بوي بارون
گل ميدهم به بوي بهاري که ميرسد
چشمم به در به ديدن ياري که ميرسد
تکرار ميشود غزل انتظار من
هرشب به نامه آينهداري که ميرسد
بغض هزار پنجره را اشک ميشوم
در تار و پود نغمه تاري که ميرسد
فردا تبي دوباره به خورشيد ميدهد
از آسمان تيره شراري که ميرسد
روشن ز آيههاي خدا ميشود زمين
در برق ذوالفقار سواري که ميرسد
محبوبه بزم آرا