به مناسب چهلمین روز عروج جانباز شهید علی شکراللهی
مگذار ازگروه تو مارا جدا کنند
دردنامه ای درقالب شعر، تقدیم به جانبازشهید”علی شکراللهی” وهمه جانبازان شهیدی که تا آخر قدرشناس دردهای مقدسشان بودند و مردانه یک عمر تابوت خویش را بردوش کشیدند.
"آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند”
باید که عشق را به شما اقتدا کنند
بی دردهای خفته به مرداب عافیت
باید حساب خویش زمردان جدا کنند
با نردبان درد به معراج می روند
آنان که تا به صبح خدا را صدا کنند
ایوب های دهرتمامی درد خویش
با کیمیای درد تو باید دوا کنند
با کیمیای دردتو آری میسراست
مردم مس وجود بدل با طلا کنند
درد تو آیه های هدایت شود اگر
کفرجهان به قصه تو آشنا کنند
عمری به روی چرخ نشستی زپا ولی
آنسان نشستنی که ازآن قصه ها کنند
یاران دردمند تو در روز رفتنت
جاداشت محشری به عزایت بهپا کنند
کل الهه های اساطیر عاقبت
باید که معبدی به مزارت بنا کنند
با همرهان عرشی گلگون کفن بگو
یاران مانده درقفست را دعا کنند
روزی که بارگاه شفاعت بهپا شود
مگذار ازگروه تو مارا جدا کنند
"بهروز ساقی”
"آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند”
باید که عشق را به شما اقتدا کنند
بی دردهای خفته به مرداب عافیت
باید حساب خویش زمردان جدا کنند
با نردبان درد به معراج می روند
آنان که تا به صبح خدا را صدا کنند
ایوب های دهرتمامی درد خویش
با کیمیای درد تو باید دوا کنند
با کیمیای دردتو آری میسراست
مردم مس وجود بدل با طلا کنند
درد تو آیه های هدایت شود اگر
کفرجهان به قصه تو آشنا کنند
عمری به روی چرخ نشستی زپا ولی
آنسان نشستنی که ازآن قصه ها کنند
یاران دردمند تو در روز رفتنت
جاداشت محشری به عزایت بهپا کنند
کل الهه های اساطیر عاقبت
باید که معبدی به مزارت بنا کنند
با همرهان عرشی گلگون کفن بگو
یاران مانده درقفست را دعا کنند
روزی که بارگاه شفاعت بهپا شود
مگذار ازگروه تو مارا جدا کنند
"بهروز ساقی”