی از مهمترین عوامل در ترشرویی واکنشی، فقدان صبر و حلم در آدمی است. کسی که دچار کم تحملی است، به طور طبیعی با کاهش آستانه تحمل و مدارا و صبر در برابر مشکلات و ناملایمات مواجه است و نسبت به کنشهای دیگران واکنشهای تند عاطفی و احساسی بروز میدهد و ترشرویی خواهد داشت. (نگاه کنید: راغب اصفهانی المفردات، ص 545)
4. استکبار در برابر حق و توحید: البته این میتواند بخشی از عامل دوم و مصداقی از آن باشد؛ ولی باید بهعنوان تاکید آن را مجزا ذکر کرد. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر ترشرویی ولید بن مغیره که در سوره مبارکه عبس مورد سرزنش قرار گرفته است میگوید: ادبار و استکبار از احوالات روحی و درونی است و ترشرو شدن ولید در اثر شنیدن آیات الهی از این جهت است که اثر ادبار و استکبار ولید در ظاهر حالش هم اثر گذاشته است. (طباطبایی، المیزان، ج20، ص 143)
فرق بدخلقی با ترشرویی
با توجه به مطالب پیش گفته، بدخلقی به معنای ترشرویی نیست؛ چنانکه حسن خلق به معنای خوشرویی نیست؛ زیرا خلق و اخلاق ناظر به خوی و باطن آدمی است در حالی که ترشرویی و خوشرویی به ظاهر آدمی مربوط است. البته برخی از حالات ترشرویی و خوشرویی به خلق و خوی و منش آدمی بازمیگردد، به این معنا که وقتی کسی بدخو و بدخلق باشد، به طور طبیعی این حالات باطنی در ظاهر و رفتارش نیز مشهود خواهد بود؛ اما باید به این نکته نیز توجه داشت که برخی از خوشروییها و ترشروییها ناظر به واکنشهای آدمی در برابر کنشهای دیگری است. در حقیقت ترشرویی و خوشرویی واکنشی نسبت به کنشهای دیگر یا کنشهای محیطی است. به طوری که اگر این کنشها نباشد، شخص، ترشرو یا خوشرو نخواهد بود.
بر این اساس نباید خوشخویی و بدخویی را مترادف با خوشرویی و ترشرویی دانست، بلکه میتواند اینگونه باشد و میتواند اینگونه نباشد. پس اگر خوشرویی، منشی باشد ارتباط تنگاتنگی با خوشخویی خواهد داشت و اگر واکنشی باشد مرتبط با خوشخویی نیست. همچنین است ترشرویی و بدخویی.
از نظر اسلام خوشخو به بهشت میرود و بدخو به دوزخ؛ اما درباره خوشرو و ترشرو چنین سخنی نیست؛ مگر آنکه ترشرویی ریشه در بدخویی و خلق سوء و بدشخص داشته و از ملکات وی باشد. (طبرسی مشکاهًْ الأنوار، ص124)
لزوم ترشرویی در مواجهه با بزهکاران
انسان نباید ترشخوی و ترشرو باشد، بلکه باید همواره خوشخو و گاه ترشرو باشد. این گاه ترشرو بودن نسبت به کسانی است که گرفتار بزه و نابهنجاری و گناه میشوند.
در آموزههای قرآنی بیان شده که گاه لازم است تا دیگری را طرد اجتماعی کرد؛ چنانکه متخلفان از جنگ و نیز قاعدین و بدعتگذاران در دین چون سامری، طرد اجتماعی شدند و لذا با این افراد باید با ترشرویی مواجه شد.
در احکام امر به معروف و نهی از منکر آمده است که باید نسبت به مرتکبان منکر برخوردهایی با توجه به شرایط داشت. از جمله این برخوردها ترشرویی نسبت به بزه و بزهکار است. خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان- گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند- ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تائید اعمال ناشایست خود بدانند، بلکه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منکر است که رویگردانی و نشان دادن حالت تنفر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهره، دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی میرسد که البته در این مقام باید مستدل، محکم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم.
امام علی(ع) درباره واکنش نسبت به منکرات و اهل منکر میفرماید: پیامبر خدا به ما دستور داده است که با معصیتکاران با چهرههای عبوس روبه رو شویم.
آثار ترشرویی
ترشرویی مورد مذمت قرار گرفته است؛ مگر آنکه در راستای امر به معروف و نهی از منکر و مصلحت اهم باشد. در سنت و سیره پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) چیزی به نام ترشرویی وجود ندارد.
انس میگوید: من ده سال به پیامبر خدمت کردم اما ایشان هرگز با ترشرویی با من برخورد نکرد. (مقریزی تقیالدین؛ امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الأموال و الحفدهًْ و المتاع، دار الکتب العلیمهًْ، بیروت، چاپ اول، 1420، ج 1، ص 273)
البته آنچه بیان شده نسبت به مؤمنان است و در روایات تاکید شده که آن بزرگوار هرگز در مواجهه با مؤمنین یا برای امور دنیوی و شخصی ترشرو دیده نشد.(طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج 11، ص 579) همچنین دعوت خود را نیز با ترشرویی انجام نمیداد.(طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 870)
عایشه میگوید فردی درخواست ملاقات با پیامبر(ص) کرد و پیامبر(ص) با اینکه دیدار او را خوش نداشت، اما وقتی به او اذن داد، با چهرهای باز و گشاده با او مواجه شد. (بخاری، صحیح بخاری، دار الکتاب العربی، بیروت، 1431 ق، ص 1238)
برای ترشرویی آثار روانی و اجتماعی چندی میتوان بیان کرد. به این معنا که ترشرویی اگر منش و ملکه شخصیت فرد شود، شخص را دچار افسردگی کرده و مردم گریز میکند. همچنین در رفتار اجتماعی از تعادل خارج میشود؛ زیرا بازگشت تروشرویی منشی به بدخویی است و آثار بدخویی بر آن شخص جاری و ساری است. اما به طور خاص اگر بخواهیم برخی از آثار ترشرویی را بر اساس آیات و روایات یادآور شویم باید به موارد بسیاری اشاره کنیم که از جمله آنها موارد زیر است:
1- دشمن خدا: پیامبر(ص) می فرمودند: «خداوند کسانی را که با ترشرویی با برادران خود روبهرو میشوند دشمن میدارد.» (شهید ثانی؛ کشفالریبه، انتشارات مرتضوی، بیجا، 1390ق، ص 82)
2- نشان نفاق: پیامبر(ص) فرمود: «مومن، خوشمشرب و شوخ است و منافق، ترشرو و خشمگین» (حرانی، تحفالعقول، ص 49)
3- دشمنی مردم: از آنجا که ترشرویی دشمنی خدا را به دنبال دارد، به طور طبیعی تاثیر منفی در رفتار اجتماعی نیز میگذارد. امام علی(ع) فرمود: روترش بودن سبب کسب دشمنی مردم است؛ اما گشادهرویی (زیاد و با همه کس) نیز همنشینان بد را به سوی فرد جلب میکند؛ بنابراین بین این دو حالت باش؛ زیرا بهترین در همه صفات و کارها، حد وسط است. (ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 286) پس اگر امام صادق(ع) میفرمود: خوشرویی، محبت اجتماعی (یا محبت الهی و یا هر دو) را به دنبال دارد. (دیلمی، اعلامالدین فی صفات المومنین، ص 120) باید گفت ترشرویی در مقابل آن عمل کرده و دشمنی اجتماعی را موجب میشود.
ترشرویی مثبت و منفی
با نگاهی به آنچه بیان شد معلوم میشود که همه اقسام ترشرویی، منفی و ضد ارزشی و ضد اخلاقی نیست، بلکه ترشرویی دارای اقسامی است. به یک معنا، ترشرویی به ارزشی و ضد ارزشی یعنی مثبت و منفی تقسیم میشود:
1- ترشرویی منفی و ضد ارزشی: مانند ترشرویی در مواجهه با حق و حقیقت که ولید در مقابل شنیدن آیات قرآن از خود بروز داد. (مدثر، آیات 22 تا 25) همچنین ترشرویی در مواجهه با مومنین به جهت هوای نفس و امور دنیوی و بدون رجحان عقلی و شرعی که اگر عامدانه و نه از سر اندوه و ملالی خاص باشد، معمولا از روی خودبزرگبینی است؛ همانطور که در مورد فردی که آیات اول سوره عبس او را سرزنش کرده است روایت است که ترشرویی او به خاطر تکبر و تحقیر ابن ام مکتوم- موذن مورد علاقه پیامبر(ص)- بوده است که نزد پیامبر(ص) میآید و آن بزرگوار او را اکرام نموده و نزد خود میخواند و در نزد آن جناب مردی از سران بنیامیه بوده است که آن فرد از آمدن ابن ام مکتوم و این رفتار پیامبر(ص) با او، چهره درهم کشیده و خود را از تماس با او جمع مینماید. زیرا پیامبر(ص)، ابن ام مکتوم را در مکانی جلوتر از او جای میدهد. (عبس، آیات1 تا 3؛ فیض کاشانی ملامحسن، تفسیر الصافی، ج5، ص 284).
2- ترشرویی مثبت و ارزشی: مانند ترشرویی در نهی از منکر مثل زمانی که پیامبر اعظم(ص)، در ایام موسم حج درخواست آب میفرماید و به جای آب، شراب نزد ایشان میآورند و آن بزرگوار پس از بو کردن آن چهره درهم میکشند. (ابن اثیر، النهایهًْ فی غریب الحدیث و الاثر، ج4، ص 80) این ترشرویی، نوعی نهی از منکر و حداقل مرتبه آن است. همچنین به اصحاب خود دستور فرمودند که گناهکاران را با چهرههایی ترش ملاقات کنید، (کلینی، الکافی، ج2، ص117) بلکه امام علی(ع) این ترشرویی را بغض در راه خدا و برترین عمل دانستهاند. (ورام، تنبیه الخواطر و نزههًْ النواظر المعروف بمجموعهًْ ورام، ج2، ص 124) اصولا در دین اسلام واکنشهای تاییدی و یا احترازی صرفا به واکنشهای کلامی ختم نمیشود، بلکه واکنشهای عملی و برخوردهای رفتاری را نیز شامل میگردد. یکی از شیوههای درست واکنش رفتاری که بازدارنده نیز هست، انس نگرفتن و ترشرویی با بدکاران است.
حضرت امام صادق(ع) در تفسیر آیههای 78 و 79 سوره مبارکه «مائده» که در آن خداوند بنیاسرائیل را لعن کرده و دلیلش را نهی از منکر نکردن از یکدیگر میخواند، چنین میفرمایند: آنها چنین نبودند که با گنهکاران معاشرت و مجالست نکنند، بلکه رفتار آنها به گونهای بود که هرگاه فرد منحرف را میدیدند با آنها میخندیدند و انس میگرفتند. (وسائلالشیعه، ج16، ص 369) و نیز ترشرویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران، مانند زمانی که پیامبر اکرم(ص) در پایان خطبه شعبانیه، ناگهان در عالم ملکوت، درآویختگان به درخت زقوم از امت خود را مشاهده میفرمایند که برخی به یک و چند شاخه و برخی به بسیاری از شاخههای آن چنگ زده بودند و به خاطر تاسف بر حال آن افراد، چهره پیامبر رحمت و پدر رئوف امت درهم رفته میشود. (صحیح مسلم، ص 1195) و یا ترشرویی در اثر خوف باطنی و اعظام جلال و هیبت الهی و انکسار نفس و انقهار در برابر ذات مقدس کبریایی؛ مانند لحظهای که پیامبر اعظم(ص) چهره جبرئیل(ع) را درهم رفته دیدند و علت آن مشاهده برپایی جهنم و درکات سوزان آن توسط ایشان بوده است. (تحفالعقول، ص 499)