به مناسبت اربعين جانبازشهيد علي شكراللهي (حدیث دشت عشق)
آهسته چون نسيم گذشت ازكنارما
هنوزهم تا سوالی پیش می آید وبرنامهای هست ، یا درمناسبتهای مختلف که نیاز به هماهنگی وبرنامه ریزی دارد ناخودآگاه یادش می افتم ودستم به سمت شماره گرفتن می رود ولی دردمندانه به خودم میآیم که ای دریغ!
شربتی ازلب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیرندیدیم و برفت
گوئی ازصحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
کسانی چون من که فقط هیاهو وسرو صدا دارند ، تا وقتی هستند حضورشان احساس می شود ولی وقتی می روند آب از آب تکان نمی خورد، گوئی اصلا” نبودهاند. اما علی تا بود ما همه از نعمت وجودش بهره می بردیم و او را نمیدیدیم. ولی همین که رفت ، تازه جای خالی اش را احساس کردیم که”قدرنعمت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید»!
چون نسیمی دلپذیر، آرام بر انجمن دوستان وجمع یاران می وزید. درعین دردمندی ، کمتر شکوه وگلایه می کرد و حرف می زد وبیشتر کار می کرد وبه دیگران خیر می رساند. با این که مشکلات جسمی اش از خیلی ها بیشتر بود ولی محوریتی داشت درکارها و منظم تر ازدیگران بود. جانباز قطع نخاعی بود، بایک کلیه پیوندی هم زندگی می کرد، درد های عصبی شدیدی هم داشت که اورا به هم می پیچاند ولی یک نفس از کار وتلاش باز نمی ایستاد. ازمتصدیان بخش برون مرزی صداوسیما ، عضو فعال انجمن جانبازان نخاعی، مسئول روابط عمومی این انجمن و مسئول بخش رسانه ای آن هم بود. دبیری جبهه جانبازان انقلاب اسلامی وزحمت اطلاع رسانی آن را نیز برعهده داشت. با همه این ها بطورمرتب ورزش هم می کرد. او تحصیلاتش را در دورشته مهم علوم سیاسی و مطالعات استراتژیک تا مقطع فوق لیسانس رسانده وکارشناس ارشد این دورشته بود.
درعرصه رسانه وفضای مجازی از پیشکسوتان بود. وبلاگ نویسی زبردست بود چنان که در بخش فنی این مقوله هم تبحری ویژه داشت ودیگران ناچار میشدند دراین زمینه دست به دامن او شوند. آغازگر وپیشکسوت اطلاع رسانی درفضای مجازی وحوزه ایثارگری بود. او در این زمینه با " روزنوشتهای جانبازی” به عنوان کاری تازه در حوزه خبری واطلاع رسانی امورایثارگران آغاز کرد که درادامه با " جانبازنیوز” آن را تکامل بخشید و به تنهایی و با کمترین امکانات کار را ادامه داد و چراغ راهی در این مسیربود.
درمناسبت هایی چون راهپیمایی ٢٢ بهمن وروز قدس و مراسماتی از این دست همیشه حضوری موثر و محوری داشت ، بنحوی که برای هماهنگیها همه اورا می شناختند.کار اطلاع رسانی وهماهنگیهای مربوطه در قبل از برگزاری مراسم و گزارشگری و تصویر برداری درحین آن و سپس انعکاس اخبار وگزارشهای متنی وتصویری اینگونه مراسم ها را خودش برعهده داشت. امسال جای خالی او درمراسم 22بهمن کاملا محسوس بود. بی شک باید از روح مطهرش همت طلبید!
همه دوستش داشتند ، که او هم همه را دوست داشت. کسی از دست وزبانش نرنجید که هیچ، بلکه خیر او بی چشمداشت وخست به همه اطرافیان ومرتبطانش می رسید. برای همین داغدارترین ها همسایگانش بودند. خانمی از همسایه های او درشهرک شاهد درسوگش زار زار می گریست و میگفت «همسایه عزیز ومهربانم چرا رفتی”. عروج ناباورانه اش چنان جانسوز بود که بینظیرترین حضور خودجوش جانبازان ویلچری ، با آن همه مشکلات جسمی ، در مراسم های شهادت او رقم خورد وثبت شد.
او که روح بزرگش درنوجوانی اورا به میدان جهاد وجبهه کشانده بود پس از مجروحیت سنگین ازناحیه نخاع و کلیه ها، تا پایان عمر پربرکتش پای انقلاب، نظام، ارزش های ایثارگری واعتقاداتش ایستاد و سرانجام چون نسیمی آرام ازکنار ما گذشت و درسرزمین گل های همیشه بهار به یاران بهشتی اش پیوست.
«بهروزساقي»
هنوزهم تا سوالی پیش می آید وبرنامهای هست ، یا درمناسبتهای مختلف که نیاز به هماهنگی وبرنامه ریزی دارد ناخودآگاه یادش می افتم ودستم به سمت شماره گرفتن می رود ولی دردمندانه به خودم میآیم که ای دریغ!
شربتی ازلب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیرندیدیم و برفت
گوئی ازصحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
کسانی چون من که فقط هیاهو وسرو صدا دارند ، تا وقتی هستند حضورشان احساس می شود ولی وقتی می روند آب از آب تکان نمی خورد، گوئی اصلا” نبودهاند. اما علی تا بود ما همه از نعمت وجودش بهره می بردیم و او را نمیدیدیم. ولی همین که رفت ، تازه جای خالی اش را احساس کردیم که”قدرنعمت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید»!
چون نسیمی دلپذیر، آرام بر انجمن دوستان وجمع یاران می وزید. درعین دردمندی ، کمتر شکوه وگلایه می کرد و حرف می زد وبیشتر کار می کرد وبه دیگران خیر می رساند. با این که مشکلات جسمی اش از خیلی ها بیشتر بود ولی محوریتی داشت درکارها و منظم تر ازدیگران بود. جانباز قطع نخاعی بود، بایک کلیه پیوندی هم زندگی می کرد، درد های عصبی شدیدی هم داشت که اورا به هم می پیچاند ولی یک نفس از کار وتلاش باز نمی ایستاد. ازمتصدیان بخش برون مرزی صداوسیما ، عضو فعال انجمن جانبازان نخاعی، مسئول روابط عمومی این انجمن و مسئول بخش رسانه ای آن هم بود. دبیری جبهه جانبازان انقلاب اسلامی وزحمت اطلاع رسانی آن را نیز برعهده داشت. با همه این ها بطورمرتب ورزش هم می کرد. او تحصیلاتش را در دورشته مهم علوم سیاسی و مطالعات استراتژیک تا مقطع فوق لیسانس رسانده وکارشناس ارشد این دورشته بود.
درعرصه رسانه وفضای مجازی از پیشکسوتان بود. وبلاگ نویسی زبردست بود چنان که در بخش فنی این مقوله هم تبحری ویژه داشت ودیگران ناچار میشدند دراین زمینه دست به دامن او شوند. آغازگر وپیشکسوت اطلاع رسانی درفضای مجازی وحوزه ایثارگری بود. او در این زمینه با " روزنوشتهای جانبازی” به عنوان کاری تازه در حوزه خبری واطلاع رسانی امورایثارگران آغاز کرد که درادامه با " جانبازنیوز” آن را تکامل بخشید و به تنهایی و با کمترین امکانات کار را ادامه داد و چراغ راهی در این مسیربود.
درمناسبت هایی چون راهپیمایی ٢٢ بهمن وروز قدس و مراسماتی از این دست همیشه حضوری موثر و محوری داشت ، بنحوی که برای هماهنگیها همه اورا می شناختند.کار اطلاع رسانی وهماهنگیهای مربوطه در قبل از برگزاری مراسم و گزارشگری و تصویر برداری درحین آن و سپس انعکاس اخبار وگزارشهای متنی وتصویری اینگونه مراسم ها را خودش برعهده داشت. امسال جای خالی او درمراسم 22بهمن کاملا محسوس بود. بی شک باید از روح مطهرش همت طلبید!
همه دوستش داشتند ، که او هم همه را دوست داشت. کسی از دست وزبانش نرنجید که هیچ، بلکه خیر او بی چشمداشت وخست به همه اطرافیان ومرتبطانش می رسید. برای همین داغدارترین ها همسایگانش بودند. خانمی از همسایه های او درشهرک شاهد درسوگش زار زار می گریست و میگفت «همسایه عزیز ومهربانم چرا رفتی”. عروج ناباورانه اش چنان جانسوز بود که بینظیرترین حضور خودجوش جانبازان ویلچری ، با آن همه مشکلات جسمی ، در مراسم های شهادت او رقم خورد وثبت شد.
او که روح بزرگش درنوجوانی اورا به میدان جهاد وجبهه کشانده بود پس از مجروحیت سنگین ازناحیه نخاع و کلیه ها، تا پایان عمر پربرکتش پای انقلاب، نظام، ارزش های ایثارگری واعتقاداتش ایستاد و سرانجام چون نسیمی آرام ازکنار ما گذشت و درسرزمین گل های همیشه بهار به یاران بهشتی اش پیوست.
«بهروزساقي»