آسیب شناسی سینمای جشنوارهای (بخش پایانی)
مسیر جهانی شدن سینمای ایران از جشنوارهها نمیگذرد(گزارش روز)
آرش فهیم
هیاهوی بسیار و بعد؛ هیچ! عبارتی که شاید جامعترین و مانعترین توصیف برای جوایز سینمای ایران از جشنوارههای غربی باشد.هر سال، صدها جشنواره سینمایی در جهان برگزار میشود و فیلمسازان ایرانی نیز هر سال دهها جایزه و رتبه و عنوان از این جشنوارهها کسب میکنند. اما این جشنوارهها، تنها برای مقطعی کوتاه عامل ایجاد هیجان و احساس موفقیت در بخشی از جامعه سینمایی ما میشود و بعد از چند روز، فراموش میشود. حتی گاهی، همان افرادی که تحت تأثیر این جایزهها جو گیر شدهاند، ناگهان تغییر رفتار میدهند. مثل اتفاقی که برای شهاب حسینی افتاد؛ پس از اینکه شهاب حسینی جایزه خود به عنوان بهترین بازیگر شصت و نهمین دوره جشنواره فیلم کن را به ساحت مقدس ولی عصر(عج) تقدیم کرد، ناگهان با موجی از تهمت و توهین از سوی افراد بداندیش مواجه شد. هر چند که این افراد یک گروه کم شمار و ناچیز هستند و محلی از اعراب ندارند، اما مسئله اینجاست که حتی خود هنرمندانی هم که جوایز جشنوارهها را دریافت میکنند، گاهی با این واقعیت مواجه میشوند که آنها با یک موج هیجانی و زودگذر مواجه هستند.
نکته مهم این است که تنها راهبرد دولت برای حضور و درخشش سینمای ایران در سطح جهان، همواره بر حضور در جشنوارههای خارجی متمرکز بوده است. این راهبرد در همه ادوار و دولتهای مختلف، اتخاذ شده است، اما هنوز هم سینمای ایران به عنوان یک سینمای جهانی و بینالمللی شناخته نمیشود. به این مفهوم که فیلمهای ایرانی بطور عمده در سینماهای کشورهای دیگر نمایش داده نمیشوند و جشنوارههای سینمایی ما هم چندان محل رجوع سینماگران و علاقهمندان به سینما در دیگر نقاط جهان نیستند. این درحالی است که اگر مقایسه کنیم میبینیم که کاریکاتور ایران بدون هیچ حمایت دولتی و سرمایهگذاری کلان با تکیه بر مولفههای بومی و انقلابی توانسته به معنای واقعی کلمه، جهانی بشود. به طوری که وقتی فراخوان دومین دوره مسابقه کاریکاتور «هولوکاست» در ایران اعلام شد، علی رغم همه تبلیغات منفی و اعمال محدودیتهای دولتهای غربی اما باز هم برجستهترین کاریکاتوریستهای 50 کشور در این مسابقه شرکت کردند.
اولین گام؛ تغییر سیاست جشنوارهای
سیدمرتضی آوینی، نخستین منتقد جدی جشنوارههای غربی و جایزههای آنها بود.در گفتارها و نوشتارهای شهید آوینی که در کتاب «آینه جادو» در سه جلد گردآوری شده، میخوانیم: «حقیقت این است که کسب توفیق در جشنوارههای خارج از کشور، ارزشی را اثبات نمیکند. آنها به تکنیک محض جایزه نمیدهند و راهشان نیز با ما متفاوت است. تکنیک و محتوا را نیز نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد و چون این چنین است، پر روشن است که آنها کدامین فیلمها را میخواهند.» و در جای دیگر نوشته بود:«بنده مخالف شرکت در جشنوارههای جهانی و دعوت از منتقدان بینالمللی نیستم، اما مخالف آن هستم که به ارزیابی جشنوارهها و داوری منتقدان بینالمللی ایمان بیاوریم. سینمای ایران باید در جهت دستیابی به یک هویت مستقل حرکت کند و خود را در آینه صیقلی وجود مردم ببیند، نه در سراب روشنفکری و روشنفکرنمایی.»
اما سینمای ایران چطور میتواند با تکیه بر هویت مستقل خویش به عرصههای جهانی راه یابد؟
پرویز شیخ طادی کارگردان فیلمهایی چون «روزهای زندگی» و «شکارچی شنبه» در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «باید ابتدا سیاستگذاری ما در مواجهه با جشنوارههای غربی تغییر کند. پیشنهاد من به مسئولین فرهنگی و سینمایی کشور این است که یک گروه یا کمیته برای اثرسنجی فیلمهای جشنوارهای ما بر افکار عمومی مردم جهان تشکیل دهند. آنها از طریق این اثرسنجی میتوانند به روشنی دریابند که فیلمهایی که به جشنوارههای خارجی ارسال میکنند، چه تصویری از ایران را در افکار عمومی مردم دنیا ایجاد میکنند. بسیار ساده و راحت میتوان فهمید که پرچمی که در چنین جشنوارهها و برنامههایی بالا میرود، پرچم کارگردان است، نه پرچم ایران. کدام عقل سلیمی میپذیرد، فیلمی که کشور ما را در همه زمینهها و ابعاد، یک کشور ناامن و پر از مشکل معرفی میکند، باعث بالا رفتن پرچم ایران میشود؟»
شیخ طادی به این پرسش که تکلیف ما با جشنوارهها چه باید باشد، آیا با این توصیفات باید از حضور در جشنوارههای غربی صرف نظر کنیم، این گونه پاسخ میدهد:«به نظرم اشکالی ندارد که به جشنوارههای غربی فیلم معرفی کنیم، اما مراقب باشیم که با دست خودمان، پازلهای آنها را تکمیل نکنیم. نباید فیلمهایی رامعرفی کنیم که«اعتراف خودی» به فلاکت محسوب میشوند. من با حضور درجشنوارههای غربی موافق هستم، اما به نظرم باید محصولات خودمان را به آنجا بفرستیم نه محصولاتی را که آنها میخواهند. اینکه در معرفی نماینده سینمای ایران به مثلا مراسم اسکار، ملاکهای برگزارکنندههای این مراسم را اصل قرار دهیم، رویکردی حقیرانه و ضدملی است.»
کارگردان فیلم «پشت پرده مه» درباره تأثیر این نوع مواجهه با جشنوارههای غربی توضیح میدهد: «حداقل فایده این کار این است که اثبات میکنیم که ما مخالف ارتباط با جهان نیستیم، اما به هویت و عزت ملی خودمان هم پایبند هستیم و حاضر نیستیم زیر بار شرایط و مولفههایی که دیگران میخواهند به ما تحمیل کنند برویم. از طرف دیگر، این نوع مواجهه با جشنوارههای غربی، در داخل کشور و به ویژه در سیاستگذاری فرهنگی خیلی مهم و تأثیرگذار است. اهالی هنر و فیلمسازان ما متوجه میشوند که هیئتهای انتخاب فیلم برای جشنوارهها و جوایز خارجی، منویات و انگیزه هایشان ملی است، نه ضد ملی.این رویکرد، فیلمسازان داخلی را غیرتمند بار میآورد و آنها را متوجه میکند که دستگاه فرهنگی کشور، براساس منافع ملی و فرهنگی و اخلاقی خود عمل میکنند.»
شیخ طادی همچنین درباره روشهای جهانی شدن سینمای ایران نیز میگوید: «یک راه این است که باید جشنوارههای داخلی خودمان را بیشتر تقویت کنیم، به طوری که هنرمندان ما تا این حد به اینکه به هر قیمتی در آن سوی مرزها مطرح بشوند،احساس نیاز نکنند. راه دیگر این است که ما باید تلاش کنیم تا شرایط اکران خارجی با سرمایهگذاری ایرانیان مقیم خارج را فراهم کنیم. خیلی از ایرانیهای وطن دوست که در سایر کشورهای جهان زندگی میکنند، حاضرند برای اکران فیلمهای ایرانی در کشوری که ساکن هستند، سینما بسازند؛ اما چون مافیای پخش جهانی تحت سلطه صهیونیست هاست،در این شرایط نمیتوان به اکران عمومی فیلمهای ایرانی در سینماهای جهان امیدی داشت.»
برای سینمای غرب شاخ و شانه بکشیم!
هرگاه به نقد و تحلیل جشنوارههای غربی میپردازیم، عدهای خرده میگیرند که این گونه مباحث موجب نادیده گرفتن یا تحقیر موفقیتهای هنرمندان کشورمان میشود!
سعید مستغاثی، رئیس اسبق انجمن منتقدان سینما، درباره این نکته به گزارشگر کیهان میگوید: «شهید آوینی تعبیر جالبی درباره پیشرفت داشت و میگفت که اول باید تعریف شود که پیش و پس کجا هستند و بعد بگوییم پیشرفت کردهایم یا نه؟ درباره کسب جایزه از جشنوارههای غربی هم ما باید ابتدا تحلیل کنیم که موفقیت یعنی چه؟ آیا موفقیت یعنی اینکه با هر فیلمی و با هر معیاری جایزهای بگیریم؟ آیا اینکه به سفارش یک کمپانی خارجی فیلمی بسازیم که به هیچ وجه با افکار و عقاید و باورهای فرهنگی خودمان خوانا نیست و متعلق به یک فرهنگ دیگر است، موفقیت قلمداد میشود؟ وقتی یک فیلم به خاطر تبلیغ فرهنگ مدنظر اروپاییها و به سفارش آنها جایزه میگیرد، مثل این میماند که یک ورزشکار به جای اینکه به عنوان بازیکن تیم ملی ایران به مدال طلا برسد، تابعیت کشور دیگری را بگیرد و برای تیم ملی آن کشور،مدال بیاورد. وقتی کسب جایزه از جشنوارههای غربی موفقیت حساب میشود که یک فیلمساز در فیلم خود، از هویت، عقاید و ملت خودش دفاع کند.»
کارگردان مجموعه «تمدن آسمانی» درباره راه حل جهانی شدن سینمای ایران هم معتقد است: «نکته مهم این است که پرفروغترین فیلمسازان تاریخ سینما در جهان مثل هیچکاک، چاپلین و ... اصلا از جشنوارهها جایزهای دریافت نکردند. این سینمای ماست که باید از انفعال خارج شود. سینمای ما از قدرت بالقوهای برخوردار است و فرهنگی پشتوانه آن است که میتواند در عرصه جهانی در برابر جشنوارهها و جوایز غربی جریانساز باشد.یعنی جشنوارههایمان حداقل در سطح کشورهای اسلامی و آزادیخواه جهان فراگیر شوند.چون بسیاری از سینماگران مستقل دنیا و بسیاری از فضاهای فرهنگی حتی در خود غرب و در آمریکا، از سلطه امروز به اصطلاح لیبرالیسم غربی یا همان دیکتاتوری مدرنیسم سرخورده و دلزده شدهاند و دنبال مفرهای جدیدی میگردند، به ویژه که این فضاهای گریز از طرف کشورهایی که برای غرب شاخ و شانه میکشند، ایجاد شود. دنیا دنبال حرف جدید است.ما باید میادین بازی آنها را رها کنیم و میدان بازی خودمان را طراحی نمائیم. امروز مگر غیراز این است که جبهه مقاومت در مقابل اسرائیل همه روشنفکران دنیا را به دنبال خودش کشانده است؟ ما باید اینها را دریابیم.»
مدیریت «کنیزه»؛ مانع جهانی شدن
سینمای ایران!
سیدمحمد حسینی، منتقد سینما مهمترین عاملی که مانع جهانی شدن سینمای کشورمان شده است را دو فرایند «قصه زدایی» و «ایدئولوژیزدایی» جشنوارههای غربی میداند. او در این باره توضیح میدهد: «بدون تردید مهمترین آلترناتیو هالیوود، سینمای ایران است،چون روش ایجاد جذابیت در سینمای ایران با آنچه در سینمای آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای جهان اتفاق میافتد، به کلی متفاوت است. به همین دلیل هم جشنوارههای تحت نفوذ سیاستهای آمریکا همواره تلاش کردهاند تا علاوه بر مطرح کردن سینمای بدون قصه (کاری که بطور عام با کل سینمای جهان کردند) گرایش دینی و ایدئولوژیک سینمای ایران را نیز کنترل کنند. به نظر من جشنوارههای مذکور در هر دو زمینه موفق شدهاند. امروز قطعا جشنوارههای غربی بطور شگفتآوری در مدیریت سینمای ایران تأثیرگذار هستند. بطور مثال، وقتی اصغر فرهادی در جشنواره کن جایزه میگیرد، اتفاقی که میافتد این است سنیمای ایران تا چند سال تحت تأثیر این جایزه قرار میگیرد و دیگر به مردم و فرهنگ و مسائل این کشور توجهی نخواهد کرد. نتیجه اینکه مدیریت سینمای ما به تدریج از داخل به خارج از مرزها انتقال داده میشود.»
وی تصریح میکند: «معتقدم که مدیریت سینمای ما امروز «کنیزه» شده است. یعنی هم متمایل به جشنواره کن است و هم تحت سلطه چنین جشنوارههایی قرار دارد. متأسفانه مدیران سینمایی ما چندان در جریان واقعیتهای روز سینمای جهان نیستند و اطلاع ندارند که سینمای فرانسه که ما را مسخ خودش کرده و مدیران سینمایی ما سعی دارند تا از آن تقلید کنند، ورشکسته شده است و دیگر مخاطب جهانی ندارد.»
مجری برنامه «سینما چهار» بازگشت به خویشتن را راه جهانی شدن سینمای ایران میداند و میگوید: «سینمای ما باید سواد مطالعاتی خود در زمینه فرهنگ و ادبیات بومی کشورمان را بالا ببرد. باید بدانیم حرفهای ما برای دنیا خیلی جذابتر است. به نظرم باید برگردیم و حرفهای خودمان را بزنیم. این تنها راه جهانی شدن سینمای ماست. منتها تا زمانی که مدیریت سینمایی ما «کنیزه» باشد و از سینمای فرانسه متابعت کند، چنین اتفاقی روی نخواهد داد!»
راههای ارتباط با مخاطب جهانی
همان طور که در قسمت اول این گزارش هم اشاره شد، برخی از فیلمهای سینمای ما بدون حضور در جشنوارههای غربی، امکان درخشش و دیده شدن در خارج از کشور را هم یافتهاند. فیلم «فرشتگان قصاب» نمونه این گونه آثار است. این فیلم هیچگاه در هیچ جشنوارهای حضور نیافت، اما نمایش محدود آن در کانادا توانست توجه و رضایت ساکنان بومی قاره آمریکا، یعنی سرخپوستها را جلب کند. چون آنچه در فیلم مطرح میشود؛ ظلم نظامیان متجاوز آمریکایی و صهیونیستی به مردم یک کشور دیگر، برای آنها ملموس و واقعی بود. این نشان میدهد که سینمای ما برای درخشیدن در جهان، میتواند راهی به جز مراسم اسکار و جشنوارههای کن و برلین و ... را نیز در پیش بگیرد.
سهیل سلیمی، کارگردان فیلم «فرشتگان قصاب» در این باره میگوید: «سینمای ایران برای یافتن مخاطب جهانی باید چند مولفه را در نظر بگیرد. نخست اینکه؛ سینمای ما، امروز ایدهها و حرفهای مهمی برای دنیا دارد، اما نحوه بیان ما نیز باید بینالمللی باشد.به عبارتی بهتر، باید زبان برقراری ارتباط با مخاطب جهانی را بیابیم. یکی از راههای رسیدن به زبان جهانی این است که در پی نوعی از سینما باشیم که به شدت انحصاری است و به لحاظ فرمی و ساختاری، فقط در ایران میتوان آن را تولید کرد.»
وی همچنین بیان میکند: «در مرحله اول باید محلهای ارائه فیلم در سراسر دنیا را شناسایی کنیم و ببینیم که چه مناطقی در سطح جهان، پذیرای آثار سینمای ایران هستند. پیدا کردن افرادی که خودشان در کشورهایشان فضای ارائه محصولات فرهنگی را دارند هم یک راه دیگر است.مدیریت فرهنگی ما برای یافتن مخاطب جهانی، باید به جست وجوی چنین افرادی بپردازد. دوبله فیلمهای ایرانی به دیگر زبانها هم میتواند تأثیرگذار باشد. بطور مثال اگر یک فیلم ایرانی به زبان چینی دوبله شود، حدود یک و نیم میلیارد نفر مخاطب بالقوه برای آن فیلم فراهم میشود.»