چشم انداز اکران سال 93 ( بخش دوم )
کدام بازی؟ کدام بزرگان؟
محمدرضا محقق
در جشنواره فیلم فجر امسال آنچه بیش از همه خودنمایی میکرد حضور بزرگان سینما با آثارشان در این دوره بود. اسم ها و عناوینی خیره کننده و توقع برانگیز که باعث شد عنوان «بازی بزرگان» برای این دوره از جشنواره تبدیل به یکی از معروف ترین اصطلاحات این دوره پیش از زمان برگزاریش شود.این عنوان پربیراه هم نبود؛ بالاخره طیف متنوعی از بزرگان این سینما از نسل های مختلف در آن حضور داشتند.اما آنچه ماحصل کار بود نه به یک «بازی» مهیج شبیه بود و نه نشانه چندانی از «بزرگ»ی با خود به همراه داشت.هرچه نام ها بزرگتر و باسابقه تر؛ آثار نازل تر و بی هویت تر!
این دوره از جشنواره فیلم فجر مثل برخی از دوره های اخیرش، بار دیگر ثابت کرد که هنر سینما نه در برابر بزرگی پوشالی و سابقه تراشی آنچنانی این و آن، کوتاه می آید و نه می شود با حاشیه سازیهای دروغین، اهالیش را فریب داد؛ آن هم برای یک مدت طولانی. هنر سینما بی رحم است و چیزی جز اصالت های هنری و ارزش های حقیقی و ناب سینمایی را برنمی تابد و بزرگ و کوچک و باحاشیه و بی حاشیه را هم نمی فهمد!
در میان این «بزرگ»ان ادعایی که در جشنواره امسال حضور داشتند می توان فیلم ها و نام هایی را دید که به طور ناامیدکننده و بی هویت و باسمه ای، نمایشی باری به هر جهت و تأسف آور را رقم زدند و چیزی جز حسرت و دریغ برای مخاطبانشان به یادگار نگذاشتند.اسمهایی همچون داریوش مهرجویی، فریدون جیرانی، رضامیرکریمی، مسعود کیمیایی، کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد و... .
فیلم شلخته و باسمه ای و جعلی «اشباح» با آن کارگردانی بیهویت و بازی های افلیجی و تخت، یکی از این نمونه های روشن بود. البته مهرجویی طی فیلم های اخیرش ثابت کرده که دیگر از دنیای زندگان سینمای ناب رخت بربسته و راهی دیار اموات شده و نمی توان دیگر از او امید داشت که «فیلم» سینمایی بسازد چه رسد به فیلم خوب؛ با این حال این دریغ و حسرت باقی است که چرا چنان کارگردانی با فیلم هایی مثل «گاو» و «لیلا» و... به «نارنجی پوش» و «چه خوبه برگشتی» و «اشباح» و... رسیده است.خدا رحمتش کند!
اما «خواب زده ها»ی فریدون جیرانی بی تردید یکی از پدیدههای جشنواره امسال بود. فیلمی خنگ و بلاهت بار و هذیانی که اصلا عنوان «سینما» برایش نابجاست!فیلمی که نه قصه دارد و نه فیلمنامه و نه کارگردانی؛ تنها تصویری است از مالیخولیای منتشر در جان و جهان کارگردان شبه روشنفکرش که ادعای مصلح بودن با سالاد «تحمل پذیری» همدیگر را دارد!سینما را با جای دیگری اشتباه گرفته اند بنده های خدا!
البته مطمئن باشید این حرف ها را در خلأ نقد جدی و ستیهنده و منتقد حرفه ای، می شود از سوی سازندگان فیلم و طرفداران همیشگی شان، با هزار جور لفاظی و بازی با کلمات، جواب داد و از سینمای هنری گرفته تا قرائت کارگردان از هنر هفتم را به عنوان دلیل ارزش و اهمیت فیلم، به خورد رسانه های حلقه رفقا داد!
«امروز» فیلم اخیر «برادر» میرکریمی هم در ادامه این روند، تبدیل به نسخه ای مضمحل شده و البته شل و ول، از رویکردهای ملهم از «خود روشنفکرپنداری» شده و با لگد به گور سینمای قصهگو و جذابیت محور، تبدیل به جنگ اعصابی برای بینندگان بخت برگشته و رقابتی نفس گیر برای هرچه کشدارتر و بدتر فیلم ساختن میان «بزرگان» و «بازی»شان می شود!
بد نیست اشاره ای هم داشته باشیم به فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» هیچکاک سینمای ایران(!) جناب بهروز افخمی که توانست در اتفاقی محیرالعقول و احتمالا بی نظیر در کل تاریخ سینمای جهان از ازل تا ابد، از دست هیئت داوران فوق العاده فهیم و بصیر و کارشناس این دوره، جایزه «فیلمنامه» را به خاطر فیلمنامهای که نداشت و قصه ای که روایت نکرد دریافت دارد!- فتأمل جدا!
و البته به یادآوریم فیلم «طبقه حساس» را که بار دیگر ثابت کرد عده ای برای فیلم ساختن و تقرب به هنر فاخر و دلسوزانه برای خنداندن مردم و ادخال السرور فی قلوب مومنین و نه البته خدایی نکرده برای جاه و جلال و مال و منال، حاضرند با چه وقاحتی چه چیزهایی را سرببرند و قربانی فیلمسازی خودشان- به هر قیمتی- نمایند!
مرض نوستالژی و بدتر از آن منتقدهای مفلوکی که آویزان فیلمسازانی –به هر دلیلی؛ از رفاقت گرفته تا خودشیفتگی و از شهوت شهرت به هر راهی گرفته تا مالیخولیایی باشند در این فیلم و حواشی پیرامونش به شدت و حدت موج می زند.
این لفظ «استاد» و «نوستالژی» و... هم عجب موقعیت مضحک و چرکی پیداکرده است در سینمای ما! نه؟!