با نگاهی ویژه به بانوان ایرانی
تاخت و تاز سینما برای تغییر سبک زندگی
سعید مستغاثی
مخالفت جامعه اسلامیبا پدیده سینما در آن حد بود که در آغاز دوران دوبله فارسی فیلمها که برای نخستین بار توسط اسماعیل کوشان و برای فیلم «دختر فراری» در استودیویی موسوم به میترا فیلم در استانبول ترکیه انجام شد، حتی برای گویندگی نقشهای زنان که به هیچ وجه چهره و هویت شخص گوینده و دوبلور مشخص نمیشد هم دختران و بانوان ایرانی حاضر به همکاری نشدند تا آنجا که کوشان ناگزیر از زنان ترک که کمیفارسی میدانستند، استفاده کرد که نتیجه کار مضحک و مسخره از آب درآمد. در این رابطه در پاسخ به نقدی که درباره فیلم «دختر فراری» چاپ شد، «میترا فیلم» جوابیه ای انتشار داد. از فحوای این جوابیه، نوع برخورد زنان مسلمان و جامعه ایران با مقوله سینما در آن زمان روشن تر میشود:
«... چون متاسفانه هنوز دوشیزگان و بانوان ایرانی به اهمیت هنرپیشگی واقف نبوده و هنرپیشگی را کاری رکیک و برخلاف شرافت و حیثیت میدانند، مجبورا از چند نفر غیر ایرانی که حتی یک کلمه هم فارسی نمیدانستند استفاده کرده و با یاد دادن کلمه به کلمه به آنها موفق شدند این فیلم را به طوری که ملاحظه شد، تهیه نمایند...»
از طرفی این مخالفت، به حضور فعال و انحصاری خارجیها در فعالیتهای هنری و سینمایی هم مرتبط بود. یکی از روزنامههای آن زمان در اعتراض به تجدد وارداتی و در دست خارجیها بودن سرنخ آموزش و فرهنگ مردم نوشت:
«...معارف مملکت ما هم فقط منحصر به چند مدرسه ملل اجنبیه از قبیل سن لویی ، آمریکایی ، آلمانی ، آلیانس و اقبال روسی شده و هرکدام از مدارس مذکوره یک قسمت از اهالی شهر را مروج خیالات پولیتیکی خود قرار خواهند داد. هنوز اول کار است ، مدرسه شریفه اقبال علامت مخصوص روسی را نشان کلاه شاگردان مدرسه قرار داده ...»
در کنار خارجیانی که مراکز فرهنگی و هنری مملکت را در اختیار داشتند، برخی ایرانیان به اصطلاح فرنگ رفته و فرنگ دیده و به شدت تحت تاثیر مظاهر آن دیار، کمتر از عوامل فرنگی در مقابله با فرهنگ و باورهای مردم مسلمان عمل نمیکردند. مثلا فردی به نام «خان بابا معتضدی» که فیلمبرداری را در فرانسه آموخته بود و رسما به عنوان فیلمبردار دربار شاه فعالیت میکرد، اولین سالن سینما را برای بانوان با همکاری شخصی به نام علی وکیلی ایجاد کرد و با فیلمهایی که از پاریس آورده بود، فضای متفاوت با باورها و اعتقادات جامعه در برابر چشمان آنها گشود. نمایش لباسها، کلاهها، آرایش مو، طرز رفتار، میهمانیها، رقصها، خانهها و ویلاها و باغها و به طور کلی سبک زندگی غربی (که پیش از این توسط شهر فرنگیها برای عموم نمایش داده میشد) در این فیلمها به بانوان مسلمان که سبک زندگی بسیار متفاوت با آنچه میدیدند، داشتند موجب تاثیرات ذهنی ناخواسته ای میگردید که تلاش برای عملی ساختن آنها در فضای کاملا متفاوت ایران، تبعات ناگوار خانوادگی و موجب نابهنجاریهای اجتماعی میشد. آنچنان که همین امروز نیز نتایج بسیاری از آن نابهنجاریهای ناشی از برخورد ناهمگون دو نوع سبک زندگی و تفکر و باور را در همین جامعه خودمان میتوان رویت کرد.
این تزریق تجدد وارداتی و سبک زندگی غربی از طریق کالاهای به اصطلاح فرهنگی همچنان در سالهای بعد هم ادامه یافت. چنانچه وقتی فرخ غفاری۱ به عنوان یکی از کارگزاران فرهنگی رژیم شاه در تلویزیون و وزارت فرهنگ و جشن هنر فعالیت میکرد، از جمله عوامل تحمیل همین الگوی خارجی به عرصههای به اصطلاح فرهنگی این کشور بود. خود غفاری در گفت و گویی در این باره میگوید:
«...در آن زمان الگوي فعاليت فرهنگي، فرنگ و به خصوص فرانسه بود. هنرهای نمايشي و تجسمي و معماري ميبايست تحت لواي وزارتخانهاي متمركز ميشد كه در ايران اين وزارتخانه، وزارت فرهنگ و هنر نام گرفت...
اولین زنجیره سالنهای سینما در ایران
نخستین حلقه سالنهای نمایش در ایران توسط علی وکیلی و اسحاق زنجانی تاسیس شد. از جمله همکاران آنها در این سالن سازی، گروهی از سرمایه داران یهودی مانند یاکوبسون بودند که شرکت فیلم ایران را تاسیس کردند. چند ویژگی و خصوصیت علی وکیلی و اسحاق زنجانی را به یکدیگر متصل میساخت:
اول اینکه هر دو نفر فارغ التحصیل مدارس آلیانس(اتحادیه جهانی اسراییلیت) بودند و دوم اینکه هر دو از بنیانگذاران کلوپهای روتاری (شاخه اقتصادی تشکیلات فراماسونری) در ایران به شمار میآمدند و سوم؛ هر دو نفر اولین حلقه سالنهای سینما در ایران را پایه گذاری کردند. اگرچه علی وکیلی نقش مهمتری نیز در ورود و شکل گیری سینما در ایران بر عهده داشت از جمله اینکه همراه آوانس اوگانیانس مدرسه آرتیستی سینما را بنیان گذارد آن هم در روزگاری که تعداد مدارس عالی در ایران از تعداد انگشتان دست فراتر نمیرفت!
علی وکیلی خود صاحب سالن بزرگ سینمایی به نام «گراند سینما» بود که بیش از هزار نفر گنجایش داشت و برای اولین بار برای خانمها نیز برنامه نمایش فیلم برقرار ساخت.
همچنان که پیش از این توضیح داده شد، پای مدارس آلیانس به عنوان نخستین مراکز صهیونیستی برای اولین بار در زمان مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا و پس از ملاقاتش با لرد روچیلد (سرکرده امپراتوری جهانی صهیونیسم) و شخصی به نام کرومیو (رئیس اتحادیه جهانی اسراییلیت) در پاریس که توسط صدراعظم فراماسونش یعنی میرزا حسین خان سپهسالار ترتیب داده شده بود ، به ایران باز شد.
سینما در ایران : تغییر ذائقه یا دگرگونی اخلاقی؟
یک آگهی تماشاخانه سینماتوگراف در آن سالها چنین حکایت دارد:
«...به عموم آقایان معروض میدارد از شب بیست و ششم شهر شعبان المعظم 1327 در خیابان علاء الدوله مقابل بانک استقراضی در آپارتمان اردشیر خان از طرف موسیو پاته فرر تماشاخانه سینماتوگراف دائر خواهد شد...»
عملا در آن سالها سرنخ ورود و نمایش فیلم در دست امثال همین مسیوها بود و سینمادارها غالبا مهاجران خارجی به خصوص روسی و هندی بودند.
براساس گزارش مجله «سینما و نمایشات» (اولین مجله سینمایی در ایران) در سال 1309، 9 سالن سینما در تهران وجود داشت. در گزارش مفصلی که در نخستین شماره این مجله در مرداد 1309 به چاپ رسید، آمده است:
«...اولین سالونی که در طهران بنا شد، سالون مسیو اردشیرخان در خیابان علاء الدوله است و قبل از بنا و ایجاد این سالون، تابستانها را در باغچه که سابقا محل کلوپ ارامنه بود، در هوای آزاد در تحت نام سینمای جدید، نمایشاتی میدادند تا اینکه آقای باقراوف مرحوم، سالون مجلل و عالی گراند هتل را که در حقیقت اولین سالون باشکوه طهران شمرده میشد، بنا نمودند...اشخاص مختلفی در این سالون به نمایشات مشغول بودند از جمله مسیو ژرژ که سینمای پاته را در سالون گراند هتل تشکیل داد و فیلمهای بالنسبه مهم و جالبی به معرض نمایش گذارد تا بالاخره در سال 1304 آقای میرزا علیخان وکیلی، مدیر و موسس فعلی سینمای سپه با صرف مخارج هنگفت و تهیه فیلمهایی سینمای بزرگی در سالون گراند هتل به اسم گراند سینما تشکیل داد...آقای وکیلی اولین شخصی بودند که سینمای زرتشتیان را جهت خانمهای محترمه تشکیل داده و دو ماه تمام تقریبا مجانا به نمایشات ادامه دادند...»
در اینجا این سوال پیش میآید که واقعا شخصی همچون علی وکیلی با کدام سرمایه، بزرگترین سالن سینما را در آن زمان تاسیس نموده و آنچنان که در مجله خودش آمده، با صرف مخارج هنگفت، فیلمهای مختلفی تهیه کرده تا در آن سینما به نمایش بگذارد؟ و عجیب اینکه دو ماه تمام به طور مجانی و رایگان، این فیلمها را برای زنان نمایش میدهد! هزینه و سرمایه و پول این نمایشات مجانی و رایگان از کجا تامین میشده است؟ چه سودی از این نمایش رایگان عاید علی وکیلی میشده است؟ آیا او سرمایه بادآورده ای داشته و حالا میخواسته مثلا در راه خدا و یا خلق خدا صرف کند؟!! یا افراد و یا کانونهایی در این امر وی را حمایت و پشتیبانی میکردند؟
با توجه به عضویت وکیلی در لژهای فراماسونری و بنیانگذاری کلوپهای روتاری، به نظر میآید همین تشکیلات و کلوپ یاد شده،حامیاصلی وکیلی در برپایی سالن سینما و نمایش فیلمهای رایگان برای خانمها بوده است. اما از این عمل، تشکیلات فراماسونری و کلوپ روتاری، چه نفعی میبرده است؟ آیا سرمایه و سود مالی خاصی کسب میکرده؟ آیا باعث گرایش بانوان تماشاگر فیلمهای یاد شده به سازمانها و موسسات یاد شده میگردیده است؟ به نظر میآید ادامه مقاله فوق الذکر در مجله «سینما و نمایشات» ، تا حدودی به این سوال پاسخ داده باشد:
«...آقای میرزا علیخان وکیلی تقریبا مدت چهار سال در گراند سینما به طور دائم به نمایش فیلمها ادامه دادند و کم کم اهالی پایتخت به سینما و فیلم آشنا شده، نام آرتیستهای نامیو فیلمهای عالی ورد زبانها گشت...» به راستی از اینکه نام «آرتیستهای نامیو فیلمهای عالی» ورد زبانها بشود، چه حاصل میگشت؟ آیا آنان که آن نامها و فیلمها وردزبانشان شد، جذب شخصیت و رفتار و سبک زندگی آرتیستهای یاد شده، نمیشدند؟ آیا آنها را الگوی رفتار و زندگی خود قرار نمیدادند؟ آیا طرز آرایش مو و مد لباس و نحوه اخلاق و رفتار آرتیستهای نامبرده برای این مخاطبان و تماشاگران یک سرمشق و الگو قرار نمیگرفت؟ آن اخلاق و رفتار و سبک زندگی آرتیستها، چه سنخیتی با باورها و ارزشهای جامعه ایرانی و اسلامیدیروز و امروز این مرز بوم داشته و دارد؟
مثلا فیلمیبه نام «جاسوسه کاستیل» درباره زندگی و فعالیتهای جاسوسی یک زن، در سینماهای آن روزگار نمایش داده شد. آگهی تبلیغاتی فیلم یاد شده، این چنین در ذهن مخاطبان نفوذ میکرد:
«...ژانت ماکدونالد در فیلم جاسوسه کاستیل میرقصد، با تبسم شیرین و آواز نمکین خود قلب همگان را جلب میکند. ناطق به زبان فرانسه، شیرین ترین فیلم، سراپا موزیک (محصول) کارخانه مشهور متروگلدوین مایر است...»
و یک خبرنگار سینمایی نویس اینچنین در مدح حرکات مبتذل این رقاصه خارجی در روزنامه اطلاعات 12 اسفند 1318 قلم فرسایی کرد:
«...ژانت مک دونالد که با ایفای رل نینا ماریا، منتهای زبر دستی خود را به خرج داده و با آوازهای روح پرور و حرکات دلفریب خود، عموم بینندگان را مات و مبهوت میسازد. به قسمیکه هنگام آواز خواندن، دل از تمام شنوندگان میرباید و آنان را به عالم دیگری سوق میدهد که در آنجا جز از زیبایی و عشق از چیز دیگری خبری نیست...»
واضح است که از اینگونه تبلیغات و تعاریف و مدیحه سرایی، جز ایجاد زمینه و فضا برای به فساد کشاندن نسل جوان مراد نبود تا آنها را از واقعیات و حقایق اجتماع دور کرده و به سمت و سوی پدیدههای مفسده آمیز سوق داده و نهاد خانواده و بالتبع، کلیت جامعه در آستانه فروپاشی قرار گیرد.
سالنهای سینما پی در پی برپا میشوند
مجله «سینما و نمایشات (اولین مجله سینمایی در ایران) در نخستین شماره خود که در مرداد سال 1309انتشار یافت و در ادامه گزارش خود از سالنهای سینما در تهران مینویسد:
«...در همین ایام بود که دو سه سینمای دیگری در طهران تاسیس گردید که یکی از آنها را باز مسیو اردشیرخان مرحوم و آقای خان بابا معتضدی ...اداره نمودند و دیگری را مسیو لوین، مدیر فعلی سینما ایران و شرکاء ایشان که جدیدا در لاله زار به نام سینمای ایران تشکیل دادند...یگانه شخصی که از بین نسوان و خانمهای محترمه در پیشرفت این صنعت مشارکت و دخالت تامینموده...ارتیست شهیر مادام پری آقابایوف است که چه راجع به سینما و چه راجع به تئاتر و نمایشات زحمات قابل تقدیری را متحمل گشته و مبالغ هنگفتی هم متضرر شدند. تاسیس سینما پری به مشارکت ایشان و آقای خان بابا معتضدی بود که ابتدا جهت خانمهای محترمه و بعد جهت آقایان و خانمها نمایش میدادند. اهالی ولایات هم در این کار به اهالی محترم پایتخت تاسی نموده و سینماهایی در شهرهای بزرگ مانند رشت ، تبریز ، پهلوی ، مشهد و اصفهان تشکیل گردید. در سال 1308 چند سالون عالی در طهران بنا گردید که جمعا گنجایش چندین هزار نفر تماشاچی را دارند. از جمله سالون سینمای ایران در لاله زار و سینما مایاک (دیدبان) که توسط آقای ربیع زاده بنا شده و مدیریت آن را مسیو گریشاساقفارلیدزه عهده دار است.و یالاخره بزرگترین سالون طهران،سالون سینما سپه که گنجایش بیش از
هزار و صد نفر را دارد که با مخارج هنگفتی توسط میرزا علیخان وکیلی تاسیس و بنا گشت...»