برای حضرت مادر(س)
محمدهادی صحرایی
سلام بر تو ای صدیقه شهیده، ای مادر راستگویان و شهیدان تا ابد زنده. سلام بر تو ای مادر همه خوبیها، ای مادر حسن، ای مادر حسین و سلام بر تو ای مادر زینب و ام کلثوم. سلام بر تو ای مادر پدر، که پیغمبر خدا تو را امابیها خواند چرا که چون مادری مهربان برایش مادری کردی. سلام بر تو ای مادر مهربان. سلام بر تو روزی که زاده شدی و روزی که مظلومانه به شهادت رسیدی و روزی که انتقامت گرفته خواهد شد و خواهند گفت: به کدامین گناه کشته شدی؟ سلام بر تو که عبادت و زندگی و حیات و مماتت برای خدای جهانیان بود که شریکی ندارد. گفتهاند که مهرت آب گوارا است که چون مهرت گوارا است و ما یتیمانت هر جا که آب گوارا و روان میبینیم یا یاد تو میکنیم و یا یاد حسین تو.
سلام بر تو ای زهرا و ای درخشان که خورشید چون تو میماند که بر همه جهان بیدریغ نور میافشاند و مهر میگستراند و همچون تو که برای همه دعا میکردی و خیر میخواستی، بر همگان نور میرساند تا از ظلمت برهند و رشد کنند و سلام بر تو ای درخشنده که ماه نیز چون تو میماند و چون پارهای از خورشید، شب تارمان را روشن میکند و راه نشانمان میدهد تا در تیه و چاه گمراهی و نادانی نمانیم و نیفتیم. حقیقت آن است که پیغمبر خدا فرمود: «فاطمه پاره تن من است». پارهای از خورشید. پارهای از نور که دامن پرنورش، پرفروغتر از دامنه خورشید است. همسرش نیز چون جان پیامبر است، خودنور است و از نور است و فرزندانشان هر کدام نور. و نور است و نور که از آن خانه گلی و ساده به آسمان میرود و آسمانیان از آن بهرهمندند و خرسند. ایکاش آنها که کور بودند و شب و روز را تفاوت نمیدادند میدانستند که ساکنان این خانه نور، سروران بهشتند و خدا به خاطر آنان به خلایق روزی میرساند.
مادر جان! دیگر خبر خیری از این زمانه و زمین نباید شنید بجز درد و رنجی که خودت تا بودی دیدی و چشیدی و خون دلی که خوردی که کمش هم زیاد بود. نفاقی که در زمان پیغمبر نهان بود و دشمنی که با غفلت مسلمین نفوذ نموده بود و عقایدش کمکم رسوخ کرده بود، در زمان علی عیان گردید و بر سر امت خراب شد. آنها که در خفا توطئه میکردند و گستاخی، دل به سقیفه سپردند و با رأی ناصواب، امت را به بیراهه بردند و گمراهی. و با جرأتی که از آن ناصواب گرفتند بر علی تاختند و از پیامبر خدا هم که میگفتند، گذشتند. از سنت اسلام اصیل گذشتند و به جاهلیت برگشتند. نزدیکان باتقوا را به حاشیه راندند و مطرودین و خائنین را به متن خواندند.
ایکاش آنها که رود را از چشمه جدا کردند و مردم را بعد از آنکه به راه آمده بودند به بیراهه بردند و به مرداب مبتلا کردند، میدانستند که از خون محسن به بعد در خون هر مظلومی که به زمین میریزد شریک جرمند و در خیانت هر سکوتی، سهیماند و باهر حرف ناحقی، همنوا. اگر امروز گروهی افسارگسیخته، به جرم بیگناهی، انسان میکشند و سر میبرند و نام پیامبر مهربان میبرند و خود را در میان انبوهی از بندگان بیخبر خدا منفجر میکنند و اگر هستند کسانی که اهل تفکر نیستند و پیدرپی هر که را که نمیخواهند تکفیر میکنند و هرچه را که نمیفهمند انکار میکنند و هرچه که میخواهند به دین میبندند و اگر حاکمان متحجر حجاز دستور قتل عام مذهبی در یمن صادر میکنند و بحرین را به خاک و خون میکشند و در کعبه، با یهود و حرامی، بتپرستی میکنند و... همه از آن انحرافی بود که در دین به وجود آوردند و پوستین وارونهای که بر تن دین کردند.
فاطمه ای مادر مهربان امت؛ ایکاش همه مسلمانان آن زمان و ما نیز قدر جهاد و معنی قیام یکنفرهات را میدانستیم که اگر میدانستند و میدانستیم، حکایت اسلام مظلوم به اینجا نمیرسید و این همه خون بیگناه و عرض خوبان هدر نمیرفت و از اسلام تنها نامی بر زبانها نمیماند. تو جهاد فیسبیلالله کردی بانو و برای اسلام از جان نازنینت گذشتی و سنگ تمام گذاشتی و اولین مدافع حرم هستی که از حریم پیامبر اعظم و نبوت و امامت دفاع کردی. اگر تازیانههای کلامت، مردان مرده و خفته در غفلت و ترس را بیدار مینمود، اکنون جهان پر از شمیم رحمت خداوند رحیم بود و اسلام ناب و عزیز در جهان فراگیر میشد. آن زمان که راه خانهات را گرفتند و هیزم پشت در هیمه کردند و آتش را دخیل چادرت کردند. علی را مطالبه کردند و با تهدید از تو خواستند که امام زمانت را به آنان واگذاری، شجاعانه پشت در گرفتی و غیرت را برای تاریخ تفسیر کردی. به پیمانشکنان عهد با رسول را یاد آوردی و از حرمت حریم رسولالله گفتی. از بیعت روز بزرگ غدیر گفتی و سال گذشته را به یادشان آوردی. تو از نفس افتادی و استدلال آهنین کلامت در سنگ مغزهاشان نرفت و «افانت تسمع الصم او تهدی العمی و من کان فی ضلال مبین.»1
آنها تو را شناختند و آزردند. نسبتت با رسول و جایگاهت نزد او را میدانستند. از خود او شنیده بودند که تو گرامیترینی برای او و هر که تو را بیازارد گویی او را آزرده و هر که تو را مسرور کند او را مسرور نموده و اینکه رضای خدا در رضای تو و غضبش در غضب توست. شنیده بودند که نور فاطمه از نور خداست و اولین کسی است که وارد بهشت میشود. تو سرور زنان بهشتی و مادر سرور جوانان اهل بهشت. حوریهای بهشتی هستی در صورت انسانی. شنیده بودند آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی و امالمؤمنین خدیجه به همراه تو، چهار زن برگزیده خدایند در دو جهان. میدانستند که رسول خدا از تو بوی بهشت مینیوشد و... و با این حال شیشه عطرش را چنان شکستند و بازویت را. آنها که بر سفره شما بزرگی یافته بودند چگونه قدر نمک ندانستند و نمکدان شکستند و پهلویت را. پیغمبر تو را فاطمه نامید چرا که خداوند تو را از آتش جهنم دور داشت و دشمنان خانهات را آتش زدند و ندیدند که یک کبوتر وسط شعله تقلا میکرد. همان گونه که پدر گرامیات فرمود تو میوه دل و نور چشم او بودی و «پدرت به قربانت» را در شأن تو گفت. و خدا سوره کوثر را در شأن تو نازل کرد که چون عمرت، کمترین آیات را در میان سورهها دارد و «عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس» و «هجده بهار عمر تو از سر عالم زیاد بود». شنیده بودند که خداوند در حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح تو عبادت نشده است و پیغمبر به سلمان فرمود که ایمان تا مغز استخوان فاطمه را فرا گرفته است و... و تو ای استخوان شکسته حیدر با این دل شکسته حیدر چه میکنی؟
مادرجان با واژههای از رمق افتاده آمدم. نه برای برشمردن حسنات و ملکات فاضلهات که تو خود حدیث مفصلی از این خلقت و از حد عقل ما برون است آن، و نه برای گفتن از دردهای تو که تفسیر رنجنامه کوثر نگفتی است. مینویسم برای تسلی و تسکین غمی که در دل علی و کودکانت نشسته است و بغضی که از غم تو گلوی ما را میفشارد. آخر ای عزیز علی- که قبلاً گفت: شکر خدا که ظاهراً امروز بهتری، نان میپزی و دست به دستاس میبری- امروز از اینکه به او فقط گفتی حلالم کن، فهمیدم گاهی نمیتوان به کتابی بیان نمود حرفی که یک حکایت کوتاه میزند. فهمیدهام ز سرفه سنگین سینهات، امشب نفس کشیدنت آسان نمیشود. بانو نمیتوان پهلوی تو بود و شکسته نبود و غم نداشت که شکسته است دلم مثل پهلویت. و چنانکه دست گدایی شبانه میلرزد دلم برای تو ای بینشانه میلرزد. ای بینشانه ای که خدا را نشانهای، در مصیبت تو که مصیبت عظمای ماست آسمانیان گفتند، این بود دستمزد رسالت زمینیان؟ ای خلق خیره! دست محمد نمک نداشت؟ اگر تو و محسنت را با شمشیر به شهادت میرساندند اینقدر داغدار نبودیم و اگر جوان نبودی اینقدر نمیسوختیم و اگر در مقابل همسرت نمیکشتند اینقدر غیرتمان گر گرفته نبود و اگر تنها دختر رسول خدا نمیبودی اینقدر گرفتار غمت نمیشدیم و اگر اینقدر در موردت سفارش نشده بود نیز اینقدر خون به جگر نبودیم. مصیبتت روز روشنمان را تار و عمرمان را تباه کرد. برخیز مادر جان برخیز که فضه حریف گریه طفلان نمیشود. هر چند که در بهار هیجده عمرت پیر و فرتوت و شکسته شدی و بر پیکر نحیفت ای رشیده علی، رمقی نمانده است. برخیز و برای ما یتیمانت مادری کن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- پس آیا تو میتوانی کران را شنوا کنی، یا نابینایان و کسی را که همواره در گمراهی آشکاری است راه نمایی؟ (سوره مبارکه زخرف آیه 40)