نقش ورزشکاران در هدایت جوانان(خوان حکمت)
اگر از ورزش به نيكي نام ميبرند براي آن است كه انسان بدنش سالم باشد و اگر روح، سالم نباشد آن روح اين بدن سالم را هم تباه ميكند. براي اينكه آن روح، سالم باشد و سلامت بدن را حفظ كند. بهعنوان نمونه به دو نوع سلامت در قرآنكريم دراينجا اشاره ميشود تا روشن شود كه همه ما در قبال تامين سلامت بدن، موظفيم روحمان را هم سالم نگه بداريم.همه ما چه ورزشكار، چه غير ورزشكار عمر مشخصي داريم كه در پايان عمر به فرتوتي و كهنسالي و ویلچر و اينها مبتلا میشويم. سن وقتي بالا رفت ديگر انسان به دوران ضعف بر ميگردد.
حقیقت مرگ
ما همين چند صباحي كه فرصت هست براي سرمايهگذاري بايد عنايت كنيم. ما به جايي ميرويم كه هم جان ما هست هم بدن ما، اين اصل اوّل، يعني مرگ پوسيدن نيست ،از پوست به در آمدن است. انسان كه ميميرد اينطور نيست كه بپوسد، بلكه مرغي است كه از قفس طبيعت آزاد ميشود. اگر آن بزرگوار گفت «مرغ باغ ملكوتم نِيَم از عالم خاك» براي آن است كه به ما بفهماند مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسيدن. اين اصل اوّل، پس ما هستيم كه هستيم و هرگز از بين نميرويم. اصل دوّم آن است كه اكنون كه ما زندهايم بدن داريم و روح داريم، نيازي داريم، به مسكن نيازمنديم، به پوشاك نيازمنديم، به خوراك نيازمنديم همانطوري كه الآن نيازمنديم. اصل سوّم آن است كه ما در دنيا نيازهاي خود را يا با ضوابط حل ميكنيم يا با روابط يعني با ضوابط تجاري خريدن، فروختن و اجاره كردن مشكلاتمان را حل ميكنيم.
ما مسكن ميخواهيم، غذا ميخواهيم، لباس ميخواهيم، پوشاك و خوراك ميخواهيم يا با خريدن و اجاره كردن مشكلمان را حل ميكنيم يا با روابط حل ميكنيم، كسي پدر كسي است، كسي پسر كسي است، پدر مشكل پسر را حل ميكند، پسر مشكل پدر را حل ميكند بالاخره يا با روابط نياز ما برطرف ميشود يا با ضوابط، ولي بعد از مرگ نه از ضوابط خبري است نه از روابط يعني نه آنجا خريد و فروشي است نه جا براي اجاره هست نه براي مضاربه و عقود ديگر است، نه روابطي در كار است، چون همه خاك ميشويم، دوباره از خاك برميخيزيم و كسي پدر كسي نيست، كسي پسر كسي نيست. اين اصل سوّم. پس ما از مرگ به بعد زندهايم، ما از پوست به در ميآئيم نه بپوسيم، ما هستيم، بدن داريم، جان داريم، نياز داريم، بايد ببينيم نيازها را با چه چيزي بايد رفع كرد. تمام نيازها را اينجا بايد رفع كنيم و به همراه خودمان ببريم آنجا هيچ خبري نيست.
مار و عقربهای همراه انسان
داستاني را استاد ما مرحوم علّامه طباطبايي از استاد خودشان يا از بزرگان نجف نقل ميكردند كه يكي از عرفاي نجف به زيارت اهل قبوردر وادی السلام نجف رفته و عدّهاي از علماي نجف در بين راه آن عارف را ديدند، ديدند او از قبرستان برميگردد، بعد از سلام و عليك و احوال پرسي از او سوال كردند چه چيزي ديدي؟ چون ميدانستند اين فرد عادي نيست كه برود فاتحه بخواند و برگردد. گفت رفتم فاتحه خواندم برگشتم. گفتند نه، تو با ديگران فرق داري چه ديدي؟ گفت حالا اصرار كرديد من قبرهای زیادی را جستجو کردم، چه قبرهاي جديد ،چه قبرهاي فروريخته، همه جا را نگاه كردم ديدم نه ماري است نه عقربي ،هيچ خبري از مار و عقرب نيست، از اين قبرها سوال كردم كه اين علما به ما ميگويند آنجا مار است، عقرب است، اينجا من چيزي ازمار و عقرب نميبينم اين چه چيزي است؟ قبرها در جواب من گفتند كه ما مار و عقرب نداريم هر كه ميآيد به همراه خودش ميآورد، انسان خداي ناكرده به همراه خود یا مار و عقرب ميبرد يا روح و ريحان، اينطور نيست كه مسئله مرگ امر سادهاي باشد.
در فرهنگ قرآن خدا فرمود: انسان مرگ را ميميراند نه مرگ انسان را بميراند، اين از لطيفترين تعبيرات قرآني و وحياني است. يكوقت است ما ميگوئيم انسان ميميرد وميپوسد، ولي قرآن تعبيرش اين نيست. تعبير قرآن اين است كه انسان مرگ را ميميراند :كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ1 فرمود هر كسي مرگ را ميچشد نه مرگ انسان را بچشد، الآن اگر يك ليوان آب را كسي چشيد، انسان آن ليوان آب را هضم ميكند يا آب انسان را؟ شربتي را كه انسان چشيد، آن شربت، انسان را هضم ميكند از بين ميبرد يا انساني كه او را چشيد؟ فرمود: شما مرگ را ميچشيد نه اينكه مرگ، شما را بچشد، اينطور نيست «كل نفس يذوقه الموت» مرگ، هر كسي را بچشد و هضم كند، بلكه انسان است كه مرگ را ميچشد و هضم ميكند و ما هستيم كه هستيم و براي ابد خواهيم بود، سخن از يك ميليارد سال و دو ميليارد سال نيست. پس ما هستيم، مرگ را ميميرانيم، بعد از مرگ كه كسي نميميرد و براي ابد هستيم، وقتي كه ابدي شديم، نيازهاي ما ابدي شد، بايد توشهمان را اينجا فراهم كنيم. ديگر بالاتر از علي و اولاد علي (عليهم السلام) كيست؟ اينطور اينها ميناليدند، شبها براي چه چيزي ميناليدند. از آن طرف سوگند ياد كرد فرمود: قسم به خدا اگر تمام عرب جمع شوند من روي بر نميگردانم، درست هم گفت، در شجاعت او حرفي نبود. هر وقت ميگفتند عليبنابيطالب پرچم به دست گرفت و به ميدان آمد،همه سلحشوران ميلرزيدند. اين علي آنطور از مرگ ناله ميكند براي اينكه آنجا سخن از ابد است، سخن از يك ميليون سال و يك ميليارد سال نيست و هيچ خبري هم نيست، هر چه هست ما بايد اينجا تهيه كنيم. مائيم كه مرگ را ميميرانيم نه مرگ ما را بميراند، حالا كه اين شد همين چند روزي كه فرصت هست ما كاملاً ميتوانيم تمام زاد و توشه را تهيه كنيم
ویژگیهای ورزشکار مسلمان
يك ورزشكار، يك سر و گردن از ديگران بلندتر است، آبرومند زندگي ميكند، با عفاف زندگي ميكند، با حجاب زندگي ميكند، با پدرش با مادرش با همسرش با اعضاي خانوادهاش در كمال ادب زندگي ميكند، وقتي هم كه آمد وزنه بردارد به نام خدا وزنه برميدارد، به نام علي و اولاد علي وزنه برميدارد سعي ميكند بر ورزش مسلّط باشد، بر وزنه مسلّط باشد، نه وزنه بر او مسلّط باشد، لذا تا آخر عمر سالم است امّا اگر كسي خداي ناكرده اين اصول را رعايت نكند، ممكن است كه عمر خودش را، سلامت خودش را آسيب برساند. اين اگر به اين فكر است كه چهارتا كف به او بزنند چهارتا هورا بكشند، آن ديسك كمر، او را تهديد ميكند، اين ورزشكار، عاقل نيست. در صورتي كه انسان مسلّط بر ورزش باشد، مسلّط بر اين وزنه و سنگ و آهن باشد، نه آهن بر او مسلّط باشد، آنوقت اين ميشود انسان كامل. انساني كه در محدوده خودش ،هم شرف ميآورد، هم ديگران را به شرف وادار ميكند خيلي فرق دارد. الآن كسي بايد يك ساعت سخنراني كند تا چهار نفر را هدايت كند امّا اين بهداد عزيز ما وقتي كه وزنه بردارد بگويد به نام خدا، یا عليبنابيطالب، همين يك جمله كافي است كه عدّهاي را هدايت كند، اين خيلي فرق ميكند، كسي يك ساعت بايد سخنراني كند، يك ورزشكار يك لحظه ميتواند عدّهای از جوانها را هدايت كند، اين نعمت است، آدم وقتي سرمايهاي دارد نعمتي دارد، عزّتي خدا به او داد چرا اين را در راه دين صرف نكند، چرا ارزان بفروشد. اينكه ميبينيد عدّهاي از ورزشكاران مخصوصاً كشتي زورخانهاي در سن هشتاد سالگي، نود سالگي سالمند براي اين است كه همه مسائل را رعايت كردند، خداي ناكرده اگر كسي گرفتار غرور شود، آنوقت آن سلامت خودش را در بهترين دوران زندگي خداي ناكرده از دست بدهد، اين معلوم ميشود اوّل که خواست آن وزنه را بلند كند نگفت به نام خدا...
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در دیداربا بهداد سلیمی قهرمان وزنهبرداری جهان و جمعی از مسئولين و رؤساي ورزشي شهرستانهاي استان مازندران و تعدادي از هيئتهاي ورزشي و قهرمانان كشور در ردههاي المپيكي و جهاني ـ قم 16/2 /1391
______________________________
1- آل عمران، آيه185؛ انبياء، آيه35؛ عنكبوت، آيه57.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.