kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۴۱
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۹
وقتی مردم برای افزایش تورم رقابت می‌کنند

لطفا خرید نکنید!

اصلا سبک زندگی‌مان بدجوری عوض شده، اصلا دیگر یادمان رفته تا همین چند سال پیش چطور زندگی می‌کردیم. یادمان رفته که همه نباید مثل هم زندگی کنند و به خاطر نگاه مردم، خودکشی کنند اما همان‌طور زندگی کنند که برخی از اعیان و اشراف.

اصلا معلوم نیست این همه رسم بیجا از کجا آمده که مثلا دو هفته مانده به عید، همه در خیابان‌ها و پاساژها و بازارهای مختلف سرگردان باشند و مشغول انجام فریضه واجب «خرید کردن». چه کسی گفته برای شب عید ما باید میلیون‌ها تومان پولی که با زحمت به دست آمده و می‌شود پس‌انداز کرد را بریزیم پای اجناسی که یا بنجل است و یا در طوفان شب عید به شکل نجومی افزایش قیمت داشته؟ چه زمانی قرار است زندگی ما معقول شود و بر اساس نیاز، مصرف کنیم و نه بر مبنای همرنگ جماعت شو! معلوم نیست چه کسی باید ترمز این مصرف زدگی وحشتناک ما را بکشد که این قطار زندگی از دره و سقوط فاصله بگیرد؟
تحريريه نسل سوم
حواسمان هست؟
باید بدانیم که مصرف‌گرایی ریشه در استعمار و وابستگی دارد و ملت‌های غیر مستقل به خاطر نیاز به مصرف و همچنین ناتوانی در تولید، همواره به کشورهای بزرگ و قدرت‌های سلطه‌جو وابسته بودند، بر این اساس و با اینکه پدیده مصرف‌گرایی یک پدیده فرهنگی است اما کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند پشت این مصرف‌گرایی اهداف سیاسی هم وجود دارد. آنها معتقدند مصرف‌گرایی یکی از مهم‌ترین اهداف نظام سرمایه‌داری است. نگاهی به وضعیت کشور ثروتمندمان بیندازید؛ نفت، گاز، آب، خاک مرغوب و هوای چهار فصل و محصولات متنوع طبیعی و تولیدی، استعدادهای بالقوه عظیم و معادن متعدد و...با این حال تقریبا در تمام حوزه‌های مذکور، واردکننده هستیم!
جامعه‌مان به شدت بیمار است و کسی حواسش نیست! «مصرف‌گرایی» یک بیماری مسری و کشنده است که هر روز بیشتر و بیشتر در کشور اپیدمی می‌شود. یادمان باشد در نظام سرمایه‌داری، حفظ منفعت سرمایه‌داران اهمیت بالایی دارد و غرب می‌کوشد برای دستیابی به مقاصد خود، الگوهای مصرفی به آنها عرضه کند تا به جای استفاده درست و عاقلانه از سرمایه، به مصرف‌گرایی روی بیاورند و الگویی انتخاب کنند که هم ثروت و امکاناتشان را از بین ببرد و هم از هویت قبلی دورشان سازد.
غرب برای این منظور راهکارهایی چون ایجاد احساس نیاز و ضرورت به مصرف کالاهای تجملی و کم‌فایده، گسترش روحیه اشراف‌منشی و تجمل‌گرایی، انحراف ذهن از توجه به ارزش زندگی و گسترش مدگرایی هم دارد و می‌کوشد تا با این وسیله‌ها به هدف خود یعنی تسلیم و رضایت ملت‌های دیگر در برابر تجاوز را تضمین کند و آنها را با خود همراه سازد.
آسیب‌شناسان مصرف‌گرایی را یک آسیب اجتماعی دانسته‌اند و مانند سایر آسیب‌ها برایش علل و عواملی ذکر می‌کنند.
یک سکانس نمونه
اگر کسی تا به حال در پایتخت زندگی نکرده باشد و فقط چندماهی باشد که مسافر مترو شده، حتماً با دیدن بالا رفتن حجم استفاده‌کنندگان از متروی تهران در اسفندماه تعجب خواهد کرد. این تراکم و ترافیک در ایستگاه‌ها و مسیرهای منتهی به مکان‌هایی که برای خرید شناخته شده‌اند، مثل سعدی، شوش، بهارستان و 15خرداد بیشتر است. واگن‌ها مملو از جمعیتند و در هر ایستگاه خاص، کلی آدم آن بیرون منتظر است که بیاید داخل و چیزهایی که خریده را به منزل برده و حالش را ببرد!
تراکم جمعیت در ورودی و خروجی ایستگاه‌های مترو در مکان‌های خاص خرید آن‌قدر بالاست که اگر در روزهای عادی چنین جمعیتی و چنین صحنه‌هایی را ببینیم، یقین می‌کنیم اتفاقی افتاده که این حجم آدم برای بالا یا پایین رفتن از پله‌ای که می‌شود 30ثانیه‌ای آن را پیمود، 10دقیقه وقت می‌گذارند!
دستفروش‌ها هم که ناهار بازارشان است از پا ننشسته‌اند و هر جا که می‌شده ایستاده یا نشسته‌اند و جنس‌هایشان را به شیوه خودشان تبلیغ می‌کنند. این تراکم جمعیت از همان ساعت‌های اولیه روز یعنی 9صبح آغاز می‌شود و یکسره ادامه دارد تا 8 و 9 شب.
اینکه چرا هنوز عده‌ای برای خرید بازار بزرگ را انتخاب می‌کنند، سؤالی است که جواب‌های متعددی دارد. خانم سن و سال‌داری که با دختر جوانش به خرید آمده می‌گوید، از همان اول حتی یک جوراب هم که می‌خواسته، برای خریدش به بازار بزرگ می‌آمده و عادت کرده است. تمام زیر و بم بازار را می‌شناسد و دقیقاً می‌داند برای هر چیز باید کجا برود و کلاً سختش است که از جای دیگری خرید کند.
اسفند و غیراسفند ندارد. داخل محوطه بازار بزرگ تهران اکثر اوقات همین شکلی است که الان هست! پر از مغازه‌های رنگ و وارنگ و متنوع و البته پر از خریدار آن هم از همه جور قشری. خریدارها در گروه‌های مختلف جلوی مغازه‌های مختلف ایستاده‌اند و تلاش‌شان را می‌کنند تا از بین این همه شلوغی، انتخاب خوبی داشته باشند و از آن مهم‌تر، انتخاب‌شان را به گوش مغازه‌دار برسانند و بتوانند خرید کنند.
مردمی که اینجا هستند به دو دسته تقسیم می‌شوند، یعنی می‌شود گفت کلاً خریدارها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول خریدارهای واقعی هستند که وقتی از خانه راه می‌افتند می‌دانند قرار است چه بخرند و لیست تهیه کرده‌اند و با هدف به بازار می‌آیند و یکی‌یکی و با برنامه خریدهای‌شان را می‌کنند و در لیست، خریداری‌شده‌ها را خط می‌زنند. دسته دوم هم خریدارنماها هستند.
خودِ خریدارنماها هم به چند دسته تقسیم می‌شوند که نویسنده این سطور فقط تلاش دارد دو دسته از آنها را معرفی کند و به بقیه به خاطر محدودیت‌های قلمی نپردازد! دسته اول خریدارنماها کسانی هستند که از اول قصدی برای خرید ندارند و یک روز را اختصاص داده‌اند به مغازه‌گردی یا بازارگردی، برای اینکه ببینند کلاً چه خبر است و چه چیزهای جدیدی آمده به بازار و قیمت‌ها چطور است. این گروه یا فقط ناظرند و بی‌سر و صدا از کنار هر مغازه عبور می‌کنند یا نه، با اینکه می‌دانند قصد خرید ندارند داخل می‌روند و قیمت می‌پرسند و جنس را بالا و پایین یا حتی پرو می‌کنند و بیرون می‌آیند. گروه دوم خریدارنماها هم آنهایی هستند که از اول قصد خرید دارند اما وسواس خرید به جانشان می‌افتد و تا نروند و کل بازار را نچرخند و قیمت نکنند، جنسی که همان اول دیده‌اند و پسندیده‌اند را نخواهند خرید تا یک وقت خدای نکرده توی پنج تا مغازه آن طرف‌تر یک چیز بهتر و کم‌قیمت‌تر باشد و اینها ندانند.
مغازه‌دارهای حرفه‌ای بازار که تجربه باعث شده با یک نیم نگاه به مشتری، خریدار را از خریدارنما و خریدارنمای آزاردار را از خریدارنمای وسواسی تشخیص دهند، نحوه برخورد با آنها را بلدند و می‌دانند چطور می‌شود یک خریدارنمای وسواسی را به خریدار واقعی تبدیل و یک خریدارنمای آزاردار را از سر باز کرد.
دارم، پس می‌خرم!
لازم به توضیح نیست که مصرف به خودی خود و در چارچوب‌های بهنجار و عادی، مشکلی ندارد. مصرف یعنی استفاده درست و به‌اندازه از منابع طبیعی برای زندگی کردن اما مصرف‌گرایی به نوعی نشان‌دهنده فرهنگی جدید و قدرتمند در زندگی انسان است که راه و شیوه‌ای است که یک‌فرد در نظر گرفته برای ادامه زندگی. سری که به یک فروشگاه زنجیره‌ای بزنی، خوب دستت می‌‌آید این بیماری تا چه حد توانسته در وجود همشهری‌هایت نفوذ کند و جزئی از وجودشان شود.
آقا و خانمی که برای خرید یک مایکروفر آمده‌اند، دست گذاشته‌اند روی بالاترین و جدیدترین مدل مایکروفر. تنوع و تعداد انتخاب‌ها آنقدر بالاست و مدل‌ها آنقدر خوشگل و رنگ و وارنگند که انتخاب را سخت و البته هیجان‌انگیز می‌کنند. مایکروفر قبلی این خانواده دو نفره یک ماهی است که خراب شده و خراب‌شدنش باعث شده تا به فکر عوض کردن و خریدن یک مدل بالاتر بیفتند.
می‌گویند مادامی که مایکروفر کار می‌کرد، مشکلی با آن نداشتند ولی حالا که خراب شده چرا نیایند و بهترش را نخرند؟ به فکر تعمیرش هم نیفتاده‌اند، چون حس می‌کنند مایکروفر پنج سال کار کرده‌شان عمرش را کرده و نمی‌ارزد تعمیرش کنند. اینکه سرنوشت مایکروفر خراب قبلی چه می‌شود هم در هاله‌ای از ابهام است و خودشان هم نمی‌دانند قرار است چه بلایی سرش بیاید!
خانم و آقای مشتری مایکروفر، هیچ وقت از خودشان نپرسیده‌اند که اگر همان مایکروفر قبلی کارشان را راه می‌انداخته، چرا با صرف چند‌ده‌هزار تومان تعمیرش نمی‌کنند و حاضرند چند‌صد‌هزار تومان برای جایگزینی‌‌اش بپردازند.
در واقع می‌توان گفت امروزه در جامعه ما مصرف‌گرایی وسیله‌ای شده برای نشان دادن منزلت بالای اجتماعی! به این معنا که عده‌ای معتقدند هر چه داشته‌هایشان را بیشتر در معرض چشم دیگران قرار دهند، در چشم دیگران پولدارتر به نظر می‌رسند! و خب پولدار بودن هم یک مزیت اجتماعی محسوب می‌شود! وگرنه چرا باید همه ما با تازه شدن محصولات یک شرکت تلفن همراه، موبایل خود را عوض کنیم؟ چه دلیلی دارد جز حرص خرید بی جهت؟!
 صرفه‌جویی کیلویی چند؟
اصلا شب عید قواعد زندگی ما را به هم زده است؛ همه خود را عذاب می‌دهند تا بیشتر پولشان را مصرف کنند؛ هرکسی هم می‌رود سراغ یک چیز؛ یکی وسعش می‌رسد و فرش و مبلمانش را نو می‌کند و یکی دیگر به خرید ملحفه و روبالشی و رومیزی نو بسنده می‌کند، یکی رنگ پرده‌ها را عوض می‌کند و یکی دیگر لوازم صوتی جدید را جایگزین قدیمی‌ها می‌کند. خلاصه سال جدید، حال و هوای جدید هم به ایرانی‌ها می‌دهد و شوق و ذوق‌شان باعث می‌شود هورمون «خرید» در آنها فعال شود.
هیچ‌کس نمی‌داند تب خرید عید از کی به جان ایرانی‌ها افتاد اما خیلی‌ها معتقدند اگر از عید خرید را حذف کنی، چیزی برایش باقی نمی‌ماند!! از سویی به رغم توصیه اکید دین‌مان به لزوم صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف، این روزها شاهد فراموش شدن این سنت حسنه هستیم.
قدیمی‌ترها برایمان تعریف می‌کنند که چطور با محرومیت کنار می‌آمده‌اند و چه کارهایی می‌کرده‌اند تا از هر چیز کوچک و هر امکانات کم، بیشترین استفاده را ببرند؛ داستان‌هایی که الان برای ما و برای نسل بعد از ما به افسانه شبیه است.
دیگر این روزها کسی لباس کهنه‌‌اش را وصله نمی‌زند، جوراب سوراخش را نمی‌دوزد و کفش پاره‌شده‌‌اش را تعمیر نمی‌کند. برای بچه‌های ما نداشتن خیلی چیزها معنا ندارد و محرومیت از بعضی امکانات نشدنی است! تلویزیون از صبح تا شب بدون مخاطب کار می‌کند، چراغ‌های اتاق‌های خالی روشن می‌مانند، کاغذ و مداد و خودکار بی‌رویه اسراف می‌شوند و کودک استفاده بدون محدودیت از همه امکانات را می‌بیند و یاد می‌گیرد. دیگر به بچه‌هایمان یاد نمی‌دهیم که اگر صرفه‌جویی کنند روزی بیشتر می‌شود و در درگاه خدا محبوب‌تر هستند. کودکانمان نمی‌توانند تصور کنند که اقشار محروم در محرومیت چطور زندگی می‌کنند و چطور با امکانات کم می‌سازند.
اتفاق دردناک این روزها این است که ما خودمان نیستیم که تصمیم می‌گیریم چه چیز بخریم و از چه چیز استفاده کنیم. تبلیغات، تقلید و چشم و هم‌چشمی‌ها باعث شده نیازهای اصلی و واقعی‌مان را فراموش کنیم و آن طور باشیم که دیگران می‌خواهند؛ چیزی که به نسل‌های بعدمان هم منتقل می‌کنیم و سرنوشت بدی را برایشان رقم می‌زنیم.
تعجب پایان ناپذیر
 واقعا درک این موضوع که خرید کردن ما باعث رونق بازار افزایش قیمت می‌شود، خیلی سخت است؟ نمی‌شود مثلا یک‌سال آجیل نداشته باشیم و عید شود؟ نمی‌شود سه نوع شیرینی روی میزمان نباشد و سال تحویل شود؟ نمی‌شود حتما 10 روز مسافرت نرویم و نوروز بیاید؟ واقعا این‌قدر از خود بیخود شده‌ایم که نمی‌توانیم جلوی خودمان را بگیریم؟  این چه اخلاق بدی است که دارد اپیدمی می‌شود که با وجود مشکلات، باید همه کاری انجام دهیم و همه چیز مثلا در بهترین سطح باشد؟ مثل همان خوردن سبزی پلو با ماهی که انگار نماز آیات است که واجب باشد!
بفرمایید آمار!
واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست از صعود قابل توجه تهران در فهرست گران ترین شهرهای جهان خبر داد و اعلام کرد پایتخت ایران رتبه ۶۵ را در این فهرست به‌دست آورده است. این واحد با بررسی 131 شهر مهم جهان،‌ سنگاپور را گران ترین شهر در سال 2014 معرفی کرد.  بر اساس گزارش این نهاد اقتصادی سنگاپور با توجه به شاخص هایی مثل ارزش پول ملی، نرخ تورم و هزینه های زندگی گران‌ترین شهر جهان در سال 2014 شناخته شده است. در گزارش دو سال قبل اکونومیست، توکیوی ژاپن گران ترین شهر جهان معرفی شده بود. کاهش ارزش ین یکی از دلایل خروج توکیو از جایگاه گران ترین شهر جهان عنوان شده است. پس از سنگاپور به ترتیب شهرهای پاریس، اسلوی نروژ، زوریخ سوئیس، سیدنی استرالیا، کاراکاس ونزوئلا، ژنو سوئیس، ملبورن استرالیا، توکیوی ژاپن و کپنهاگ دانمارک قرار گرفته اند.
اکونومیست تهران پایتخت ایران را در میانه فهرست گران ترین شهرهای جهان قرار داده است. ایران رتبه 65 را در این فهرست به‌دست آورده است. نکته قابل توجه در این جا کاهش شدید رتبه ایران در این فهرست نسبت به گزارش سال قبل است. ایران در گزارش قبل اکونومیست رتبه 122 را بدست آورده بود که این نشان دهنده گران تر شدن هزینه های زندگی در تهران است.
بر اساس این گزارش شهر بمبئی هند ارزان ترین شهر جهان معرفی شده است. کراچی پاکستان،‌دهلی نو، کاتماندو نپال، دمشق، الجزیره، بخارست رومانی، شهر پاناما، جده عربستان و ریاض عربستان به ترتیب در رتبه های دوم تا دهم ارزان ترین شهرهای جهان قرار گرفته اند.