kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۴۷۳
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۳

دو شهید، دو خاطره


 مریم عرفانیان

 وقتی شهید شدم

 روزی به بهشت رضا رفته بودیم، وقتی چشمش به مزار شهدا افتاد، گفت: - «چه قدر لذت داره که انسان در راه خدا شهید بشه و او را در بهشت رضا دفن کنند. وقتی شهید شدم من را همین جا دفن کنید.»
روز آخرین اعزام غسل شهادت کرد و منطقه رفت.
***
امروز مزارش در بهشت رضاست.
*خاطره‌ای از شهید گلمکانی
*راوی: همسر شهید     



 
او که مثل هیچ کس نبود
از همه نظر با دیگران فرق داشت؛ از لحاظ صحبت کردن، مهرباني و خیلی چيزهاي ديگر.
اما خودش همیشه می‌گفت:
- «من هيچ فرقي با ديگران ندارم؛ همه محبت دارند، ولي طرز استفاده و اظهار آن را نمی‌دانند.  می‌دانم که با محبت کردن مثمرثمر خواهم بود و می‌توانم روي دیگران تأثیر بگذارم. پس چرا از آن دريغ کنم؟»
یک بار از دکتر بهشتي سؤال کرده بود:
- «تکليف ما در برخورد با مخالفينی چون بي‌حجاب‌ها چيست؟ آيا باید با آنها قطع رابطه کنيم؟»
 ايشان جواب داده بودند:
- «اگر می‌توانید روي آنها تأثیر مثبت بگذاريد و از آنان تأثیر منفي نگيريد، بايد ارتباط داشته باشيد.»
***
وقتي محمد‌طاهر شهيد شد، خيلي از همين مخالفين می‌گفتند:
- «حالا فهميديم او بر حق بوده و ما اشتباه می‌کرديم.»
* خاطره‌ای از شهید محمدطاهر رثایی
* راوی: خواهر شهید