دیدگاه اساتید
اساتید رانتی غده چرکینی بر پیکره دانشگاه!
حسن ملکزاده
استاد دانشگاه
سخنی به گزاف نرفته است اگر گفته شود که یکی از فاکتورهای مؤثر در امر رشد و توسعه کشورها در جهان در هم تنیده امروز، تربیت و پرورش نیروهای انسانی نخبه و کارآزموده میباشد و درست از این روست که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و خلف برحق او امام خامنهای بارها و به کرات بر ضرورت شناسایی و جذب جوانان مستعد و متعهد در راستای نیل به اهداف عالی علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی تأکید ورزیدهاند.
یکی از اقدامات ارزشمند و درخور توجهی که در طول حیات پر برکت نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت، تأسیس بنیاد ملی نخبگان به منظور حمایت از نخبگان علمی و فرهنگی کشور بود. در طول فعالیت این بنیاد، کارهای اساسی و زیربنایی عمدهای در امر شناسایی و پشتیبانی از فعالیتهای علمی و فرهنگی نخبگان کشور صورت گرفت و امروز به جرأت میتوان گفت که بنیاد ملی نخبگان یکی از نافذترین و اثرگذارترین مراکز علمی و فرهنگی خاورمیانه و حتی جهان میباشد.
علاوه بر فعالیتهای گسترده این بنیاد، دیگر مراکز و مؤسسات علمی و فرهنگی نیز به جد و جهد مشغول تولید علم و دانش جهت ارتقای جایگاه ایران اسلامی در مقیاس جهانی هستند و به نظر میرسد که در آیندهای نه چندان دور ایران اسلامی میتواند به یکی از قطبهای اصلی علمی و فرهنگی در جهان بدل گردد. البته ذکر و یادآوری اقدامات سازنده و تحولآفرین مراکز و نهادهای متولی علم و دانش در کشور هرگز به معنای دفاع بیقید و شرط از عملکرد این ارگانها نیست چرا که بهرغم تمامی پیشرفتهای علمی و فرهنگی ایران زمین، نقایص و کاستیهای بسیاری در امر مدیریتی و نحوه جذب اساتید در دانشگاههای کشور به چشم میخورد که هرگز نمیتوان با بیمبالاتی و سهلانگاری نسبت به اتفاقات تلخی که در نظام آموزشی کشور در حال جریان است رو برتافت.
بنا به تعبیر زیبا و رسای مرحوم دکتر علی شریعتی، «بگذار تا شیطنت عشق، چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید، اما هرگز کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن». ما نیز به عنوان شهروندان متعهد و عاشق این دیار، برآنیم تا با بر آفتاب افکندن پارهای از نقایص و کاستیهای جامعه دانشگاهی کشور، بسترهای لازم جهت تصحیح اشتباهات و خطاها را فراهم سازیم. واقعیت این است ریشه تمامی مشکلاتی که امروز گریبان جامعه دانشگاهی کشور را گرفته است به دوران سازندگی برمیگردد.
در آن دوران بود که آرام آرام بسیاری از متولیان علمی و فرهنگی کشور از ارزشها و اصول اسلامی و انقلابی فاصله گرفتند و با اشتیاقی شیدا وار به سمت و سویی غرب محورانه در امر آموزش و پژوهش سوق پیدا کردند. در دوران سازندگی بود که شمار کثیری از اساتید معاند و منافق به لطایفالحیلی به سیستم دانشگاهی کشور تحمیل شدند و این اتفاق ناگوار و غیر مسئولانه در حالی صورت گرفت که این اساتید نه تنها تقید و تعهدی به امام و رهبری نداشتند بلکه به لحاظ علمی نیز فاقد حداقلیترین معیارهای علمی بودند.
به موازات استخدام اساتید مسئلهدار، فضای فرهنگی وسیاسی دانشگاههای کشور به عرصهای جهت جولان و یکهتازی جریانات دانشجویی ساختارشکن بدل گشت. روند تحمیل اساتید رانتی و منافق به بدنه هیئتهای علمی در دوران اصلاحات سیری رو به صعود و تکثیر به خود گرفت. در سایه اعمال سیاست تساهل و تسامح دولتمردان اصلاحات، شمار قابل توجهی از عناصر مسئلهدار و بیسواد به راحتی آب خوردن و بدون گذراندن مراحل قانونی جذب هیئت علمی، کرسیهای هیئت علمی را اشغال کردند. در دوران اصلاحات بود که به واسطه فعالیت خائنانه و دامنهدار اساتید رانتی و مسئلهدار، فتنه 1378 رخ داد که در اثر این فتنه بزرگ و مخرب، ضربات و لطمات جبرانناپذیری به روند رشد و توسعه علمی و فرهنگی کشور وارد شد.
نگاهی به رزومه علمی برخی از اساتیدی که خاصتاً در رشتههای علوم انسانی در دوران اصلاحات به عضویت هیئت علمی درآمدند،گویای این حقیقت است که عموم مقالاتی که به نام این اساتید درج شده است، حاصل کار و دسترنج شبانهروزی دانشجویان میباشد و خود اساتید هیچ نقشی در تحریر و تقریر این مقالات نداشته و ندارند. در امر رسالهنویسی نیز عملاً بسیاری از این اساتید رانتی، هیچ نقشی در فرایند هدایت و کمک به دانشجو در سیر پر فراز و نشیب و طاقت فرسای تحریر و تقریر رساله ندارند و در این سناریوی استعماری از پیش طراحی شده اساتید و مدیران رانتی، نقش دانشجو صرفاً ابزاری جهت پر کردن جیبهای گشاد اساتید و مدیران رانتی است. بسیاری از همین به اصطلاح اساتید فعال(!) در کشور به واسطه ارتباطاتی که با برخی جریانات مسئلهدار دارند، پروژههای نان و آبداری را تحت عنوان طرحهای تحقیقاتی و پژوهشی میگیرند که ماحصل این به اصطلاح طرحها(!)، واریز وجوه چند صد میلیون تومانی و بعضاً چند میلیاردی به حساب این جماعت استادنما است.
بررسی و تحلیل محتوای کیفی این به اصطلاح طرحهای پژوهشی از این واقعیت تلخ پرده برمیدارد که عموم این طرحها هیچ ارزش علمی و تحقیقاتی ندارند و تنها نقطه قوت! این به اصطلاح پژوهشها، اجرا و اعمال حرفهای صنعت پرسود « کپی پیست» میباشد. صنعتی که به مدد حمایتهای بیچون و چرای هیئتهای ممیزه دانشگاههای کشور توانسته است اساتیدی را که در عمرشان حتی یک جلد کتاب نخواندهاند و یا یک مقاله را خودشان ننوشتهاند یک شبه به درجه استاد تمامی ارتقاء دهد.
در این وانفسای جولان و یکه تازی رانتخواران و علمفروشان کاسبکار، از هیئتهای ممیزه دانشگاه گرفته تا مدیران و اساتید رانتی، همه در ارکستری همساز و همگرا، یک ترانه را میسرایند و آن ترانه، همانا ترانه تقدیس رانتخواری و نفاق است. حال تصور کنیدکه اگر در این فضای مسموم و غیرانسانی، یک جوان نخبه و انقلابی جسارت به خرج دهد و حاضر به تبعیت از قواعد کثیف و خائنانه اساتید و مدیران رانتی نباشد، چه عواقب وخیم و ناگواری در انتظارش خواهد بود!
واقعیت این است که با وجود گذشت سه سال و اندی از عمر دولت یازدهم، هنوز هیچ اقدامی جدی در راستای مقابله با اساتید رانتی از جانب دولتمردان صورت نگرفته است و همچنان این نخبگان متعهد و علم محور هستند که به بهانههای مختلف از ورود به چرخه علمی کشور محروم میشوند. به راستی چرا علیرغم تذکرات چندین و چندباره رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص مشکلات نظام دانشگاهی کشور و خاصتاً حل مسئله بورسیهها، همچنان در نظام آموزش عالی کشور بر همان پاشنه بیعدالتی، تبعیض و رانتخواری میچرخد و احدی را یارای مقابله با این وضعیت آشفته و مسموم نیست؟!