به مناسبت سومین سالگرد شهادت مدافع حرم، سردار سیدحمید طباطبایی مهر
فدایی زینب(س)
مجتبی برزگر
ولایتمداریاش بلامنازع بود؛ بصیرتافزایی مصداقش بود و میکوشید همه را در این راه با خود همراه کند. همواره میگفت سعادت در راهی است که ولیفقیه به آن تمایل داشته باشد. به جز الطاف الهی چیزی را در خودش نمیدید؛ این هم سندی بر بیادعاییاش! همسرش میگوید تا توانست مدبرانه برای آخرتش کار کرد و همین خلوص نیت و خدمت خالصانه، نتیجه اش شهادت بود. همرزمانش هم میگویند سیدحمید هیچگاه به دنبال راحتی و کسب امتیاز نبود؛ رمز این شجاعت و خستگیناپذیری در آن اهداف عالی نهفته است که نیمه شب او را به خلوت معشوق میکشاند و خستگی و ترس را برایش بیمعنا میکرد. هرگاه صحبتی از حرم عمه اش، حضرت زینب(س) به میان میآمد با غیرت خاصی میگفت: «اگر ما نباشیم به حرم ایشان هتکحرمت میکنند». آنچه را در ادامه میخوانید شمّهای از ویژگیهای سردار رشید سپاه اسلام حاج سیدحمید طباطباییمهر از فرماندهان پرتلاش نیروی زمینی سپاه است که در چهارم اسفند 91 در منطقه عملیاتی حومه حلب سوریه به شهادت رسید، مزار این شهید بزرگوار در قطعه 26 ردیف 56 واقع شده است. این گپ و گفت خواندنی را در آستانه سومین سالگرد شهادت این سردار مدافع حرم با خانواده و همرزمانش داشتیم که میتوانید در ذیل بخوانید.
حزب فقط حزب خدا
معصومه اسدی همسر این شهید بزرگوار درباره ولایتمداری سیدحمید گفت: ایشان فردی حق محور بودند و قلبشان از قرآن فرمان میگرفت و خود را وابسته به هیچ حزب و گروهی نکرد. «حزب فقط حزب خدا»؛ وامدار کسی نبود و به دنبال منفعتطلبی و به دستآوردن جایگاه به هر قیمتی نبود و میگفت: «باید مراقب باشیم، بهبیراهه کشیده نشویم» و همچنین میگفتند: «شاخص، مواضع امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است و رمز موفقیتمان پشتیبانی قاطع بیچون چرا و همه جانبه از رهبر عزیزمان است.»
خودش را نمیدید و هرچه بود اطاعت بود
وی بصیرتافزایی را یکی از مصادیق ولایتپذیری سیدحمید دانست و افزود: به دنبال تأثیر و تأیید دیگران نبود و افراد و گروهها را تا زمانی که خطوط و شاخصهای مدنظر ولیفقیه مورد توجه قرار بگیرد مورد تائید و پذیرششان بود. حقیقتاً ایشان فرد آگاه و روشنی بودند و با شناخت شرایط، زمان را انتخاب و همواره راه برتر را بنابر فرمایشات حضرت آقا برمیگزیدند و مراقب بودند عملشان همسو با فرمایشات حضرتآقا و یک اطاعتپذیری بلامنازع از رهبری داشته باشند. به گونهای که آنچه را حضرتآقا به عنوان دغدغه از آن یاد میکردند اعتقاد داشتند به منصه ظهور برسد؛ سیدحمید خودش را نمیدید و هرچه بود مطیع امر حضرت آقا بود و سعادت خود را در اطاعت از ایشان میدید. بحمدالله بعد از جوانی تا پایان زندگی همراهی با ولایت در عمل را در شهادت نشان داد.
حرف و عملش با اعتقادش همراه و همسو بود
همسر شهید طباطباییمهر در پاسخ به این سؤال که میدانید حضرت آقا فرمودهاند: «شهدای حرم از اولیاءالله هستند»؛ آیا خاطرهای با ایشان دارید که مصداق این فرمایش مقام معظم رهبری(مدظله) باشد، تصریح کرد: از ابتدای شروع زندگی مشترکمان و پیش از آن، هدفمان طی کردن مسیر کمال و همراهی در این راه بود و از من میخواستند همدیگر را در جهت عاقبت به خیر شدن کمک کنیم. ایشان اتکا و باورشان به عظمت و علم و قدرت الهی بود و همه خوبیها و زیباییها را از خدا میدید و خود را در محضر حق ذلیل و کوچک میدید و به جز الطاف الهی چیزی را از خودش نمیدید و ادعایی نداشت و از خدا یاری میگرفت و یاری میخواست؛ سیدحمید میگفت: «من هیچهستم هرچه هست از خداست». زندگی را در بندگی خدا و خیررساندن میدانست. یادم نمیرود که میگفت: «اگر کارهایمان برای خدا باشد در آن چیزی برایمان میماند». همه کارهایشان را برای رضای خدا انجام میداد و به من هم طبق قرارهای شروع زندگیمان «همراه و همسفر هم در مسیر نور تا...» توصیه میکرد و میگفت: ما که اول و آخر باید کارمان انجام شود پس چقدر خوب است سعی کنیم با نیت خالص در راه رضای خدا کارهایمان را ارزشمند و به ماندگاری و پایداری برسانیم؛ حقیقتاً حرف و عملش با اعتقادش همراه و همسو بود.
هیچگاه به دنبال راحتی و کسب امتیاز نبود
وی خاطرنشان کرد: هرگز ترس و نگرانی به دل خود راه نمیداد و از مرگ نمیترسید و مانند کوه تا لحظه شهادت معتقد و وفادار به اسلام باقی ماند. اعتقادش به خدا بود و خدا را پشتیبان خود میدید. حجم کارشان بالا و خستگیناپذیر بودند. سیدحمید هیچگاه به دنبال راحتی و کسب امتیاز نبود و هر کاری از ایشان بر میآمد دریغ نمیکردند و رمز این شجاعت و خستگی ناپذیری ایشان در آن اهداف عالی نهفته است که او را جاذبهای بخشیده بود که نیمه شب او را به خلوت معشوق میکشاند و خستگی و ترس را برایش بیمعنا میکرد.
همسر شهید طباطباییمهر در پاسخ به این سوال که چه عامل و یا عواملی ایشان را برای دفاع فراتر از مرزها سوق داد، تأکید کرد: شهید طباطباییمهر مجاهدی خستگی ناپذیر بود و عمر پرخیر و برکتش با جهاد در راه خدا و دفاع از ارزشها توأم بود و میگفتند خیلی باید حواسمان به ارزشهای انقلاب و حفظ آنها باشد. خدمت را محدود به زمان و مکان نمیکرد و در برابر دشمنان، ظالمان و زورگویان در هر مکان و زمان ایستادگی را انتخاب میکرد؛ یادم نمیرود هرگاه صحبتی از حرم حضرت زینب(س) به میان میآمد با غیرت خاصی میگفت: «اگر ما نباشیم تا که اینها بخواهند به حرم ایشان هتکحرمت کنند.»
نمیتوانست به ندای «هلمن ناصر» امام بیتفاوت باشد
وی اظهار کرد: سیّد، خود و اهداف بزرگش را وقف خدمت به اسلام کرده بود و حفظ و صیانت اسلام را نسبت به مصالح شخصی خود مقدم میدانست و گسترش نگاهش او را به فراتر از مرزها کشاند. از آنجا که مسئله سوریه و امنیتملی کشور را با هم در ارتباط میدید میکوشید که جنگ به ایران کشیده نشود و دیگر آنکه نمیتوانست نسبت به هتک حرمت حرمین (شام و عراق) بیتفاوت باشد. به واقع امور ظاهری و منافع زودگذر نمیتوانست ایشان را نسبت به ندای "هل من ناصر...” امام و ولیامر خود بیتفاوت کند؛ او با یک هدف و عشق با ارزش زندگی میکرد آنقدر با ارزش که حاضر شود کل زندگیاش را برای آن فدا کند.
همسر سردارشهید طباطباییمهر در خاتمه افزود: خاک پای تمام شهدا هستم و خود را شرمندهشان میدانم که نتوانستم درست از آنها رنگ بگیرم؛ شرمنده حضرت زینب(س) هستم که نتوانستم در جهت ایشان و مادرشان حرکت کنم. باید گوش جان به فرمایش حضرت امام خامنهای(مدظله) بسپاریم و غفلت نکنیم! با بصیرت و هوشمندانه عمل کنیم که بهترین عامل درونی در سقوطمان غفلت است که دشمنان ما خواهان آن هستند. از خداوند میخواهم قدمهای ما را تا آخرین نفس در راه راست، ثابت و استوار نگاه دارد و به ما توفیق زنده نگهداشتن یاد شهدا و ادامه راه و تحقق اهدافشان را روزیمان گرداند. عزیزانی که با بذل و بخششِ جان، ولایتمداری و ولایت پذیری خود را به اوج رساندند.
مقتدر اما فروتن
تفکرات نظامی و خصوصیاتی چون دینداری، ولایتمداری، سادهزیستی و بیتوجهی به مال دنیا از جمله ویژگیهایی بود که سردار طباطباییمهر را به سرمایهای بزرگ برای نیروی زمینی سپاه تبدیل کرده بود.
سردار عبدالله عراقی جانشین نیروی زمینی سپاه به خاطر دارد که سردار طباطباییمهر در عمل یک فرمانده پرتوان، دارای کردار و گفتار نیک و در عین حال فردی جدی و سختگیر بود اما در ظاهر همچون یک سرباز ساده مانده بود. در برخورد با سربازان چون پدری دلسوز و مهربان بود که در اوقات فراغت در جمع آنان و پای درد دل آنها مینشست و چه گرهگشاییهایی که نمیکرد.
مرد میدانهای سخت
وی گفت: شهید طباطبایی مدیر میدانهای سخت بود و از نظر تربیت، تقوا، شجاعت، ایثار، فداکاری و مدیریت، نمونه بود؛ وقتی نیروی زمینی سپاه میخواست فرد مورد اعتمادی را برای گرهگشایی و انجام مأموریت اعزام کند، از سیّد استفاده میکرد. شهید طباطبایی هرجایی که به یک مدیریت میدانی سخت نیاز بود با کمال میل و رغبت حضور پیدا میکرد و در حالی که دریایی از گنجینه اطلاعات نظامی بود اما در عمل مانند یک سرباز ساده رفتار میکرد.
رها از تکبر
سردار عراقی تأکید کرد: او در میدان، صحنه نبرد را خوب میدید و درست تصمیم میگرفت؛ تصمیمهایی چارهساز و سرنوشتساز؛ نوع رفتار، اخلاص و تقوای شهید طباطبایی طوری بود که هیچوقت کبر و غرور در او ندیدیم. او همیشه دنبال مأموریت و انجام وظیفه به نحو احسن بود.
شهادت یکی از گمشدههای سردار طباطبایی بود
وی با اشاره به اینکه فقدان شهید طباطبایی خسارتی بزرگ برای نیروی زمینی سپاه به شمار میرود، اظهار کرد: شهادت یکی از گمشدههای سردار سیدحمید طباطباییمهر بود که بحمدالله خداوند در آخرین سالهای عمر کاریاش به وی عنایت کرد.
برات شهادت را خداوند امضاء کرد
سردار سیدمرتضی میریان از فرماندهان عملیات سپاه از لحظهشماری سردار طباطبایی برای رسیدن به شهادت، گفت؛ وی در این باره تصریح کرد: لحظهشماری آقا سیّد را برای شهادت همچون پرندهای میدانم که دیگر میخواست از قفس فرار کند.
سردار میریان افزود: پس از بازگشت سیّد از حج دیگر خودش را در این دنیا نمیدید. حواسش جای دیگری بود. شاید از خودش میپرسید وقتی انسانها در این راه حرکت میکنند، چرا شهید نمیشوند؟ از نظرمن دو دیدگاه وجود دارد؛ یا خدا برای خدمتی در آینده آنها را حفظ کرده و یا آزمون خیانت! هر دو متصور است و ما باید شبانهروز از خداوند این را بخواهیم که؛ اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
الگوی بزرگ
سرهنگپاسدار علی کوهستانی از مسئولین عملیات نیروی زمینی سپاه با اشاره به اینکه به اولین کسی که خبر شهادت را دادند، من بودم!، بیان کرد: در بین شهدا، شهادت سردار طباطبایی خیلی روی من تأثیر بیشتری گذاشت؛ با اینکه دوستی ما در محل کار آغاز شد اما وقتی خبر ایشان را در جلسهای به من دادند حاضرین در جلسه فکر کردند که پدر، مادر و یا آشنایانم از دنیا رفتهاند. وقتی میخواستند برای مأموریت مستشاری به سوریه بروند به آن دوستی که همراه ایشان بودند سفارش کرده بودم مواظب سیّد باشند؛ زیرا رفتار، کردار و نوع فعالیتش او را به شهادت نزدیک میکرد. هیچگاه آن لحظههای سخت یادم نمیرود که ناخودآگاه جواب تلفن را دادم و دوستم نیز به من گفت آن رفیقت را که خیلی سفارش میکردی، پرید! دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و زدم زیر گریه؛ همه به من نگاه کردند و پرسیدند چرا گریه میکنی؟گفتم سیّد شهید شد. همه از دوستی عمیق من با آقا سیّد خبر داشتند و واقعاً شهادتش برای من ضربه مهلکی بود؛ احساس میکنم یک راهنما و الگوی خوب و برادر بزرگ خودم را از دست دادهام.
مدیر استثنایی
محمد کلهر از همرزمان سردارشهید طباطباییمهر در دوران فناوری نیروی زمینی سپاه از اینکه سیدحمید همواره برای شهادت لحظه شماری میکرد، تصریح کرد: پس از اینکه به عملیات آمدند همانند شهید کاظمی و به فرمایش مقام معظم رهبری(مدظله) شهادت در دلش موج میزد و عاشقانه به دنبال شهادت بود؛ من سردار طباطبایی را به واقع مرد میدانهای سخت میدانم. سالهایی که جانشین ایشان در فناوری نیروی زمینی سپاه بودم به خاطر ارتباطات خانوادگی، گاهی به منزل ایشان میرفتم و ایشان هم به منزل ما میآمدند. من تصویری از ایشان ندیدم که از شهدا نشان بدهد و گریه نکند. با وجود اینکه اگر کسی این صحنهها را ندیده باشد میگوید خیلی جدی و با جذبه است ولی بارها شاهد رأفت و مهربانی از ایشان بودم. مدیریت ایشان یک مدیریت استثنایی بود؛ اول اینکه برای انجام کاری که در نظر داشت زمان زیادی را صرف میکرد. یعنی هرچه بحرانها بیشتر، مدیریت سیّد پویاتر و کارآمدتر بود. با کارهای ستادی آشنا بود اما به کارهای عملیاتی بیشتر گرایش داشت.
در رفتار سیّدحمید شهادت موج میزد
وی درباره اینکه سیدحمید چه خصوصیتی داشت که فکر میکردید روزی شهید میشود، گفت: اول اینکه هرکاری را با پشتکار انجام میداد. دومین ویژگی این بود برای کاری که خیلی برایش اهمیت داشت زمان و وقت زیادی صرف میکرد. گاهی اصلاً خانه نمیرفت. آنقدر میماند تا کارش را به نتیجه برساند. در حالی که از خانه تا محل کارش هم پنج دقیقه بیشتر راه نبود اما گاهی برای برنامهای سه، چهار شب در پادگان میماند. از طرف دیگر هم یادم میآید در عملیاتهای والفجر 2، 4 و 8 که با هم به منطقه رفته بودیم، همیشه کارهای سخت را میپذیرفت و بدترین جا را هم برای خوابیدن انتخاب میکرد. البته هر شهیدی خود به تنهایی ستاره درخشانی بود. واقعاً بین افراد از نظر ظاهری خیلی نمیشد قضاوت کرد فقط این رفتار گویای این درجه و مرتبه است که در ایشان به وضوح شاهد بودیم.