کد خبر: ۷۱۸۶۶
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۷

باز هم حکایت نفوذ...


 پژمان کریمی
 در سال‌های دفاع مقدس، طیفی از شاعران و نویسندگان- عمدتاً عضو کانون سکولار و منحله نویسندگان ایران- هر از گاهی بیانیه‌ای علیه «جمهوری اسلامی» می‌نوشتند، امضاء می‌کردند و منتشر می‌نمودند.
سرکوب آزادی قلم و وجود اختناق در فضای داخلی کشور، محور اصلی بیانیه‌های طیف یاد شده بود.
هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمود دولت‌آبادی، بهرام بیضائی، سیمین بهبهانی و... از جمله امضاکنندگان به شمار می‌آمدند.
جالب هم این بود که مدعیان سرکوب و اختناق، بدون مزاحمت می‌نوشتند، کتابشان منتشر می‌شد، به سفرهای خارجی می‌رفتند و برخی از آنها هم در دانشگاههای مملکت تدریس می‌کردند.
باید گفت؛ بیانیه‌های منتسب به شاعران و نویسندگان که بلافاصله پس از انتشار در رسانه‌های بیگانه، هدف بزرگنمایی قرار می‌گرفت و منتشر می‌شد، با سه هدف اصلی سر برمی‌آورد:
نخست اینکه؛ نام برخی قلم بدستان مخالف جمهوری اسلامی را مطرح و یا یادآوری می‌کرد و امید بود با این اتفاق آثار - کم شمارگان- و اندیشه و مواضع آنها، هدف استقبال مخاطبان داخلی و خارجی قرار گیرد.
دوم، جبهه به اصطلاح فرهنگی ضد انقلاب داخلی انسجام یابد و تقویت شود و راه باج‌گیری از نظام سیاسی و دینی، تا اندازه‌ای هموار گردد.
سوم؛ ابزار فشار خارجی علیه جمهوری اسلامی و بهانه برای مخدوش کردن تصویر فرهنگی نظام، در دست مخالفان و معاندان جا گیرد.
یادآور می‌شود، بیانیه‌ها- بیشتر- در دوران دفاع مقدس تهیه و صادر می‌شد، یعنی در هنگامی که کشور و نظام، کاملاً درگیر جنگ با دشمن متجاوز بود. آن هم دشمنی که در سایه حمایت تمام عیار 60 کشور کوچک و بزرگ قرار داشت. طبیعی است که در چنین وضعیتی، هر رفتار بر هم زننده آرامش و فراهم آورنده زمینه دخالت خارجی در کشور، خیانت توصیف می‌شود و چیزی جز همگامی با متجاوز و دشمن اجنبی نیست!
اما اهالی قلم معاند، خیانت و همگامی با دشمن را تنها در صدور بیانیه خلاصه نکردند. مشاوره با سفارتخانه‌های خارجی یکی دیگر از مصادیق عناد قلم به دستان سکولار با ایران و ایرانیان است.
در این مشاوره‌ها که در تمام دوران حیات دولت موسوم به اصلاحات نیز با قوت ادامه داشت، مدعیان سرکوب در ایران، علاوه بر گزارش وضعیت فرهنگی در کشور، راهکارهای تقابل فرهنگی با نظام دینی را دریافت می‌کردند.
برپائی جشنواره‌های غیردولتی و بدون مجوز و بزرگنمایی منتخبان این آیین‌های کاملاً سیاسی، بوسیله رسانه‌های همسوی داخلی، نمونه‌ای از دستورالعمل‌های سفارتخانه‌های غربی است.
سفارتخانه‌ها نیز که البته خوش خدمتی مدعیان را بخوبی جبران می‌کردند. ترجمه و انتشار آثار پادوهای دشمن در فرامرزها، برتر شناساندن آنها در جشنواره‌های ادبی در اروپا و آمریکا، به لطف سفارتخانه صورت‌می‌گرفت.
مرعوبیت شاعران و نویسندگان ضد انقلاب و مدعی روشنفکری در برابر اجنبی تاجایی پیش رفت که نشست و برخاست آنها با خارجی‌ها به مهمانی‌های بیرون از فضای سفارتخانه‌ها، انجامید.
به‌طور مثال، در اواخر دوره دوم دولت موسوم به اصلاحات، جمعی‌از قلم به‌دستان، در منزل یکی از نویسندگان در شمال تهران، حاضر شدند. مهمان ویژه محفل آنها، سفیر یکی از کشورهای شمال اروپا بود.
قلم بدستان مدعی ایران دوستی، چنان از حضور جناب سفیر به وجد آمده بودند که ژست‌های ایران دوستانه را کنار گذاشتند و به‌طور رسمی از دیپلمات بیگانه خواستند که ضرورت حمله نظامی غرب به ایران را به دولت متبوع خود منتقل کند!
متأسفانه، مدتی است که در سطح رسانه‌های داخلی زنجیره‌ای و به یمن سهل‌انگاری ناظران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام برخی از قلم بدستان ضد ایرانی به ظاهر ایرانی، مجال طرح یافته است. برخی رسانه‌ها، می‌کوشند، خائنین فرهنگی را در قامت یک نخبه وطن‌دوست معرفی کنند که دلش برای فرهنگ ایرانی می‌تپد! این اتفاق خود مصداق عملیات نفوذ فرهنگی است. نفوذی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان استراتژی بدخواهان ایران و نظام دینی آن، واقعیت روشنی داشته و دارد.
یک روز جریان رسانه‌ای ضد انقلاب داخلی، همراه با رسانه‌های فارسی زبان بیرون از مرزها، جاسوس انگلیس «ابراهیم گلستان» را هدف طرح قرار می‌دهد. یک روز عضو منافقین «غلامحسین ساعدی» و یک روز...!
هر قدر که خائنین فرهنگی هدف طرح قرار می‌گیرند، شاعران و نویسندگان متعهد به انزوا رانده می‌شوند تا راه نفوذ و مصادره فرهنگ به نفع دشمنان هموارتر شود!