kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۲۶۸
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۳

چند حقیقت تلخ از بررسی پدیده دستفروشی در مترو




هر روز که از مترو استفاده می‌کنم بیش از هر موضوع دیگری فعالیت عده زیادی دستفروش که واگن‌های مترو را برای کسب و کار انتخاب کرده‌اند توجه مرا به خود جلب می‌کند. افرادی در سنین مختلف از کودک، نوجوان و دختران و زنان گرفته تا پیرمرد خمیده‌ای که به سختی تعادل خود را در حرکت حفظ می‌کند، افرادی که راه خود برای فروش اجناس را از لابلای مسافران باز می‌کنند. هربار که به چهره خسته این دستفروشان نگاه می‌کنم از خود می‌پرسم علت گسترش هر روزه این پدیده در اعماق شهر و درون واگن‌های مترو چیست و آیا می‌توان این فعالیت را به عنوان شغل به حساب آورد. حقیقت این است که اندیشه درباره این کسب و کار و چگونگی آن چند حقیقت تلخ را پیش روی ما قرار می‌دهد که هرکدام در جای خود قابلیت بررسی کامل و مجزا دارد. در این نوشتار به برخی از علل و ریشه‌های این پدیده به عنوان بازتاب‌دهنده برخی واقعیات و مشکلات جامعه مروری خواهیم داشت. البته قصد ما از طرح این موضوع موافقت یا مخالفت با این افراد یا درخواست برخورد یا جلوگیری از فعالیت آنها نیست، بلکه نگاه ما فراتر از اینها است.
***
۱- بازتاب بیکاری در جامعه
در بررسی زوایای موضوع دستفروشی در مترو  باید گفت هر چند دستفروشی را می‌توان با اغماض به عنوان یک شغل و فعالیت برای کسب درآمد پذیرفت اما با تعاریف استاندارد کار و  شغل به راحتی نمی‌توان گفت هرکس مثلا در مترو تعدادی وسیله را در معرض فروش قرار داده است شاغل است و از حیطه بیکاران جامعه خارج شده است. یکی از واقعیات تلخی که پدیده دستفروشی به ما نشان می‌دهد رواج گسترده بیکاری و نداشتن شغل مناسب و متعارف در بین افراد در سن کار یا بهتر بگوییم جوانان جامعه است. اینکه عده بسیار زیادی جوان نا امید از داشتن یک کار مناسب، متعارف و مولد، صبح را در واگن‌های مترو با سختی و مشقت دستفروشی به شب برسانند خود بهترین گواه است که وضعیت بازار کار در شرایط خوبی نیست. تلخ‌تر اینکه در بین این جوانان افرادی تحصیل کرده و با تحصیلات دانشگاهی وجود دارند که نتوانسته‌اند مناسب با تحصیل و شرایط خود کاری دست و پا کنند و البته نمی‌توانسته‌اند تا همیشه به امید بهبود بازار کار و استخدام و شغل مناسب دست روی دست بگذارند، این خود توجه بیش از پیش مسئولان به معزل بیکاری که امروزه گریبان بسیاری از خانواده‌ها را گرفته است می‌طلبد.
2-دستفروشان مهاجر
با بررسی دستفروشی در مترو افراد زیادی را می‌بینیم که شهر و دیار خود را رها کرده و با امید داشتن شغلی مناسب راه پایتخت را در پیش گرفته‌اند، اما در نهایت سر از واگن‌های شلوغ مترو و دستفروشی درآورده‌اند. بنابراین یکی از واقعیت‌های تلخ دیگر منعکس شده از دستفروشی در مترو پدیده مهاجرت به تهران به دلیل محدود بودن و بغرنج‌تر بودن بازار کار در شهرهای کوچک و روستاها است. به راستی چند درصد جوانان و افراد مهاجر اگر در شهر و روستای خود کار و شغل مناسبی داشتند دوباره حاضر می‌شدند سختی‌های غربت و مهاجرت را به تن بخرند و آواره شهر پر مشغله‌ای همچون تهران شوند. البته در مسئله مهاجرت افراد از شهرها و روستاهای کوچک به تهران می‌توان دلایل دیگری نیز مورد برسی قرار داد از جمله تغییر ذائقه برخی جوانان که حاضر نیستند مثلا به کار کشاورزی و دامداری بپردازند که چرایی آن هم قابل بررسی است. پس بر مسئولان امر واجب است زمینه اشتغال و پویایی جوانان شهرها و روستاهای کوچک را با  توزیع مناسب و متوازن امکانات و حمایت از صنایع کوچک، کشاورزی و دامداری و ایجاد کارخانه‌ها و صنایع یا حمایت و زمینه‌سازی از بخش خصوصی برای ایجاد آنها سرلوحه کار خود قرار دهند. نباید از فرهنگ‌سازی غلط و ترویج سبک زندگی پر زرق و برق در شهرهای بزرگ  توسط رسانه‌ها به ویژه صدا و سیما و سینما  که در مواقع بسیاری هم با واقعیات جامعه تناقض دارد در تغییر  فرهنگ و ذائقه جوانان برومند شهرها و روستاهای کوچک کشورمان به راحتی گذشت.
3-کودکان کار در مترو
نکته دیگر که در برسی پدیده دستفروشی در مترو به چشم می‌خورد وجود تعداد زیادی کودک و نوجوان است که هر روز ساعتها از بهترین ایام عمر خود که باید با تحصیل مناسب و تفریح  کافی  طی شود را در تونلهای زیر زمینی مترو به دستفروشی می‌پردازند. هر چند اکنون ایام تعطیلات تابستانی و فراغت از تحصیل این کودکان و نوجوانان است اما متاسفانه در طول سال تحصیلی نیز تعداد زیادی از کودکان  و نوجوانان که سن بعضی از آنها حتی به زیر ده سال می‌رسد در حال دستفروشی به چشم می‌خورند. به راستی چه علتی این کودکان را در این سن کم درگیر دغدغه درآمد زایی و کسب و کار کرده است؟ علل مختلفی را می‌توان برشمرد ازجمله نیاز خانواده‌ها، نداشتن سرپرست مناسب، مشکلات فرهنگی برخی خانواده‌ها و ... که این موضوع نیز باید از سوی مسئولان، جامعه شناسان و کارشناسان مورد ارزیابی و آسیب شناسی  قرار گیرد چرا که هر کدام از این کودکان به اندازه همه فرزندان این جامعه حق زندگی راحت و مناسب سن و علاقه خود را دارند.
۴-کدام بازنشستگی؟
متاسفانه در بین دستفروشان مترو سوار افرادی با سنین بالا به چشم می‌خورند که طبیعتاً باید در این سن از مزایای بازنشستگی  بهره ببرند اما اکنون به سختی در بین مسافران مترو با صدایی نحیف فروشندگی می‌کنند. ممکن است این افراد بازنشسته باشند و باز اقدام به دستفروشی با این شرایط سخت کنند که نشان از ناکافی بودن حقوق ایام بازنشستگی آنان است چرا که در این سن با گسترده شدن خانواده و همچنین رسیدن به سن کهولت هزینه‌های زندگی و درمان بالاتر می‌رود اما اگر حقوق کفاف ندهد چه باید کرد؟ البته ممکن است این افراد حتی از مزایا و حقوق بازنشستگی نیز بی‌بهره باشند که در این حالت و در این سن مشکلات آنها چند برابر می‌شود. و باز هم انتظار از دولت مردان و قانونگذاران توجه ویژه به هر دو طیف مذکور است تا در این سالهای کهولت با عزت و احترام زندگی کنند.
۵- زنان نان آور
زنان نیز هرچند در ابعاد کمتر،  بخشی از فعالان دستفروشی در مترو هستند. هرچند نمی‌توان درباره علت و انگیزه هرکدام از افراد فعال در این عرصه به راحتی و بدون بررسی کافی قضاوت کرد اما می‌توان  تصور کرد برخی از زنان به علت نیاز مالی و کافی نبودن درآمد خانواده یا اینکه سرپرست خانوار هستند و نان آور، ساعت‌ها در مترو دستفروشی می‌کنند. بی‌شک این فشار کار و دور بودن ساعت‌ها از محیط خانواده با این شرایط مناسب یک زن نیست اما اگر اجبار و ضرورت باشد چه باید کرد؟ اینجا نیز نقش پر رنگ مسئولان دولتی و متولیان نهادهای حمایتی، همچنین قانونگذاران بیش از پیش مورد توجه است تا با راه‌های مختلف زنان بی‌سرپرست یا بد سرپرست یا نیازمند را مورد توجه قرار دهند.
۶- واقعیتی به نام قاچاق
یکی دیگر از نکاتی که در بررسی پدیده دستفروشی  در مترو به چشم می‌خورد وجود بخش زیادی از انواع کالاهای کم ارزش و کم‌کیفیت است که با توجه به کیفیت و قیمت، قاچاق بودن آنها تقریبا محرز است. در واقع یک بازار وسیع به لحاظ جمعیت با کمترین  دردسر در اختیار قاچاقچیان قرار گرفته است که از نیاز و شرایط دستفروشان استفاده می‌کنند و بار رونق بخشی به بازار مکاره خود را بر دوش نحیف این افراد می‌گذارند. فراموش نکنیم که در ابتدای این نوشتار گفته شد یکی از  علت‌های ایجاد و رونق پدیده دستفروشی  بیکاری است. حال ذکر این نکته لازم است که یکی از علت‌های بیکاری، تعطیلی واحدهای تولیدی به علت ورود کالاهای قاچاق و اشغال بازار مصرف داخلی توسط اجناسی است که تولید‌کننده مشابه داخلی آن به علت سود‌های وام بانکی و انواع هزینه‌ها توانایی رقابت با آن را ندارد. در واقع در یک سیکل معیوب ورود کالای قاچاق و افزایش بیکاری و فروش اجناس قاچاق در مترو یا هر کجای دیگر توسط دستفروشان با هم رابطه علت و معلولی دارند. ضمن این‌که با این حجم از کالای قاچاق مقدار زیادی ارز از کشور خارج می‌شود. در این جا نیز نقش مسئولان و متولیان نظارت و کنترل ورود کالاهای قاچاق و حتی ورود بی‌رویه و قانونی کالاهای خارجی که به بازار تولید و اشتغال کشورمان آسیب می‌رساند برجسته و حیاتی است.
۷-سود اصلی به کجا می‌رود؟
موضوع دیگر که در بررسی ابعاد مسئله دستفروشی نباید فراموش شود اینکه با نگاهی عمیق‌تر به افراد و شیوه عرضه و فروش این کالاها می‌توان فهمید  پشت قسمتی یا بسیاری از این بازار ویژه دست‌های پنهانی وجود دارد که سود واقعی را می‌برند. اگر دقت کرده باشید متوجه تشابه بسیار زیاد نوع و کیفیت بسیاری از این کالاها که توسط دستفروشان عرضه می‌شود شده اید و یا حتی ادبیات عرضه و فروش این اجناس که بسیار شبیه هم است و می‌تواند نشان‌دهنده یک سیستم شبکه‌ای و پشت پرده باشد. ما فقط فروشندگان را می‌بینیم اما هم ما و هم قانون افراد اصلی که با مدیریت این ماجرا بدون پرداخت مالیات و عوارض و پاسخگو بودن درباره ماهیت قاچاق یا قانونی بودن اجناس و منشا تولید که ممکن است کارگاه‌های زیرزمینی و مخفی باشد و همچنین کیفیت و مضر سلامت بودن آنها سود اصلی را به جیب می‌زنند  نمی‌بینیم. پس بهتر است مسئولان این نکته را نیز مورد توجه قرار دهند.
سخن آخر
علاوه بر  این موارد که ذکر شد شاید بتوان با بررسی  دقیق‌تر به نکات دیگری نیز رسید.اینکه برخی برای پرداخت شهریه بالای دانشگاه، یا کرایه گزاف مسکن، هزینه درمان،تامین جهیزیه، رهایی از شرمندگی در برابر خانواده و ... دستفروشی می‌کنند، هرکدام نیاز به آسیب شناسی دارد. اما نکته اصلی این است که افراد و انگیزه آنها از دستفروشی که حال ممکن است علاوه بر مترو در هر جای دیگر نیز اتفاق بیفتد و اینکه از روی نیاز است یا غیره و اینکه با این افراد برخورد شود یا نه و اینکه این فعالیت در برخی مواقع باعث ایجاد مزاحمت مسافران می‌شود موضوع سخن ما در این نوشته نیست بلکه موضوع سخن ما نکات هشداری و واقعیات تلخ نهفته در این ماجراست که  ممکن است از آن غفلت شود.