kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۱۷۳
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۲
خادمان سلطه

وابستگی نشریات به احزاب ساختگی محمدرضا پهلوی



جايگزيني خاندان پهلوي با سلطنت قاجاريه در ايران با طرح‌ريزي كشور انگلستان و براساس منافع آن كشور صورت گرفت و با روي كارآمدن رضاخان‌، سياست‌هاي استعماري آن كشور در ايران ادامه يافت‌. با شروع جنگ جهاني دوم و گرايش رضاخان به آلمان هيتلري‌، پسرش محمدرضا در شهريور 1320 جايگزين او شد و كشور انگلستان همچنان به اجراي سياست‌هايش در ايران پرداخت تا اين كه با كودتاي 28 مرداد 1332 رقيب تازه اما قدرتمندي براي آن كشور در ايران پيدا شد. با توجه به گرايش محمدرضا به كشورهاي غربي به خودي خود موقعيت ديگر كشورها از جمله شوروي در سياست ايران تضعيف و در نتيجه‌، رقابت بين آمريكا و انگليس جهت تسلط در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي و سياسي شروع شد، هر كدام از اين كشورها سعي مي‌كردند تا عامليني را حمايت كنند كه تأمين‌كننده منافع آن‌ها باشند، به‌عنوان مثال دولت فضل‌الله زاهدي گرايش مطلق به منافع آمريكا و حتي قصد كنار زدن محمدرضا را داشت و همين مسئله باعث شده بود كه آمريكا به‌طور تلويحي از قدرت نمايي زاهدي در برابر شاه حمايت كند. در نهايت پس از دعواهاي بسيار، آمريكا غافل از سياست‌هاي بريتانيا، با بركناري فضل‌الله زاهدي با نخست‌وزيري حسين علاء موافقت كرد. در اين ميان هر چند حسين علاء هم عامل آمريكا به حساب مي‌آمد ولي با حضور وزير كشور مقتدري چون اسدالله عَلَم‌، علاء تحت‌الشعاع قرار گرفت‌. شروع نخست‌وزيري دكتر منوچهر اقبال به قدرت بيشتر انگليسي‌ها انجاميد و رقابت براي به دست آوردن امتيازات و طرح‌هاي مختلف نفتي و اقتصادي هم شدت بيشتري گرفت‌. وجود دولت‌هاي مهندس شريف امامي و بعد از او دكتر اميني و اسدالله عَلَم و هويدا و ديگران نيز خارج از حيطه اين رقابت‌ها نبود و به همين دليل كفه ترازوي قدرت گاه به سود آمريكا و گاه به سود انگليس بالا مي‌رفت‌.
صرف‌نظر از اخلاق روزنامه‌نگاري كه قريب به اتفاق مديران نشريات زمان پهلوي فاقد آن بودند، اكثر آن‌ها دو ويژگي مشترك داشتند: اول اين‌كه به حزب و دولتي خاص وابسته بودند و به‌طور معمول ضمن حمايت از حكومت از آن حزب و دولت حمايت مي‌كردند و به همين دليل گروه زيادي از آن‌ها در تشكيلات فراماسونري كه اغلب دولتمردان نيز در آن حضور داشتند، عضو بودند و ديگر اين‌كه خود به‌دنبال موقعيت و جايگاه بودند.
اگر چه احزاب در دوره پهلوي همگي ساختگي بودند و كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي در همين زمينه مي‌آورد:
«در دوران نخست‌وزيري اقبال بود كه جلوگيري‌ها و ظاهرسازي‌هاي شاه آغاز شد و دست به تشكيل دو حزب دروغي و ساختگي دولتي «مليون‌» و «مردم‌» زد. حزب اكثريت «مليون‌» كه بايد اقبال اداره‌كننده و رهبرش باشد و حزب به ظاهر اقليت كه با اسدالله علم بود.»
اما همين احزاب كه هر كدام حامي يك فرد خاص بودند، در جريان‌ها نقش قابل توجهي داشتند. وابستگي مطبوعات به احزاب‌، كمترين نتيجه‌اش ناديده گرفتن فساد حاكم بر دستگاه‌ها و دولت‌ها از طرفي و حمايت بي‌چون و چراي دولت به‌طور متقابل از جريان حاكم بر مطبوعات بود. اگرچه حزب‌ها به شاه وابستگي و وفاداري كامل داشتند اما در هر حال هر كدام از آن‌ها حامي منافع شخص يا اشخاصي به‌خصوص بودند. نشريات نيز با توجه به مصلحت انديشي و تأمين منافع در حزبي خاص عضويت داشتند و به همين دليل از افراد مورد نظر حزب حمايت مي‌كردند و به تبع مورد توجه دولتمردان نيز قرار مي‌گرفتند. به‌عنوان مثال مجله سپيد و سياه‌مورد توجه هويدا بود و اين نشريه نيز همه تلاشش را مي‌كرد تا از او ضمن مصاحبه‌ها تعريف و تمجيد ويژه‌اي بكند.
علي بهزادي و هويدا كه حداقل به‌خاطر عضويت در لژ كوروش با هم مشترك بودند، ارتباط تنگاتنگي با هم داشتند و بهزادي ميهمان دائمي ضيافت‌هاي نخست‌وزيري محسوب مي‌شد.
بهزادي رابطه‌اش را با هويدا اين‌طور ترسيم مي‌كند:
«در آغاز نخست‌وزيري نسبت به من و مجله سپيد و سياه توجه خاصي نشان مي‌داد... اغلب به من تلفن مي‌كرد. گاهي مرا براي صرف ناهار خصوصي با خودش و مادرش به خانه‌اش دعوت مي‌كرد. {...} از من مي‌خواست مصاحبه‌هاي مفصلي با او ترتيب بدهم تا او گاه گاه حرف‌هايش را بزند. او ضمن مصاحبه‌ها، از مجله سپيد و سياه هم تعريف مي‌كرد اما به مرور كه جاي پايش در نخست‌وزيري محكم مي‌شد، نظرش درباره مطبوعات عوض شد. با وجود ادعاهايي كه درباره دموكرات منش بودن خود مي‌كرد، از انتقاد ـ حتي انتقادهاي كوچك ـ سخت مي‌رنجيد و گله مي‌كرد {...} بعد از مدتي برنامه هويدا نسبت به نشريات كشور عوض شد. تصميم گرفت ساختار مطبوعات را عوض كند. او با آن كه هنوز تظاهر به دوستي با مطبوعات مي‌كرد، نخستين كسي بود كه از طرحي پشتيباني كرد كه مطبوعات از مالكيت افراد خارج شود. اولين آزمايش او در اين زمينه تشكيل شركت «آيندگان‌» بود. طبق برنامه او، مطبوعات مي‌بايستي از دست افراد صاحب شخصيت و صاحب نفوذ خارج شده و به وسيله يك گروه اداره شود. او فكر مي‌كرد اگر نفوذ مديران در مطبوعات بين چند نفر به اسم شريك تقسيم شود، دولت بهتر خواهد توانست در روزنامه يا مجله اعمال نفوذ كند.»
به همين ترتيب علي‌اكبر صفي‌پور زير چتر حمايتي سرتيپ تيمور بختيار قرار داشت و پس از پايان دوران بختيار، به عضويت حزب مليون به رهبري دكتر اقبال درآمد تا زماني كه به سفارش شاه به‌عنوان نماينده نهاوند به مجلس شوراي ملي راه يافت‌.
نعمت‌الله جهانبانويي مدير فردوسي نيز در حزب پيكار ـ كه از مجموعه دربار و به‌خصوص سيدضيأالدين طباطبايي حمايت مي‌كرد- عضو بود، در حزب عدالت فعاليت داشت و سپس به زير چتر حمايت علم رفت‌.
هر كدام از مديران نشريات يا به توصيه شخصي خاص وارد عرصه مطبوعات مي‌شدند و از همان فرد و جناح‌اش حمايت مي‌كردند يا براي به دست آوردن موقعيتي ممتاز خود به طرفداري از شخص يا جناح خاصي مي‌پرداختند; البته در اين بين برخي نيز مدام تغيير جهت داده و به عبارتي از هر سويي باد مي‌آمد، به همان سو مي‌رفتند.
دولتمردان و سياستمداران رژيم نيز با آگاهي از تأثير رسانه‌ها هركدام جهت به دست آوردن عنان نشريه‌ها تلاش مي‌كردند.
يكي از هدف‌هاي مهم سياستمداراني كه از نشريات حمايت مي‌كردند، تأثيرگذاري بر مخاطباني بود كه در جريان دعواهاي جناحي و حزبي از برخي واقعيت‌ها آگاهي مي‌يافتند. آن‌ها براي پرده‌پوشي بر روي تخلف‌ها و دزدي‌هاي كلان‌، احتياج به روزنامه‌ها و نشرياتي داشتند تا ضمن انحراف افكار جامعه به سمت و سوي مسائل كذايي از جمله حاشيه‌هاي زندگي هنرمندان‌، جاذبه‌هاي فرهنگ غربي و رواج آن -كه به تعبير رژيم آن‌ها را به سمت و سوي تمدن مي‌برد- با چاپ اخبار، مقالات و تفسيرهاي دروغ و خلاف واقع به ستايش از دولتمردان بپردازند. در مقابل‌، دولتمردان نيز خود را متعهد مي‌ديدند كه با پرداخت‌هاي كلان مطبوعات را راضي نگاه دارند. به عبارتي تطميع مديران مطبوعات به صورت‌هاي مختلف از افزايش آگهي‌هاي دولتي گرفته تا پرداخت اعتبارات بانكي كم‌بهره به اقساطي كه غالباً بازپرداخت نمي‌شد، از جمله اين تعهدها بود.