شیوههای نفوذ فرهنگی به روایت اسناد لانه جاسوسی
تمایل روزنامههای ملیگرا برای دریافت مقاله از سفارت آمریکا(پاورقی)
3-سیروس حبیبی:
«...علیرغم این حقیقت که او در گذشته از تعلق خاطر بیش از حد به آمریکاییان رنج میبرده است، حبیبی یک منبع اطلاعاتی عالی در مورد پیشرفتهای دانشگاهی است. او حالا رئیس امور اداری دانشگاه صنعتی آریامهر است. درحدود سال 1959 این پسر که نتیجه ازدواج یک پرستار آمریکایی/ نروژی و یک مرد کرد بود، به وسیله کنسول تبریز ویلیام ایگلتون به کار گرفته شد تا یک رابطی برای کردهای شمال غربی ایران باشد، حبیبی در دانشکده پیبادی واقع در تنسی حضور یافته و میتوانسته از طریق مادرش تبعه آمریکا بشود و او در این مورد دنبال این کار را هم گرفته ولی چون قسمت اقامت خارجیان کمبودی در زمینه ملیت برای پذیرفته شدن به عنوان تبعه آمریکا تشخیص داده، این موضوع رد شده است. ایگلتون مصمم شد که با گروههای زیادی از کردها ملاقات کند و حبیبی را هم فیالمجلس رابطه با ساواک قرار داد و اغلب او به وسیله افراد ساواک مورد بازجویی قرار میگرفت. او در حدود سال 1962 از کارش کناره گرفت و برای مدتی در تبریز تدریس میکرد و سپس به تهران رفت محلی که او اولین بار به عنوان مدیر دبیرستان به خدمت گمارده شده بود. او در مورد ارائه مقدار نارضایتی دانشجویان دانشگاهها با آمریکاییان، دوستانه عمل میکند...»
4-مهدی هروی:
«...مأموران گوناگون سفارت با او آشنایی دارند. او تحصیلکرده آمریکاست و در دانشگاه ملی، علوم سیاسی درس میدهد. در اوایل سال 1975 او به عنوان مشاور با نمایندگان آمریکا در سومین کنگره حزب ایران نوین کار می کرد. او حالا نقش فعالی در حزب رستاخیز دارد. او در سال گذشته مشغول کار برای تأسیس دانشگاه رازی در کرمانشاه بوده که همچنین شامل مراکز وابسته دیگری در ایلام و سقز میباشد...»
ارتباط روزنامههای به ظاهر ملی با لانه جاسوسی سال 1358، سال انتشار پیدرپی روزنامهها و نشریات جدید بود که اغلب با ظاهری به شدت انقلابی و یا ملیگرایانه، سعی در جذب احساسات و شور انقلابی داشتند که در آن روزها، جامعه ایرانی را فراگرفته بود. اما آنچه در این میان جالب توجه بود، زاویهبندی اکثریت این مطبوعات با ارزشها و آرمانهای انقلاب و امام و مردم بود. ارتباط برخی از این نشریات با جاسوسان سفارت آمریکا شاید بتواند حکایت این زاویه بندی را توضیح دهد. سندی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا از رابطه یکی از همین روزنامهها به نام «بامداد» پرده برمیدارد که در فضای پر شور سال 1358 و در پی تعطیلی روزنامه آیندگان، توانست به سرعت در میان جامعه روشنفکری و تحصیل کرده جا باز کند و زمینهها را برای القاء تئوریهای خود ایجاد نماید این سند که گزارش مامور سفارت به نام شلنبرگر به واشنگتن بوده، به شرح زیر است:
«...10 می1979 20 اردیبهشت 1358
از: سفارت آمریکا، تهران - 4885
به: سازمان ارتباطات بین المللی، واشنگتن دی. سی
موضوع: دو روزنامه جدید ایرانی
...روز دوشنبه 7 می، یک روزنامه صبحگاهی جدید، مستقل، فارسی زبان، تنها رقیب واقعی برای روزنامه مردمی آیندگان به نام بامداد (صبح) در خیابانها ظاهر شده... (باری) روزن وابسته مطبوعاتی، روز چهارشنبه 9 می، منصور رهبانی سردبیر بامداد را در ساختمان سه طبقه جدید الاجارهای ملاقات نمود و با یک جلسه گرم و تاجرمآبانه از وی پذیرایی شد. رهبانی سابقاً معاون سردبیر روزنامه بدنام و مرده رستاخیز، تصدیق کرد که او میخواسته به خوانندگانش بگوید که روزنامه اساساً از کارکنان سابق رستاخیز تشکیل یافته، اما به خاطر یک شروع بدون پیش داوری، دریک جلسه عمومی تصمیم بر این شد که گفتن این حقیقت را دو هفتهای به تعویق بیندازد... رهبانی علاقه اش را مبنی بر دریافت مقالات توضیحی از جانب وابسته مطبوعاتی اظهار داشت و علیرغم حساسیت روابط ایران و آمریکا وی روزن را مطمئن ساخت که بامداد برای بالا بردن تیراژش هیچ چیزی را که مستقیماً علیه منافع آمریکا باشد، چاپ نخواهد کرد ... در روز دوشنبه، 5 می، تهران تایمز، تنها روزنامه انگلیسی زبان در چهار صفحه تحت نظارت عرفان پرویز و مصطفی جعفری که تبعه ایران شدهاند، شروع به انتشار کرد. پرویز گزارشگر قبلی تهران ژورنال اسماً سردبیر است حال آنکه جعفری، گزارشگر سابق روزنامه اطلاعات و مقاله نویس رادیو صدای آمریکا، در حقیقت گرداننده تشکیلات است ...»