زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی(گزارش روز)
صدیقه توانا
اسفند که از راه میرسد، آرام آرام بوی بهار از هر کوی و برزنی به مشام میرسد و جانی دوباره در ریشههای یخزده دمیده میشود، یخهای دل ما هم باید آب شود، زنگارها و غبارها باید از خانه دل و خانه گل بشوییم و همه جا را از فضای دلانگیز بهاری سرمست کنیم تا سال پیشرو را با دلی آماده و خانهای پاکیزه به استقبال رویم. بهار همین نزدیکیهاست، پنجره دل را باز کن تا عطر دلانگیز بهاری ریههای یخزده ات را پر کند. بهار هماینک در راه است، دیده بگشا و به هوش باش تا فرصت پیش رو را از دست ندهی.
هنوز رنگ قرمزی که از شستن فرش دستباف زمینه لاکی موزائیکهای حیاط را پر میکرد، به خاطر دارم، سوز و سرمایی که در آفتاب بهمن ماه دست و پای ضعیفمان را شلاق میزد به شیرینی اسفند ماه و شوق رسیدن بهار گره میزدیم و بیخیال یخ کردن و سرخ شدن دستها و نوک دماغمان میشدیم. فقط ذوق و شوق خانهتکانی داشتیم، همه اسباب و اثاثیه از اتاقها به حیاط آورده میشد، پیدا کردن یک اسکناس ده تومانی از زیر فرش چنان ما را به وجد میآورد که روی پا آرام و قرار نداشتیم. خلاصه همه چیز باید تمیز و نظیف میشد.
زنگارها را دور بریزید
اسفند ماه از راه میرسد و مردم کمکم خود را برای نوروز و خیر مقدم به بهار آماده میکنند تا با دلی شاد و خاطری بانشاط پا به سال جدید بگذارند و در این میان خانهتکانی جایگاه ویژهای دارد تا زنگارهای یک ساله خانههای خود را به دور ریخته و سال جدید را با جوانههای امید و شکوفههای زندگی آغاز کنند.
دل آدمی، آیینه جمال الهی است؛ اما چه بسا، «غبار روزگار» بر آن مینشیند و صفحه تابناک و روشنش به سیاهی و تیرگی میگراید. باید دست «صفای طهارت» را به «صلوات سلامت» پیچید و به لطافت و نرمی بر آن کشید تا هیچ خشی بر شیشه جان نیفتد و «آب دانش» را از آبشخور «وحدت» برداشت و بر آن پاشید تا دوباره تابههای مهتاب وجود بر آن بتابد.
گاه هست که زنگاری بر دل مینشیند و رایانههای موریانه فریب و ریا با یاری و یاوری یارانههای «وسوسه تبلیس ابلیس» این زرین جام سیمین الهی را چنان تار میسازد که آفتاب خدا بر «شب دیجور فجور» نمیخواهد چیره شود. اینجاست که باید دستان صیقلگر خداوندگار را به خدمت گرفت تا از «قطران سرخ بلا» بر آن ریزد و در «کوره فتنه»، سره از ناسره بازشناسد و جان و روان به دیده سرشک دیدگان توبه، باز شوید.
حجتالاسلام خلیل منصوری پژوهشگر و محقق مسائل دینی در گفتوگو با گزارشگر کیهان به ویژگی خانهتکانی دل با زبانی ادبی و عرفان سخن میگوید و توضیحاتی در این مبحث میدهد.
وی میگوید: «گاه هست که طبع سرشت طبیعت الهی، به طبیعت دنیوی چنان دگرگونه شده که تصاویر واژگونه از حقیقت بر جان میتاباند و عدسی چشمانش، دوگانه به جای یگانه بیند و دو دیده بر این جهان سیه بازگشاید و دل به دنیای دنی مشغول سازد و از ماورا غافل ماند. چنین دل متغیر و طبع مطبوع به طبیعت دنیا را باید با آهنی تیز و تندتر از عقل و خرد یعنی «وحی برآمده از انذار خطر»، شیار کرد تا «گنجینه فطرت مدفون» به «دسیسه وسواس خناس» را بیرون آورد.»
وی در تکمیل توضیحاتش میگوید: «گاه هست که فتیلههای این «چراغ فروزان فطرت مفطور به توحید وحدت یکتایی و یگانگی» و این «آیینه جلال و جمال کبریایی» را چنان دسیسه و فروکشیدهاند که گویی تبدیل در آن راه یافته و گوهر الهی جان، به سنگ سیاه کبر و غرور و تفاخر بشکسته یا دشمن غدار و کینهتوز بر آن قفلی نهاده و ممهور به مهر بطلان کرده و آه از نهاد ملک و فلک برآمده که این جان از دست برفته و چاره بر هر کس بسته است.»
رستاخیز درون
به اعتقاد این استاد و پژوهشگر: «اما هماره تا دنیا هست و عمری باقی، رستاخیزی برای روان و جان آدمی است. هر شام و بام، زمان رستاخیزی برای هر کسی است. آن گاه که شام رسد، در توفیق توبه به دستان رحمت رحمانی و رحیمی بازگشوده شود و فرصت بیبدیل، نالههای شبانه فراهم آید و هر بام که آید، این ندای دردمندان در راه مانده «رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت» پاسخی مثبت، به ارسال روان به تن به حکم «و یرسل الاخری الی اجل مسمی» یابد و خداوندگار پروردگار، فرصت توبه و بازگشت به روان آدمی دهد تا به فضل و مهر الهی، خانه دل و روان را به صفای صمیمیت اشک و «آب توبه» ساری و جاری بر روان گونههای آدمی، به «رستاخیز هر روزه» مهمان کند.
حجتالاسلام منصوری در ادامه برایمان از چگونگی خانهتکانی دل میگوید و میافزاید: «از آن جایی که رحمت الهی بر غضب و خشمش پیشی گرفته و پیمانه روان آدمی را به فرصت عمر به تکرار روزانه پر و خالی کند و به تنبیه و توبه راه بازگشت بنمایاند، گیاه روان آدمی را چنان اجازه دهد تا هفتاد ساله عمر خویش، هفتاد مرگ و رستاخیز را در کنار هزاران مرگ و رستاخیز خواب و بیداری تجربه کند. اینگونه است که دانه آدمی را به خاک اسفل سافلین فرود آورده تا با آب مهر و محبت چون بذری از خاک برآورد و مرده جامد را زندگی و جانی بخشد تا در بهاری سبز شود؛ اما حیف و صد حیف و هزاران حیف که آدمی در تابستان فتنهها در میان حق و باطل و خیر و شر و خوبی و بدی چنان ناتوان گردد که میوه نارس را به پاییز خزان میسپارد و به وسوسه ابلیس دنیا را آخرت بپندارد و ریشه از خاک برآورد و در تندباد گناه خود را به خطر افکند و به سوز سیاهمهرگان پژمرده روان شود و دل مرده و چرکین دامن بر خاک افتد و در زمستان مرگ و نیستی روان امانی را به خاک سپارد و گنجینه الهی فطرت را به فجور و فسق گناه دفن و دسیسه کند؛ اما باز این لطف الهی است که هر ساله دوباره اجازه میدهد تا خانه تکانی نماید و این مرده شور روان فجوری را به باران توبه و عنایت و فضل دوباره بپروراند و جانی تازه بخشد؛ اما چه بدسرشت آدمی که دوباره پس از پاسخ مثبت پروردگارش به ندای «رب ارجعون» در بهار عمر چون به گذرگاه بلوغ و عقل و تکلیف و اختیار و قدرت رسید، در فتنه تابستان خود را به دستان ابلیس تدلیس و تلبیس و تزیین سپارد و خام جوانی و شادابی شود و دست از دوگانهگزاری برای آن یگانه بردارد و راه طغیان در پیش گیرد و دوباره در خزان پژمرده و در زمستان به خاک فرو افتد.»
حجتالاسلام منصوری میگوید: «ای آدمی بنگر! اینک در کجا ایستادهای؟ در بهار یا تابستان یا پاییز یا زمستان؟ اگر در زمستان «اجل معلق» گرفتاری و هنوز «اجل مسمی» بر تو نرسیده است، فرصت غنیمت شمار و در فرصت تکرار رستاخیز جان و روان در بهار طبیعت و روان، خود را بتکان و آیینه از غبار بروب و خانه از اغیار برون!
آدمی همان طوری که در هر دورهای از عمر گرفتار تزیینی فریبا است، میبایست هوشیار بداند که در فتنه باز، و کوره خسران فروزان است. چنان که نمیبایست نومید شود و بداند که در امید باز و آب توبه فراهم و باد نفحات الهی در بهار رستاخیر هر بامداد و بهار در وزیدن است. پس چون بامدادان و بهاران رسد، خود را در معرض رحمت قرار دهد و در توبه بگشاید و اشک و سرشک بازگشت بر دیدگان روان سازد و روان به شیطان نسپارد.»
رعایت حقالناس در روزهای پایانی سال
یکی از رسمهایی که نزدیک عید مرسوم است نظافت و پاکیزگی است، بهگونهای که نزدیک سال جدید و نوروز همه در پی خانه تکانی میروند و چه رسم نیکویی است که باید تقویت شود و به آن اهمیت و بهای بیشتری دهیم و آن رسمی نیست جز خانه تکانی دل. که آن هم آداب و رسوم خاص خود را دارد و موارد خاص و متعددی را شامل میشود.
حجتالاسلام کمال معلی کارشناس امور فرهنگی در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان ضمن بیان این حدیث معروف از پیامبر اعظم(ص) در مورد حسابرسی انسان از خود میگوید: «حضرت رسول میفرماید: به حساب خودتان برسید پیش از آن که به حسابتان برسند» این حدیث در واقع بیانگر این نکته است که الان وقت رسیدگی به حساب و کتاب و کارهای یک ساله ما انسانهاست که روز به روز باید بر واکنشهای گفتاری و رفتاری خود رسیدگی کنیم تا اگر حقالناسی نسبت به خانواده و جامعه خود داریم ادا کنیم.» حجتالاسلام معلی در تکمیل صحبتهایش با اشاره به اینکه الان هنگامه تغییر نگرشها میباشد، خاطرنشان میکند: «انسانها باید با تأسی به روایات ائمه اطهار و معصومین(ع) رذیلتها را از خود دور کرده و به فضائل دست یابند. همانطور که حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: فضیلت انسان از فطرت او و رذالت او از غرایز وجودی است، ما هم باید سعی کنیم با پاسخ به ندای فطرت درونی و دور کردن رذایل، به فضائل اخلاقی نائل آییم.»
این کارشناس فرهنگی در ادامه با تاکید بر این نکته که انسان در مرحله عمل نهایت دقت را به خرج دهد، میگوید: «در عمل به آموزههای دینی است که ذات وجودی انسان به منصه ظهور میرسد، بنابراین تفکر در رفتار و گفتار در روزهای پایانی سال که به منزله خانه تکانی دل میباشد نتایج مثبتی در کسب فضائل اخلاقی دارد.»
حجتالاسلام معلی دلجویی از دلشکستگان چه در فضای خانواده و چه در محیط اطراف و اطرافیان را یکی از راههای خانه تکانی دل برمیشمرد و در توضیحات بیشتری میگوید: «در روزهای پایانی سال باید تلاش کنیم تا کوچکترین حقالناسی بر گردنمان نباشد، اگر همه چنین نگاهی داشته باشیم که رعایت حقالناس را ابتدا از خانواده خود آغاز کنیم بیتردید جامعه رو به اصلاح و تربیت بهتری پیش میرود.»
از حجتالاسلام معلی میپرسم چه عواملی باعث تیرگی و زنگار دل و جان میشود که پاسخ این سؤالم را این طور میدهد: «بندگانی که با رفتار و واکنشهای کلامی و رفتاری از قرب الیالله فاصله بگیرند آرام آرام گوشها و دلها و چشمهایشان از یاد پروردگار غافل میشود و کارشان به جایی میرسد که حتی در مورد رفتار و گفتارش تعمق و تفکری ندارند.»
وی با ذکر مثالی از ابن سینا در کتاب شفا میگوید: «ابن سینا میگوید انسان لحظاتی به نام لحظات حیرت دارد و در چنین مواقعی به تفکر و تعمق میپردازد که این تفکر باعث سازندگی رفتاری عمیق در او میشود. از این روست که میگویند یک لحظه تفکر بهتر از یک سال عبادت است، پس غفلت سر منشأ تمام گناهان کبیره است، بنابراین باید سعی کنیم از خواب غفلت تا فرصت داریم بیدار شویم.»
تغییر و تحول در عالم طبیعت و عالم انسان
در ادبیات عرفانی انسان را عالم کبیر و عالم را انسان صغیر نام نهادهاند، هر چه در عالم بیرون است در انسان وجود دارد و به مراتب بالاتر، عظیمتر و دقیق است، لذا جهان بیرون، ذرهای از وجود انسان را به تصویر میکشد و اتفاقاتی که در جهان خارج و طبیعت میافتد، تذکری است برای اینکه ما بدانیم عالم کبیر و انسانی هم دارای یک سیر تطور و تحول است و تغییر فصلها، رویشها، زایش و نوآوریها که در عالم بیرون است باید در عالم انسانی هم باشد و الا مفهوم واقعی انسان در انسان صدق نمیکند.
دکتر محمدرضا کرمی پژوهشگر و استاد دانشگاه در گفتوگو با گزارشگر کیهان با بیان مقدمه فوق به اهمیت و ضرورت خانه تکانی دل در همه ایام به خصوص در این روزهای پایانی سال اشاره میکند و در تکمیل صحبتهایش میگوید: «آنچه وجه تمایز انسان از سایر موجودات و حیوانات است توان فهم تغییر است، به عبارت دیگر وقتی ما تغییر را در عالم طبیعت میبینیم و به آنها بها میدهیم و برای آن ارزش قائل هستیم، به میزان بهرهمندی از روح بزرگ انسانی باید به درون هم بها دهیم و این تغییرات و نو شدن را در درون هم اعمال کنیم.»
دکتر کرمی در ادامه میافزاید: «همانطور که میبینیم در فصل بهار رویشی به وجود میآید، جوانهها در درختان و تغییرات دیگر را میبینیم، بنابراین باید این توان را داشته باشیم در بهار انسانی رویش ایجاد کنیم تا تطابق بین عالم و انسان را داشته باشیم، در غیر این صورت بهره ما از عالم طبیعت و تغییر عالم طبیعت به عنوان یک انسان، بهره بسیار محدودی است و تفاوت عمدهای بین انسان و طبیعت کم بهره از شعور انسانی نخواهد بود.
این استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان میکند: «اگر قرار است که منطبق بر نظمی که خداوند در عالم ایجاد کرده حرکت کنیم باید با تغییرات طبیعت و کمالی که طبیعت پیدا میکند ما هم کمال پیدا کنیم و در خودمان تغییر ایجاد نمائیم، همان طور که در هر سال برگهای کهنه از درختان میریزد و در هر بهار شکوفههای جدید بر درختان میروید، انسان باید صفت و رذایل اخلاقی بد را از خود دور کند و صفات نیکوی اخلاقی را جایگزین کند و یک بهار جدید برای روح و زندگی جدید انسانی خود رقم بزند این حداقل تطابق روح انسان با طبیعتی است که خداوند خلق کرده است.»
از دکتر کرمی سؤال میکنم اگر این تغییرات ایجاد نشود چه میشود؟ وی پاسخم را این طور میدهد: «اگر این تغییرات ایجاد نشود انسان در مرور زمان به یک علف هرز تبدیل میشود، علف هرزی که در مقابل همه تغییرات مقاوم است، اما نه میوهای دارد و نه طراوتی و نه جذابیتی خواهد داشت و فقط موجوداتی میشوند که بدون هیچ بهرهای به اطرافیان میرویند.» وی میافزاید: افرادی که تغییرات در خود ایجاد نکنند به مرور زمان ماهیت انسانیشان دچار خدشه میشود و تبدیل به ماشین و ابزار میشوند به جای آنکه ا نسان باشند. شاید مهمترین ویژگی که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند اراده و اختیار و توان تغییر است و انسانی که این ویژگی را قدر نداند، هر روز بیشتر از قبل از دایره انسانیت فاصله میگیرد.»